سرنوشت بنى اسرائيل پس از مرگ سليمان
روايات مدعى اند كه سليمان در حدود سال 980 ق .م . درگذشت . پس از مرگ او كشورش به دو قسمت تقسيم شد:
1- حكومت يهود، متشكل از اسباط دهگانه بنى اسرائيل كه پاى تخت آن ((نابلس )) بود.
2- حكومت يهود كه از دو گروه از بنى اسرائيل (يهودا و بنيامين ) تشكيل شده بود و پاى تخت آن اورشليم بود.
حكومت اسباط دهگانه تورات را به رسميت نشناختند و آن را از درجه اعتبار ساقط دانستند و به سليقه خود، توراتى فراهم كردند و ((قبله )) را كه ((اورشليم )) بود، گرداندند و براى خود دو گوساله زرين جهت پرستش ساختند، و براى بتان معبدها بنا كردند و كاهنان معابد را از گروه غير ((لاويان )) برگزيدند و نخستين پادشاه آنان ((بريعام )) فرزند ((ناباطه )) بود. ولى حكومت دوم كه با اسباط يهود و بنيامين بود، تورات را به رسميت شناختند و در ميانشان متداول بود و قبله خود را اورشليم قرار دادند و لذا اين دو حكومت علاوه بر جنگ با دولتهاى مجاور، با يكديگر نيز در حال نزاع بودند. اين اختلاف باعث شد تا اعجاز از اين موقعيت استفاده كند و براى درهم كوبيدن اين قوم ، از پادشاه آشور كمك بخواهد. پادشاه آشور به سامره هجوم برد و بنى اسرائيل را مطيع خود ساخت و از آنان خراج گرفت . آنگاه سرجون دوم پادشاه آشور با دولت اسرائيل جنگيد و آن كشور را تصرف كرد. اسباط دهگانه در شهر نصيبين و نپور و ساير شهرهاى آشور و عراق را به اسارت گرفت . اسيران اين جنگ را 7200 نفر گفته اند. او در عوض گروهى از اسيران بابل و كوته و حماة را به آنجا كوچانيد. خلاصه اين كه در سال 720 قبل از ميلاد، دولت اسرائيل بوسيله پادشاهان آشور منقرض شد. اما حكومت يهودا كه در دوران پادشاهى ((رصعام بن سليمان )) بود، از خدا پرستى به بت پرستى گرائيدند تا كه ((بخت النصر)) پادشاه بابل در حدود سال 585 ق .م . دولت يهودا را منقرض ساخت .(304) در تورات ، كتاب ارميانى نبى باب 34 و باب 36 آمده است : ((يهوه خداى اسرائيل چنين مى گويد... اينك من اين شهر (اورشليم ) را بدست پادشاه بابل تسليم مى كنم و او آن را به آتش خواهد سوزانيد و تو از دست او نخواهى رست ، بلكه گرفتار شده و به او تسليم خواهى شد.)) و اين اشاره است به جريان بخت النصر و آمدنش به اورشليم .
بخت النصر و قتل عام يهوديان
ابوالفدا مى گويد: بخت النصر، 977 سال پس از رحلت موسى به پادشاهى رسيد و در سال بيستم سلطنت خود بيت المقدس را خراب كرد و بنى اسرائيل را كشت و گروهى را اسير كرد و پس از 450 سال كه از بناى اورشليم مى گذشت ، آن را خراب كرد. سلطنت دو سبط از اسباط كه در اورشليم بودند، با حمله بخت النصر منقرض گرديد. ((بخت النصر)) يهوديان را اسير كرد و به ((بابل )) برد. آنان هفتاد سال در اسارت بودند، ((كورش )) شاه ايران بابل را خراب كرد و يهوديان را آزاد نمود و ((بيت المقدس )) را آباد نمود و حاكمى از سوى خود بر آنان گمارد. يهوديان حدود دويست سال در زير سلطه ايرانيان بودند (539-322 ق .م .)(305)
بخت النصر گروه بسيارى از قاريان ((تورات )) را كشت ؛ تعداد چهل هزار نفر از قاريان تورات كشته شدند و بسيارى را اسير كرد. پس از او پادشاهى ديگر در بابل با يكى از زنان بنى اسرائيل ازدواج كرد و بنا به خواهش آن زن ، يهوديان را آزاد كرد و به بيت المقدس بازگردانيد.(306) در حمله بخت النصر به ((بيت المقدس ))، گروهى از يهوديان به مصر گريختند و پناهنده شدند. چون بخت النصر به ((مصر)) حمله كرد، از آنجا فرار كردند و به حجاز گريختند. پس از آزادى يهوديان و آبادانى ((بيت المقدس ))، به اين ديار بازگشتند. آنان چون ((تورات )) را از دست داده بودند، ناراحت بودند. يك نفر به نام ((عزير)) با الهام الهى تورات را از حفظ داشت و براى يهوديان نوشت .(307) بخت النصر اشياء و اثاثيه ارزشمند فراوانى از بيت المقدس و ديگر معابد يهود بدست آورد. ولى كوروش دستور داد هر آنچه از بيت المقدس ربوده شده ، به آنجا بازگردانده شود. در تورات كتاب ارمياى نبى آمده است كه خداوند كورش را برانگيخت تا بابل را فتح كند و بيت المقدس را كه خراب شده بود تعمير نمايد و قوم اسير شده ، بنى اسرائيل را از اسارت آزاد سازد.(308) در تاريخ آمده است كه بخت النصر دوبار به فلسطين حمله كرده است ؛ مرتبه اول در سال 597 ق .م . بود كه به خاطر طرفدارى پادشاه بنى اسرائيل (يهوقاقيم ) از دولت مصر، فلسطين مورد حمله قرار گرفت . در اين حمله ((اورشليم )) غارت شد و دو هزار نفر از بزرگان يهود به ((بابل )) تبعيد شدند. مرتبه دوم حمله بخت النصر در سال 586 ق .م . بود. علت حمله اين بود كه ((صدفيا)) سلطان دست نشانده ((بخت النصر)) عليه وى شوريد. اين بار سپاه ((بخت النصر)) به اورشليم حمله كرد و دوباره اورشليم را غارت نمود. پس از آن شهر را به آتش كشيد و بسيارى از يهوديان را كشت و معبد سليمان را نيز غارت كردند. ((صدفيا)) را در غل و زنجير به بابل بردند و كشتند و اسارت يهود در همين مرحله از حمله بوده است .(309)