نجات بنى اسرائيل

موسى كوشش فراوان نمود تا شايد بتواند قوم بنى اسرائيل را از مصر بيرون برده و به ارض موعود برساند؛ ولى نتوانست . زيرا مصريان به بهره كشى از بنى اسرائيل پرداخته بودند. موسى پس از سالها به مصر بازگشت ، نزد فرعون رفت و از او خواست تا با خروج بنى اسرائيل از مصر موافقت كند. فرعون اجازه نداد. خداوند بلاهائى سخت بر مصريان نازل كرد. فرعون ترسيد و اجازه خروج داد، ولى فورا عقيده اش عوض شد. قرآن به اين جريان اشاره آشكارى دارد. فرعون به تعقيب بنى اسرائيل پرداخت . موسى و بنى اسرائيل از نيل عبور كرده بودند. چون سپاهيان فرعون خواستند از راهى كه در ميان آب براى موسى و همراهان او باز شده بود عبور كنند، امواج بهم برآمد لشكريان فرعون غرق شدند و بدين سان بنى اسرائيل مشمول لطف و رحمت خداوند گرديدند و از رنج و عذاب رهائى يافتند.(163)
آرى ! موسى به اتفاق برادرش سرانجام توانست بنى اسرائيل را از مصر بيرون آورد و از طريق صحراى سينا به طرف درياى احمر و به سوى فلسطين حركت كرد. تاريخ اين خروج بدرستى معلوم نيست . برخى آن را در اوائل سلطنت فرعون (مرن پناه سوم 1298-1232 ق .م ) جانشين رامسس دوم ، مى دانند، و برخى ديگر آن واقعه را در زمان رامسس سوم (1232-1224 ق .م ) مى دانند.(164) اين تاريخ را سِفْرِ خروج تاءييد مى كند: ((بنى اسرائيل از رعميس (شهرى كه رامس دوم ساخته بود) به سكوت كوچ كردند و گروهى مختلف نيز همراهشان بيرون رفتند. توقف بنى اسرائيل در مصر 430 سال بود...))(165) الواح مكشوفه از دوران رامسس دوم اين مطلب را تاءييد مى كند. اين كتيبه ها به جنگ رامسس دوم با قوم حيتى كه در اطراف سوريه در سال 1227 ق .م اتفاق افتاده ، اشاره مى كند و در ضمن آن وقايع آمده است كه رامسس دوم در آن جنگ پيروز شد و اسيرانى از آنها گرفت كه از قوم اسرائيل نيز ياد شده است .(166) ((... سرزمين حيتيان آرام گرفت و كنعانيان به يغما رفتند و شر بر سر آنها فرو ريخت . بنى اسرائيل غمگين شد و ديگر تخمه او (نسل او) در جاى نيست )).(167) اين كتيبه ها نشان مى دهند كه در 13 قرن قبل از ميلاد، بنى اسرائيل در كنعان مقيم و مستقر بودند، لذا مى توان خروج بنى اسرائيل را از مصر در قرن سيزده پيش از ميلاد دانست . و نيز عده اى از محقّقان از جمله هومل زمان خروج را سال 1320 ق .م . گرفته اند برخى سال 1312 ق .م را زمان خروج مى دانند.(168) و از ديدگاه ويل دورانت خروج بنى اسرائيل از مصر در حدود سال 1447 ق .م است . يك محقّق ايرانى سال 1680 ق .م را زمان خروج مى داند.(169) و اين اقوال نشان مى دهد كه تاريخ خروج اين قوم از مصر كاملا مبهم و مجهول است . مؤ لف كتاب اورشليم در رابطه با خروج اسرائيليان مى گويد: پژوهشگران در مورد فرعون معاصر حضرت موسى نظرات و ديدگاههاى گوناگونى دارند. در زبان عرب ، فرعون يعنى لقب پادشاهان مقصر قديم . و از نظر لغوى در زبان عبرى به معنى خودخواه ، متكبر و ستمگر است و تا كنون معلوم و مشخص نيست كه كداميك از فراعنه ، معاصر حضرت موسى بوده است : برخى مى گويند رامسس دوم بوده است ، برخى ديگر مى گويند فرزند رامسس دوم هم زمان موسى بوده است .
گروهى بر اين عقيده اند كه فرعون معاصر موسى توتمس سوم (1436 ق .م ) بوده است . تورات به اين مطلب اشاره دارد. اسناد مكشوفه از ويرانه هاى شهر اريحا، به 1400 ق .م مى رسد. بهرحال اگر خروج قوم يهود را در زمان سلطنت رامسس دوم يا پسرش بدانيم ، خروج بنى اسرائيل در حدود 1200 تا 1250 ق .م . بوده است . آثار بدست آمده از پسر رامسس دوم مربوط به سال 1229 ق .م . است . در اين كتيبه آمده است كه : ((شاهزادگان از صلح سخن مى گويند، وقتى كه به علامت تسليم بر زمين افتاده اند. از ميان نه ديار، يكى هم بر جاى نيست كه سر برافرازد، ليبى ويران شده ، خاطى آرام گشته ، زمين كنعان از هر فسادى پاك شده ، ((اشقلون )) به اسارت رفته ، جزيره تسخير شده ، مردم اسرائيل قلع و قمع شده اند، آنها ديگر خلقى ندارند، فلسطين براى مصر بيوه اى شده است و همه ممالك متحد شده ، آرام گشته اند.))(170) از كتيبه مذكور بدست مى آيد كه در سال 1299 ق .م . اسرائيل و اسرائيليان قوم قدرتمندى بوده اند و اقامت طولانى در آنجا داشته اند، و اين مربوط است به دوران توتمس سوم و خروجشان از مصر.
قبائل دوازده گانه كه به اسباط معروف اند، از اعقاب حضرت ابراهيم بوده اند. يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم ملقب به اسرائيل دوازده پسر داشت :
1- روبن ،
2- شمعون ،
3- يهودا،
5- يساگار،
6- زبولون ،
7- بنيامين ،
8- وان ،
9- نقبائى ،
10- كاد،
11- آشر،
12- يوسف .
اسباط دوازده گانه از اعقاب اين دوازده فرزنداند. وقتى يوسف در مصر به قدرت رسيد، يعقوب و ديگر فرزندانش كه هفتاد نفر بودند، به كشور مصر رفتند و زاد و ولد كردند. موسى از اعقا ليوى (لاوى ) مى باشد. اين اقوام ، افرادى خودخواه بودند و بسيار لجوج و بهانه گير. آنان با يكديگر نمى ساختند و مرتب از موسى تقاضا مى كردند. قرآن كريم به اين خصائل منفى اخلاقى و بهانه جوئى هاى بيشرمانه شان تصريح كرده است .(171)