بهائیت

بهائیت تشکیلاتی سلطه طلب است که با ظاهری دینی به بهره کشی از اعضایش می پردازد و در عین حال خود را طرفدار جدایی دین از سیاست می داند! یکی از دلایل این حقیقت هم شیوه تأسیس، کارکرد و دایره اختیارات محافل بهائی است که در این نوشتار به معرفی و نقد بخش هایی از آن می پردازیم.

عبدالبهاء در حالی اسلام را دین شمشیر و خشونت معرفی کرده که اساساً جهاد در اسلام به منظور دفاع و رفع فتنه تشریع شده است. بعلاوه بهائیتی که علیه اسلام سیاه نمایی و تبلیغ صلح دروغین خود را می کند گویا فراموش کرده که با تفکر و عملکرد خشن خود، روی هر جانی را سفید کرده است!

عبدالبهاء مردم ایران را بخاطر ایمان نیاوردن به بهائیت، عنکبوت صفت و ایراد گیر معرفی کرده است. اما هرچند این تنها توهین پیشوایان بهائی به مردم ایران نیست، ولی بی شک علت عصبانیت عبدالبهاء از ایرانی ها بخاطر حساسیت بیشتر ایشان در شناخت حقیقت بوده است. از همین رو هم ترجمه آثار خود به فارسی را ممنوع کرده اند!

فرقه ای که به زور سرنیزه استعمار هم نتوانست موفقیت چندانی در دنیا کسب کند، مدعی می شود اسلام به واسطه شمشیر و خود به واسطه گفتمان گسترش یافته است! اما اگر به راستی کلام و منطق بهائیت تا این حد نافذ است پس چرا پیشوایان بهائی حتی از مناظره پیروانشان با مخالفین آگاه بهائیت نهی کرده اند؟!

تشکیلات بهائیت در این دوره آشوب ها با اسم رمز «مشارکت در اصلاح»، بهائیان را مجاز به فعالیت و ایفای نقش ضدحکومتی کرد. اما این سازمان و بهائیانی که از هیچ تلاشی برای پیاده سازی طرح براندازی نرم در کشور دریغ نمی کنند، در نظر عبدالبهاء پست فطرت و حزب شیطان هستند.

پیشوایان بهائیت از انکار وجود خارجی شیطان شروع کرده، در مواردی وجودش را پذیرفته و عقاید اسلامی در خصوص آن را تکرار کرده و در نهایت شیطان را زناکار با مادر مخالفین بهائیت معرفی کرده اند!

در باور بهائی فطرت یا سرشت انسان ها به ذاتی و اکتسابی تقسیم شده و فطرت اکتسابی افراد تنها در صورت ایمان به بهائیت پاک دانسته شده است. لذا کسانی که بهائیت را نپذیرند، پست فطرت و با بدترین القاب خطاب شده اند. این در حالیست که فرقه بهائیت ادعای ابداع آموزه وحدت عالم انسانی و تساوی بشر بدون توجه به ایمان و کفر افراد را دارد.

وقتی مقصود از عبادت در بهائیت نه پروردگار بلکه پیامبرنمای بهائی باشد؛ وقتی حتی پیشوایان بهائیت هم به عبادات ساختگی خود تقیدی نداشتند؛ دیگر از پیروان بهائیت چه انتظار می توان داشت؟! پیروانی که بین انسان پرستی و بی تقیّدی یکی را باید انتخاب کنند!

پیشوایان بهائیت در موضوع حمایت از محیط زیست و حقوق حیوانات، دورویی را به اوج رسانده اند! آنان از یک سو خود را مخالف سرسخت گوشت خواری معرفی کرده اند و از سویی دیگر نه تنها خود گوشت خوار بوده اند بلکه غذای ثابت میهمانان شان هم از گوشت تهیه می شده است!

پیشوایان بهائیت با تلفیق منبع وحی الهی و مکاتب فکری بشری، احکام و شریعت ناقصی پدید آوردند که در توجیه آن برای پیروان هر دو قشر عاجز مانده اند! با نگاه به چند نمونه از این احکام، هرچه بیشتر به سُستی شریعت ساختگی بهائیت پی خواهیم برد.

پیشوایان بهائی، با نسخ نجاست و پاکی در اسلام، حکم به پاکی تمامی اشیاء و افراد داده اند. اما به راستی چگونه پیشوایان بهائی بدون رعایت اعتدال در در نجاسات و کثافات، نمی دانستند که امور تکوینی قابل تغییر و تبدیل نیست؟!

پیشوایان بهائیت هرچند تطبیق دین با علم و عقل را یکی از تعالیم جدید خود معرفی کردند؛ اما در عین حال مدعی اند که هنگام شناخت بهائیت باید علم و عقل را کنار گذاشت!

بهائیت که به اشتباه، تداوم فیض الهی را لازمه نزول مستمر پیامبران و ادیان جدید می دانست؛ در جایی از اساس، وجود موعودی پس از خود را رد کرده و در جایی دیگر، تاریخی برای موعود پس از بهائیت اعلام می کند که حتی تصور آن هم ممکن نباشد!

وقتی علی محمد باب دستور به نابودی کتب می دهد، وقتی پیامبرنمای بهائی می خواهد مردم علم و عقلشان را کنار نهند، وقتی ملاک پذیرش علم هر فرد، ایمان به بهائیت است؛ آیا دیگر شعار ارزشمندی علم در این فرقه، چیزی جز شعار توخالی و عوام فریب است؟!