توسل مساوی با شرک نیست

  • 1395/10/04 - 12:48
با اثبات مشروعیت توسل در قرآن، حال باید روایاتی مربوط به بحث توسل را بیان کنیم، چرا که باید مبحث توسل کاملا مبرا از هرگونه اشکال وعیب باشد. روایات بسیاری برای مشروعیت توسل وجود دارد و یکی پس از دیگری آن را بیشتر قوی می‌کند. با خواندن این روایات توسل مسلمانان به پیامبر و اهل بیت، صحیح است و هیچ‌گونه شائبه شرک در آن وجود ندارد.

با اثبات مشروعیت توسل در قرآن که گفته شد، توسل با شرع سازگاری دارد و امری پسندیده است؛[1] حال به سراغ روایاتی مربوط به بحث توسل می‌رویم، چرا که باید مبحث توسل کاملا مبرا از هر گونه اشکال و عیب باشد.

در روایتی که در زمان خلیفه‌ی دوم ذکر شده است، آمده است که: ابن ابی شیبه از محدثان اهل‌سنت در کتاب روایی خود از مالک‌الدار روایت می‌کند: «در زمان خلیفه دوم، قحطی و خشک‌سالی پیش آمد، شخصی به نام بلال بن حارث که از اصحاب پیامبر اکرم بود، کنار قبر مبارک آن حضرت آمد، گفت: یا رسول الله! برای امت خود دعای باران کنید همانا آنان از قحطی هلاک شدند...»[2]
با این وجود هیچ‌یک از صحابه حتی خلیفه دوم پس از نقل این روایت و نقل خواب، به او اعتراض نکردند، که این کار شرک است. دلالت این روایت بر مشروعیت توسل به پیامبر اکرم بسیار روشن است و سند آن را نیز برخی مثل ابن حبان، ابن حجر و ابن کثیر، صحیح دانسته‌اند، گرچه البانی روایت را مجهول دانسته است.[3]
روایت دومی که ذکر خواهد شد، هم اسناد محکمی در ذیل آن آمده است: احمد بن حنبل و ترمذی از عثمان بن حنیف روایت کرده‌اند: «مرد نابینایی نزد پیامبر اکرم آمد و به آن حضرت گفت: از خداوند بخواهید تا عافیت و بینایی به من بدهد، حضرت فرمود: اگر خواسته باشید دعا کنم و اگر بخواهی به تأخیر اندازم و دعا نکنم که برای تو خیر خواهد بود، او گفت دعا کنید. آن‌گاه حضرت دستور فرمود که وضوی خوبی بگیر و دو رکعت نماز بخوان، پس از آن این‌گونه دعا کن: اللهم انّی اسالک و اتوجّه الیک بنبیّک محمد نبیّ الرّحمه یا محمّد انّی توجّهت بک الی ربّی فی حاجتی هذه فتقضی لی اللّهم شفّعه فیّ، بار خدایا از تو می‌خواهم و به‌وسیله پیامبرت به تو توجه می‌کنم، «یا محمد» من برای برآورده شدن حاجتم به‌وسیله شما به پروردگارم رو می‌آورم، پروردگارا! شفاعت او را درباره من بپذیر.»[4]
از این روایت استفاده می‌شود که استعانت و کمک خواهی از پیامبر با نام یا «رسول الله» و «یا محمد» در سیره صحابه بوده است؛ بدین جهت این روایت که درخواست از خدا و واسطه قرار دادن پیامبر رحمت و درخواست از پیامبر برای رسیدن به خدا و دست‌یابی به حاجت و نیاز را اثبات می‌کند، دلیلی محکم برای درستی توسل است.
با کمی دقت متوجه می‌شویم که پیامبر اکرم در این روایت توسل را به او آموخته است و حقیقت توسل را که با «یا محمد» و حرف ندا، بیان می‌فرمایند. برای همین ابن تیمیه و وهابیون نمی‌توانند، برای توجیه افکار خود از این دلیل قوی فرار کنند. جالب این است که بسیارى از بزرگان اهل‌سنّت تصریح کرده‌اند که این حدیث صحیح است. ترمذى حدیث را صحیح مى‌داند. ابن ماجه گفته است صحیح است. رفاعى گفته شکى نیست که این حدیث صحیح و مشهور است.[5]
در خلافت عثمان نیز از پیامبراکرم با «یا رسول الله» و «یا محمد» استمداد می‌کردند و صحابه دیگر نه فقط جلوگیری نمی‌کردند، بلکه او را بر استمداد از رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) کمک می‌کردند: «ان رجلا کان یختلف الی عثمان بن عفان فی حاجه له فکان عثمان لا یلتفت الیه و لا ینظر فی حاجته، فلقی عثمان بن حنیف فشکی ذلک الیه، فقال له عثمان بن حنیف ائت المیضاه فتوضا ثم ائت المسجد فصل فیه رکعتین، ثم قال: اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد- نبی الرحمه، یا محمد انی اتوجه بک الی ربی فتقضی حاجتی و تذکر حاجتک...،[6] فردی برای رفع نیاز خود نزد عثمان بن عفان رفت و آمد می‌کرد، ولی به او توجه نمی‌شد، تا نزد عثمان بن حنیف رفت و شکایت کرد، عثمان بن حنیف پیشنهاد کرد، وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و از خدا چنین بخواهد: «الهی! از تو می‌خواهم و به‌تو به‌وسیله پیامبر رحمتت حضرت محمد روی می‌آورم، ای محمد! من با وسیله قرار دادن تو به پروردگارم رو می‌آورم، تا نیازم را برآورده کنی.»
سپس آن مرد نیازمند، به این دستور عمل کرد و نزد خلیفه آمد. هنگامی‌که به در خانه خلیفه رسید، مأموران دست او را گرفته و نزد عثمان بردند او را با احترام بر مسند نشاندند. خلیفه از او پرسید نیاز تو چیست؟ حاجت خودش را بیان کرد و خلیفه بلافاصله حاجتش را برآورد. و به او گفت چرا تاکنون حاجت خود را از ما نخواستی؟ هرگاه نیازی داشتی نزد ما بیان کن. آن‌گاه این فرد با خوشحالی نزد عثمان بن حنیف آمد و برای او طلب خیر کرد، (جزاک الله خیرا) و گفت به سفارش شما کار من درست شد، عثمان بن حنیف گفت: والله من هیچ سفارشی نکردم، ولی در حضور پیامبر اکرم بودم، که یک نفر نابینا آمد و شکایت کرد، آن حضرت این دستور را به او دادند و او عمل کرد، عثمان بن حنیف گفت: به خدا قسم! من همان‌جا نشسته بودم و دیری نگذشت، فردی که نابینا بود، با بینایی کامل وارد شد، گویا هرگز نابینا نبوده است. طبرانی و منذری درباره این حدیث گفته‌اند: صحیح است.
اما صحابه‌ای هم بودند که گریه بر رسول الله و توسل بر رسول الله را هم داشتند: «داود بن ابی صالح می‌گوید: روزی مروان شخصی را دید که پیشانی‌اش را بر قبر مطهر گذاشته است، مروان گفت آیا می‌دانی چه می‌کنی؟ او سرش را بلند کرد، مروان متحیر شد که این شخص صحابه بزرگ و جلیل القدر به نام ابوایوب انصاری است و در جواب او فرمود: بلی! می‌دانم: من نزد رسول خدا آمده‌ام، نه نزد سنگ؛ زیرا از رسول خدا شنیدم، هرگاه اهل دین، والی و حاکم دین بود، بر دین گریه مکن؛ اما زمانی که نااهلان والی دین شدند، بر دین خود گریه کنید.» اين روايت صحيح السند است و شيخين آن را نياوردند. احمد بن حنبل يكي از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت در كتاب مسند خود همين روايت را آورده است.[7]
بنابراین ادعای کسانی‌که می‌گویند صحابه به پیامبر اکرم متوسل نمی‌شدند، صحیح نمی‌باشد.
از این روایات به‌خوبی استفاده می‌شود، که توسل مسلمانان به پیامبر اکرم، اهل بیت، صحابه و اولیای الهی صحیح است و هیچ‌گونه شائبه شرک در آن وجود ندارد.

پی‌نوشت:

[1]. آقای آلبانی ملاک جواز توسل همین آیه است.
[2]. «اصحاب الناس قحط فی زمن عمر، فجاء رجل الی قبر النبی هو بلال بن الحارث المزنی احد من الصحابه، فقال یا رسول الله! استسق لامّتک فانّهم قد هلکوا...» المصنف، ابن ابی شیبه، مکتبه الرشد، ج11، ص118.
[3]. توسّل بلال بن حارث به قبر پيامبر صلي الله عليه و آله.
[4]. توسّل در روایات اسلامى.
[5]. براى توضیحات بیشتر مى توانید به کتاب مجموعة الرسائل و المسائل، جلد 1، صفحه 18، چاپ بیروت مراجعه فرمایید. عین عبارت ابن تیمه چنین است: «ان النسائى و الترمذى رویاً حدیثاً صحیحاً أنّ النبى(صلى الله علیه وآله) علّم رجلا ان یدعو فیسأل الله ثم یخاطب النبى فیوسّل به ثم یسأل الله قبول شفاعته».
[6]. معجم کبیر طبرانی، باب من اسمه عثمان، ج 9، ص 39، رقم 8311.
[7]. الحاكم النيشابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، دار الكتب العلمية، بيروت الطبعة، ج4، ص560. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، موسسه قرطبه، مصر، ج 5، ص422.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.