هفت پاسخ به هفت شبهه و دلیل بر افسانه بودن شهادت خود ساخته حضرت زهرا (س)

  • 1400/10/11 - 09:13
وهابیت در راستای مخالفت با مبانی شیعه، کلیپی درست کرده است مبنی بر اثبات افسانه بودن شهادت حضرت زهرا (س) با بیان هفت شبهه؛ هفت پاسخ به این هفت شبهه ارائه شده و جواب تک تک شبهات این کلیپ آمده است.
هفت پاسخ به «هفت شبهه  برافسانه بودن شهادت خودساخته حضرت زهراء»

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هفت شبهه بر اثبات افسانه بودن شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) توسط وهابیت بیان شده است. شبکه کلمه که منتسب به وهابیت است، در راستای مخالفت با مبانی شیعه، کلیپی را درست کرده است، مبنی بر اثبات افسانه بودن شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با بیان هفت شبهه به این صورت که اگر شهادت را طبق قول شیعیان قبول کنیم، باید این نتیجه را گرفت که حضرات علی و حسن و حسین (علیهم‌السلام) در این قتل شریک بودند.
بنابراین ما درصددیم در این نوشتار، هفت پاسخ به این هفت شبهه ارائه دهیم؛ خیلی مختصر، اما جامع و کامل.

شبهه اول وهابیت: به ادعای شیعه، حضرات علی و حسن و حسین (علیهم‌السلام) علم غیب داشتند؛ پس، از نقشه پیش از قتل خبر داشتند.
جواب شبهه:
جواب نقضی: پیامبران هم علم غیب داشتند؛ آیا می‌توان گفت در قتل و جنایت‌های زمان خود شریک بودند؟ چرا آنان با این‌که از اتفاقات خبر داشتند، مانع نشدند.
قرآن کریم به آگاهی عیسی بن مریم به برخی امور غیبی تصریح کرده است. «وَأُنَبِّئُکم بِمَا تَأْکلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکمْ إِنَّ فِی ذَلِک لآیةً لَّکمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ[آل‌عمران/49] و شما را از آن‌چه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم مسلماً در این معجزات برای شما اگر مؤمن باشید، عبرت است.»
«تِلْک مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ نُوحیها إِلَیک ما کنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُک مِنْ قَبْلِ هذا[هود/49] این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم؛ پیش از این، نه تو آن را می‌دانستی و نه قوم تو.»
بله غیر از خداوند، هیچ کس علم غیب مطلق و ذاتی ندارد و اگر کسی  هم علم غیبی دارد، ذاتی و مطلق نیست بلکه  محدود و نسبی و شأنی است؛ ‌چون طبق عقل و اختیار، انسان‌ها باید عادی زندگی کنند؛ پس با این حساب، دلیل اول وهابیت در کلیپ، عوام فریبی و مغالطه است.

جواب حلی: در این‌که آیا ائمه به صورت تمام و مطلق، علم غیب به تمام وقایع و حوادث آینده داشتند یا نه، محل بحث و اختلاف و بررسی است.

اولاً: مگر امام حسن و امام حسین (سلام‌الله‌علیهما) در آن زمان چند سالشان بود که شبهه‌کننده، آن‌ها را به دلیل داشتن علم غیب متهم به شریک بودن در قتل می‌کند؛ ایشان 7 و 8 ساله بودند.

ثانیاً: هر انسانی روزی می‌میرد و اگر کسی هر اندازه هم علم داشته باشد از این قاعده مستثنا نیست؛ پس علم شخص، مانع از مرگ و یا شهادت نمی‌شود.

ثالثاً: قضا و قدر خداوند اگر حتمی شود، به هیچ وجه عوض شدنی نیست و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از این قاعده مستثنی نیست.

رابعاً: علم امامان از طریق غیب به حوادث آینده، فقط علم به یک واقعۀ حتمی است و رضایت آن بزرگواران به این قضا و قدر، موجب ترفیع درجات آن‌ها می‌شود. جواب نقضی: پیامبران هم علم غیب داشتند؛ آیا می‌توان گفت در قتل و جنایت‌های زمان خود شریک بودند؟ آنان چرا با این‌که از اتفاقات خبر داشتند، چرا مانع نشدند.
قرآن کریم به آگاهی عیسی بن مریم به برخی امور غیبی تصریح کرده است. «وَأُنَبِّئُکم بِمَا تَأْکلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکمْ إِنَّ فِی ذَلِک لآیةً لَّکمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ.[آل‌عمران/49] و شما را از آن‌چه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم مسلماً در این معجزات برای شما اگر مؤمن باشید، عبرت است.»
«تِلْک مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ نُوحیها إِلَیک ما کنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُک مِنْ قَبْلِ هذا [هود/49] این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می‌کنیم؛ پیش از این، نه تو آن را می‌دانستی و نه قوم تو.»
بله درست است که علم غیب مطلق و ذاتی هیچ کس غیر خداوند نیست، و اگر کسی دارد، محدود و نسبی است؛ ‌چون طبق عقل و اختیار، انسان‌ها باید عادی زندگی کنند؛ پس با این حساب، دلیل اول وهابیت در کلیپ عوام فریبی و مغالطه است.

شبهه دوم وهابیت: ازدواج مجدد حضرت علی(علیه السلام) هفت روز پس از این اتفاق کمرشکن، شاهدی بر افسانه بودن شهادت است.
جواب شبهه:
اولاً: حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیز علاقه خاصی به امامه داشت، لذا هنگام رحلت، به امام علی (علیه‌السلام) وصیت می‌کنند که بعد از من، با «امامه» ازدواج کند که دختر خواهر من است و در محبت به فرزندانم مثل خودم است. امامه اولین نوه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود؛ مادرش زینب دختر رسول خدا و پدرش «ابوالعاص بن ربیع» خواهرزاده حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) است.[1]
ثانیاً: طبق کدام سند این حرف را می‌زنید؟ وقتی این مسئله حتی بین اهل سنت اختلافی است، چطور قاطعانه می‌گویید حضرت علی (علیه‌السلام) هفت روز بعد شهادت همسرش، ازدواج کرد؟ عالم سنی به نام «ابن جوزی» در کتاب «المنتظم» تاریخ ازدواج را سال دوازدهم هجری ذکر کرده است.[2] در حالی که شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) سال یازدهم هجری بوده است؛ یعنی اگر شهادت حضرت را طبق اسناد ما، جمادی الثانی سال یازدهم هجری حساب کنیم و زمان ازدواج مجدد حضرت علی (علیه‌السلام) را اول سال دوازدهم هجری در نظر بگیریم، بازهم تا اول سال دوازدهم هجری، هفت ماه می‌شود، نه هفت روز و حتی اگر طبق اسناد اهل سنت حساب کنیم و بگوییم شهادت سوم رمضان سال یازدهم هجری بوده است، بازهم چهار ماه تا اول سال دوازدهم هجری باقی می‌ماند، نه هفت روز.
ثالثاً: بر فرض محال قبول کنیم که هفت روز بعد از شهادت، ازدواج صورت گرفته باشد، مگر خلاف شرع است؟ مگر ازدواج به خاطر هوا وهوس بوده است که عیب می‌گیرید؛ فرزندان کوچک بودند و جایگزینی به جای مادر برای مراقبت نیاز داشتند.

شبهه سوم وهابیت: حضرت علی و حسنین، فاطمه را شبانه دفن کردند تا سند جنایت پنهان مانده و کسی متوجه نگردد.
جواب شبهه:
فقط از کتب اهل سنت راز دفن شبانه را بیان می‌کنیم:
1- محمد بن اسماعيل بخارى آورده: «وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها.[3] فاطمه شش ماه پس از رسول خدا زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علی او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.»
2- ابن قتيبه دينورى نیز مى‌نويسد: «وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضی الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا.[4] فاطمه (س) از ابوبکر، ميراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذيرفت، قسم خورد که ديگر با او (ابوبکر) سخن نگويد و وصيت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود.»
3- قرطبی در شرح صحيح بخارى مى‌نويسد: «أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلى عليها، كان بينهما شىء.[5] اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند؛ علی بن ابی‌طالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد، تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو، اتفاقاتى افتاده بود.»
4- عبدالرزاق صنعانى آورده: «عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء.[6] فاطمه دختر پيامبر شبانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.»
5- در ادامه‌ی همین روایت افزوده: «عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك.[7] از حسن بن محمد نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين‌كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين‌چنين وصيت كرده بود.»
6- ابن أبی‌‌الحديد به نقل از جاحظ مى‌نويسد: «وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة (س) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر.[8] شكايت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبين) به حدى رسيد، كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند.»
7- او در جاى ديگر نیز مى‌نويسد: «وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها.[9] مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام‌الله‌عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن‌چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛ ‌زيرا روايات بر اثبات اين موارد، صحيح‌تر و بيشتر است و هم‌چنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين، نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد.»
با توجه به اسناد و اعترافات علمای اهل‌سنت، ‌دليل دفن شبانه آن حضرت، وصیت ایشان بود كه نمى‌خواستند افرادى كه بر ایشان ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اشان نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساختند. من از مفصل این نکته مجملی گفتم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

شبهه چهارم وهابیت: حضرات علی و حسنین حاضر نشدند حتی قبر فاطمه را به مردم نشان دهند.
جواب شبهه:
نمی‌دانیم به این دلایل و شبهات بخندیم یا گریه کنیم؛ در واقع این سؤالی است که ما باید بپرسیم.
تاریخ کهن هم‌صدا با رسم روزگار، هم‌چنان در حیرت و مات، بی‌قرار و پرخروش مثل دریا پر تلاطم، عمیق و رازآلود، از ناگفته‌های تاریخ که رهگذران حقیقت‌جو در گذرگاه روزگار، پیوسته از آن در پرس وجویند. راز آن شب مهتابی، راز آن سکوت ظلمانی، راز آن دفن شبانگاهی، هنوز در ذهن‌ها از پرده نیافتاده، آن مزار کجاست؟ چرا حضرت وصیت کردند که شبانه دفن شوند؟ جواب این شبهه در دلیل سوم قبلی، از کتب اهل سنت بیان شده است، مراجعه فرمایید.

شبهه پنجم وهابیت: حضرات علی و حسنین تا آخر عمر، حتی برای یک بار هم عاملان و قاتلان را محکوم نکردند.
جواب شبهه:
اولاً: آیا همه جزئیات تاریخ و زندگی حضرت علی (علیه‌السلام) به ما رسیده است؟
ثانیاً: مگر فرزندان عمر بن خطاب چند بار در طول زندگی‌شان از کشته شدن پدرشان به دست ابولؤلؤ یاد کرده‌اند؟ پس ما هم بگوییم عمرترور نشده و قتلش افسانه است.
ثالثاً: مولا علی (علیه‌السلام) هنگام دفن کردن حضرت فاطمه صدیقه شهیده (سلام‌الله‌علیها) خطاب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «ازاین پس، اندوه من جاودانه و شب‌هایم شب زنده‌داری است، تا آن روز که خدا جوار تو را برای من برگزیند.»[10]
رابعاً: روایاتی که سلیم بن قیس از مولا على (علیه‌السلام) نقل کرده است، عموماً مربوط به دوران حکومت آن حضرت است. سلیم بن قیس می‌گوید: «از حضرت علی درباره ظلم‌ها و جنایاتی که عمر بن خطاب انجام داده بود، سؤال کردم. آن حضرت فرمود: آیا می‌دانی چرا عمر بن خطاب قنفذ را مانند سایر عمالش جریمه نکرد؟ گفتم: نه! فرمود: هنگامی‌که فاطمه برای دفاع از من، بین من و مهاجمان مانع شد، کسی‌که فاطمه را با تازیانه زد، قنفذ بود؛ اثر این ضربه، تا زمانی که فاطمه از دنیا رفت، روی دستش باقی مانده بود و عمر به خاطر هم‌کاری و هم‌دستی قنفذ، او را جریمه نکرد.»[11]
شاید بعضی سؤال کنند: آیا حضرت علی (علیه‌السلام) نباید بیش از این یادآوری می‌کرد؟! ما در جواب می‌گوییم: چه زمانی باید بیان می‌کرد؟ آن زمان خفقانی که با سلاح اسلام، به اسلام ضربه می‌زدند؟ یا آن زمانی که بالای منبرها، حضرت را سب و لعن می‌کردند؟ تا جایی که حتی نام حضرت را بر زبان جاری کردن جرم بود؟ در آن شرایط حساس، حفظ اسلام اولویت داشت، یا بیان خاطرات تلخ و جنایات گذشته؟ وجدان‌های به خواب فرورفته را با یک‌بار صدا زدن می‌توان بیدار کرد، اما وجدان‌هایی که خودشان را به خواب زده‌اند، اگر امیرالمؤمنین صد بار هم ماجرا را می‌فرمودند، بیدار نمی‌شدند؟
مولا علی (علیه‌السلام) با تبعیت از سیاست رسول گرامی اسلام و بنا به دلایل سیاسی اجتماعی و شرایط حساس جامعه آن روز، بنای یادآوری صریح و تکرار خاطرات تلخ گذشته را نداشت. البته اجرای این سیاست از سوی حضرت امیر، باعث نشده بود که آن حضرت، ظلم‌ها و جنایات عده‌ای را به‌طور کامل به فراموشی سپرده باشند و هیچ‌گاه از آن یاد نکنند، انتقادهای تند و صریح آن حضرت از ابوبکر، عمر و عثمان در خطبه‌ی سه نهج البلاغه به نام خطبه «شقشقیه» نشان می‌دهد که ایشان هر زمان که شرایط را مناسب می‌دیدند، به انتقاد از سیاست‌های حاکمان قبلی می‌پرداختند؛ در ادامه باید گفت برای ما اتمام حجت و کلام یک معصوم مهم است، حالا چه امام علی(علیه السلام) از شهادت همسرش صحبت کند، یا امامان دیگر؛ به قول معروف می‌گویند در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. به همین دلیل کلام دو امام معصوم را بیان می‌کنیم.

شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در کلام امام صادق (علیه‌السلام):
امام صادق (علیه‌السلام) به یونس فرمود: «ای یونس! جدم رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) فرمودند: ملعون است ملعون، هر کس پس از من به دخترم فاطمه (علیهاالسلام) ظلم کند و حقش را غصب کند و او را به شهادت برساند.»[12]
شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) در کلام امام کاظم (علیه‌السلام) به سند صحیح:
اصل شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) از امور ثابت و قطعی تاریخ است که بر مبنای نقل‌ها و روایات و اخبار، به تواتر و قطعیت می‌رسد و از همین‌رو، نیازی به سیر در اسناد اخبار و مرویات کتب روایی و تاریخی برای اثبات چنین امری نداریم، اما به یکی از روایات معتبر و صریح الدلاله در اثبات شهادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) می‌پردازیم. در روایتی با سند صحیح در اصول کافی آمده است: «امام کاظم (علیه‌السلام) می‌فرمایند: فاطمه، صدیقه‌ی شهیده است و دختران انبیاء، دچار حیض نمی‌شوند؛ سند این روایت صحیح است و علمای بسیاری نیز آن را تصحیح کرده و معتبر شمرده‌اند.»[13]

شبهه ششم وهابیت: حضرت علی دختر حضرت فاطمه را یعنی ام کلثوم را به عنوان پاداش به عقد ازدواج  خلیفه دوم در آورد.

در واقع وهابیت با بیان این شبهه، می‌خواهند بگوید تهدید و هجوم به خانه فاطمه (سلام الله علیها) و آتش زدن و شهادت، افسانه و دروغ است و چنین چیزی امکان ندارد. چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی‌که حضرت علی (علیه‌السلام) دختر خود را به عمر داد. آیا امکان دارد کسی دخترش را به دشمن خود بدهد؟!
جواب شبهه:
1- پاداش در مقابل چه چیزی؟! کدام کتاب، کدام سند نوشته شده است که حضرت علی (علیه‌السلام) دخترش را به عنوان پاداش به عقد ازدواج خلیفه دوم درآورده است؟! شبهه پراکنی و سیاه‌نمایی و انکار، چیز خیلی راحتی است، مثل تخریب کردن یک ساختمان که یک روزه می‌توان خراب کرد، اما درست کردن آن، سال‌ها طول می‌کشد. این قضیه ازدواج چقدر صحت دارد؟
2- وقتی مطلب مهمی را بیان می‌کنیم، وهابیت در نهایت برای انکار آن می‌گویند چون در صحیح بخاری و مسلم نیامده، پس معتبر نیست و ما قبول نمی‌کنیم؛ ما هم الان در جواب این شبهه می‌گوییم اگر ازدواج خلیفه دوم با دختر حضرت علی(علیه‌السلام)، به نام ام کلثوم برای شما خیلی مهم است و معتبر می‌دانید، پس باید در صحیح مسلم و بخاری آمده باشد در حالی‌که نه تنها در این دو کتاب معتبر نیامده، بلکه در کتب دیگر مانند: مسند احمد بن حنبل، مسند بزاز و معاجم طبرانی (معجم کبیر، اوسط و صغیر) هم نیامده است.
3- در برخی منابع اهل سنت آمده، وقتی امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «امّ ‌کلثوم، خردسال است»، عمر به او گفت: «به خدا سوگند! بهانه و درد تو این نیست و خود می‌دانیم که چه دردى دارى»[14] ‏عمر ضمن خواستگارى با گفتن این جمله، این‌گونه به امام علی (علیه‌السلام) بی‌احترامی و جسارت می‌کند و تعریض می‌زند.
4- موضوع ازدواج عمر با ام کلثوم، معرکه آرا است. برخی این مسئله را از اساس رد کرده‌اند، بعضی نیز اصل ازدواج را پذیرفته‌اند، امّا بر این باورند با توجه به این‌که در زمان ازدواج، ام کلثوم بچه بود، پیش از زفافشان عمر کشته شد؛ همچنین اختلاف روایات مربوط به ازدواج عمر با ام کلثوم از جهت متن و سند به حدی است که انسان را به شک می‌اندازد و نمی‌توان به آن اعتماد کرد.

شبهه هفتم وهابیت: حضرت علی فرزندان خود را به رسم یادبود به نام‌های ابوبکر و عمر و عثمان نام‌گذاری کرد. شیعیان ادعا می‌کنند خلیفه اول و دوم به خانه فاطمه حمله‌ور شده‌اند؛ در حالی‌که می‌دانیم علی چند تن از فرزندان خود را به نام‌های خلفا نام‌گذاری کرده است. این نشان می‌دهد که خلفا از این تهمت‌ها مبرّا هستند و روابط صمیمی بین آن‌ها بوده است و آیا کسی نام فرزندانش را به نام دشمنان همسرش می‌گذارد؟
جواب شبهه:
1- مورخان می‌گویند: این نام‌ها تنها مخصوص و شناخته شده برای خلفا نبوده، بلکه قبل و بعد از اسلام، چنین نام‏‌هایى در میان عرب شایع و رایج بوده است؛ ابن اثیر و ابن حجر عسقلانی در کتاب‌های خود تعداد زیادی از صحابه را نام می‌برند که نامشان عمر و عثمان بوده است؛ در این‌جا به نام چند نفر بسنده مى‏‌کنیم:
عمر الأسلمى؛ عمر الجمحى؛ عمربن حکم؛ عمر بن سالم خزاعى؛ عمر بن سراقه؛ عمر بن سعد أنمارى؛ عمر بن سعد سلمى؛ عمر بن سفیان؛ عمر بن ابى‌سلمه؛ عمر بن عامر سلمى.[15]
عثمان بن ابوجهم الأسلمی؛ عثمان بن حکیم بن ابوالأوقص؛ عثمان بن حمید بن زهیر بن الحارث؛ عثمان بن حنیف بالمهمله؛ عثمان بن ربیعه بن أهبان؛ عثمان بن ربیعه الثقفی؛ عثمان بن سعید بن أحمر؛ عثمان بن شماس بن الشرید؛ عثمان بن طلحه بن ابوطلحه؛ عثمان بن ابوالعاص.[16]
بنابراین این نام‌های خلفا، از اسامى معروف میان عرب جاهلى و اسلام بوده و هرگز از نام‌گذاری عمر و عثمان برای نوزادان در آن زمان، نام عمر (خلیفه دوم و سوم) به ذهن تداعى نمى‏‌کرده است.
2- ابوبکر هم نام نیست و کنیه است، و طبری در تاریخ خود می‌نویسد: «نام ابوبکر «عتیق» بود و او پسر ابوقحافه بود و نام ابوقحافه هم «عثمان» بود و انتخاب کنیه براى افراد، در انحصار پدر فرزند نبوده؛ بلکه خود شخص یا افراد دیگر با توجه به وقایعى که در زندگی فرد اتفاق مى‌افتاده، کنیه‌ای را انتخاب مى‌کرند. [17]
3- بدون تردید، همه شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او بیزارند؛ ولی در عین حال، هم‌زمان با عصر اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) برخی از یاران ائمه (علیهم‌السّلام) نامشان یزید بوده؛ افرادی هم‌چون «یزید بن حاتم» از اصحاب امام سجاد (علیه‌السّلام) «یزید بن عبدالملک، یزید بن صائغ و یزید کنّاسی» از اصحاب امام باقر (علیه‌السّلام) یزید الشعر، یزید بن خلیفه، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحه، یزید بن فرقد و یزید مولی حکم از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام). حتی یکی از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) نامش شمر بن یزید بوده است.[18] آیا می‌توان گفت این نام‌گذاری‌ها به دلیل دوست داشتن یزید بن معاویه و به معنای ارتباط حسنه میان آن‌ها با یزید و یزیدیان بوده؟
4- ابن‌حجر عسقلانی می‌گوید: «یکى از روش‌های عمر تغییر نام افراد بود؛ مثلاً إبراهیم بن حارث، پدرش اسم او را ابراهیم گذاشته بود؛ ولى عمر آن را تغییر داد و عبدالله نام گذاشت؛ هم‌چنین اسم اجدع بن مالک را تغییر داد و عبدالرحمن گذاشت[19] و نیز ذهبى در سیر اعلام النبلاء مى‌نویسد: «فرزندی از علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) در زمان خلافت عمر متولد شد و عمر، نام خودش را بر او گذاشت.»[20]
5- مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب معروف خود، «صحیح مسلم»، نقل می‌کند: خلیفه دوم در حضور افرادی چون عثمان و عبدالرحمان بن عوف و ... خطاب به عباس بن عبدالمطلب و امیرمومنان علی (علیه‌السلام) می‌گوید: «ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبکر هستم، در حالی‌که شما دو نفر (علی و عباس) مرا دروغ‌گو، گناه‌کار، حیله‌گر و خائن می‌دانید.»[21] با توجه به این روایت، اگر امام علی نسبت به خلفا ارادت داشته‌اند، پس چطور شخص عمر را شایسته چنین اوصافی می‌دانسته است؟
6- نام‌گذاری دلیل بر ارادت نیست، اگر بگوییم نام‌گذاری دلیل بر ارادت و علاقه است‎، باید ابوبکر را از ارادتمندان به بت بزرگ مشرکین، «عزّی» بدانیم؛ چرا که وی نام یکی از فرزندانش را «عبد العزّی» گذارده بود که بعدها پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله) نام او را به «عبدالرحمن» تغییر داد.[22]
7- در صحیح بخاری آمده است: حضرت علی (علیه‌السلام) خطاب به ابوبکر فرمود: «ولکن استبددت علینا بالامر.[23] تو با استبداد و خودکامگی بر ما حکومت کردی.» از این روایت هم استفاده می‌شود که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ابوبکر را شخصی مستبد می‌دانسته است، و این خود نشانه عدم رضایت و ابراز علاقه امام به ابوبکر است.
8- در مورد عثمان هم، امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «دودمان پدرى او از بنى‌امیّه به همراهى او برخاستند و چون شتر گرسنه‌اى که گیاه تازه بهارى را با ولع مى‌خورد، بیت المال را خوردند و بر باد دادند، عثمان آن قدر اسراف کرد که شکم بارگى نابودش ساخت.»[24]

پی‌نوشت:
[1]. مستدرك الوسائل، محدّث نوری، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ـ قم، ج2، ص360. «فلما اشتد بها الأمر دعت علياً (ع) وقالت: «يا بن عم! ما أراني إلا لما بی، وأنا اوصيك بان تتزوج بامامة بنت اختی زينب تكون لولدی مثلی..»
[2]. المنتظم فی تاريخ الملوك والأمم، جمال الدين أبوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی (متوفاى 597هـ)، محقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1412 هـ - 1992 م، ج4، ص112و 113. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. بخاری، صحيح البخاری، كتاب المغازی، باب غزوة خيبر، دار ابن كثير، بيروت، ج4، ص1549، ح3998.
[4]. ابن قتيبة دینوری، تأويل مختلف الحديث، دار الجيل، بيروت، ج1، ص300. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. قرطبی، شرح صحيح البخاری، مكتبة الرشد، الرياض، ج3، ص325. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. صنعانی، المصنف، المكتب الإسلامی، بيروت، ج3، ص521، ح6554-6555. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. همان، ج3، ص521.
[8]. ابن أبی الحديد، شرح نهج البلاغة، دار الكتب العلمية، بيروت، ج16، ص157.
[9]. همان، ج 16، ص 170.
[10]. نهج البلاغه، حضرت علی بن ابی‌طالب، سید شرسف رضی، مترجم: محمد دشتی، چاپ هفتم، انتشارات پیام عدالت، تهران، 1386ش، خطبه 202، ص300. «الشکوی من ظلم الامة.» «فلقد استرجعت الودیعه واخذت الرهینة اماحزنی فسرمد.»
[11]. کتاب سلیم بن قیس، ص۶۷۴، الحديت الثالث عشر «فسالته عما صنع عمر ، فقال: هل تدري لم كف عن فنند و لم يغرمه شيئا ؟ فقلت: لا، قال: لأنه هو الذي ضرب فاطمة بالسوط حين جائت تتحول بيني و بينهم، فماتت صلوات الله عليها وإن أثر السوط في عضدها مثل الدملج.»
[12]. كنزالفوائد،  كراجكی، أبو الفتح، ج1، ص63-64. «امام صادق علیه السلام فرمو دند: يا يونس قال جدي رسول الله صلى الله عليه واله ملعون ملعون من يظلم بعدي فاطمة ابنتي ويغصبها حقها ويقتلها ثم قال يا فاطمة البشرى فلك عند الله مقام محمود تشفعين فيه لمحبيك و  شيعتك فتشفعين يا فاطمة لو ان كل نبي بعثه الله وكل ملك قربه شفعوا في كل مبغض لك غاصب لك ما اخرجه الله من النار ابدا.»
[13]. الکافی، ج2، ص489و490، ح3، دار الحدیث.
مسائل علی بن جعفر، ص325، ح811، موسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث. «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ ع صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ لَا یَطْمَثْن.»‏
[14]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبدالقادر، ج8، ص339، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق. «فقال: إنک و الله ما بک ذلک و لکن قد علمنا ما بک»
[15]. أسدالغابة، عزالدين بن أثير (متوفاى 630هـ)، دار الفكر - بيروت، ج‏3، ص678 الی685.
[16]. الإصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، ج4، ص447 ـ 463، تحقیق: علی محمد بجاوی، دار الجیل - بیروت، چاپ اول، 1412 – 1992.
[17]. ترجمه تاریخ ‏الطبری، ج‏4، ص1293
[18]. جامع الرواة و إزاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، محمد بن علی الأردبیلی الغروی، مکتبة المحمدی، ج1، ص402.
[19]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج5، ص29، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار الجیل - بیروت، چاپ اول، 1412 - 1992.
[20]. سیر أعلام النبلاء، ج4، ص134، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، مؤسسة الرسالة - بیروت، چاپ نهم، 1413هـ. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[21]. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق: محمد فواد عبد الباقی، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، ج3، ص1377. «ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلي الله عليه وسلم- وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»
[22]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج3، ص538. «سَمِعْتُ أَبَا بَكْرِ بْنَ أَبِي شَيْبَةَ، يَقُولُ: «كَانَ اسْمُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ عَبْدَ الْعُزَّى، فَسَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ»
[23]. صحیح البخاری، ج5، ص83، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر.
صحیح مسلم، ج5، ص154، کتاب الجهاد، باب قول رسول الله (ص) قال: لا نورث ما ترکنا صدقة.« ولكنّك استبددت علينا بالأمر وكنّا نرى لقرابتنا من رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم نصيباً حتّى فاضت عينا أبى بكر...»
[24]. نهج البلاغة، خطبه 3، به نام شقشقیه «... الى ان قام ثالث القوم نافجاً حِضنيه بين نثيله و مُعْتَلَفه و قام معه بنو ابيه يخضمون مال الله خِضمة الإبل نبْتَة الربيع الى ان انتكث فتله واجهز عليه عمله و كبّت به بطنته...»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.