تذکر دین اسلام به افراطگرایان و سلفیان تکفیری

  • 1399/02/11 - 14:39
بخاری از پیامبر اکرم نقل می‌کند: «من مأمور شدم که با مردم بجنگم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر داده و نماز به پا داشته و زکات دهند و چون چنین کردند، خون و اموالشان از ناحیه من محفوظ می‌ماند، ولی حساب آنان بر خداوند است.» ابن‌حجر عسقلانی می‌نویسد: «این حدیث، دلیل بر قبول ظاهر اعمال است.» و بغوی می‌نویسد: «این حدیث، دلیل بر آن است که مردم در زندگی، باید بر ظاهر احوالشان حکم جاری کنند، نه باطن آنها.»

در طول تاریخ اسلامی، گروه‌هایی افراطی، مخالفان خود را تکفیر می‌کردند و با کوچک‌ترین عاملی، آنان را از دین اسلام خارج می‌دانستند، در نتیجه حکم به وجوب قتل آن‌ها می‌دادند؛ تکفیر کردن یکدیگر، به دلیل معارض بودن با افکار و عقاید هم‌دیگر باعث می‌شد تا آسیب‌های جدّی به امت اسلامی وارد گردد، بر اساس دین اسلام، صحیح نیست گروهی یا افرادی از امت اسلامی، بی‌دلیل مخالفین خود را متهم به شرک و کفر کنند تا مادامی که معترف به شهادتین باشند و منکر یکی از ضروریات دین نباشند، در حالی‌که از نظر اسلام، مسلمان کسی است که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد، گرچه در باطن، اعتقاد دیگری داشته باشند؛ لذا از برخی از آیات قرآن، صراحتاً به‌دست می‌آید که احکامش را بر یقین مترتب کرده، نه بر گمان و شک و تردید و وهم (یعنی انسان تا بر خلاف یقین پیدا نکند، حکم به برائت باید بکند.)
خداوند در قرآن می‌فرماید: «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا...[نساء/94] ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، هنگامی‌که در راه خدا گام برمی‌دارید، تحقیق کنید و به کسی‌که اظهار صلح و اسلام می‌کند، نگویید مسلمان نیستی...» با دقت در آیه پی‌ می‌بریم که نباید در اطلاق کفر بر دیگران ولو این‌که قبلاً کافر بوده، یا این‌که در باطن کافر، ولی به ظاهر ادعای اسلام کرده و شهادتین بر زبان جاری کرده است، عجله کرد، بلکه باید سخنش را قبول کرد.[1] از طرف دیگر، در روایات هم حکم به ظاهر افراد، سفارش شده است. مثلاً بخاری با سند خود از پیامبر اکرم نقل کرده که فرمودند: «امرت ان اقاتل الناس حتی یشهدوا ان لا اله ال الله و انّ محمداً رسول الله و یقیموا الصلاة و یوتوا الزکاة فاذا فعلوا ذلک عصموا منّی دمائهم و اموالهم الاّ بحق الاسلام و حسابهم علی الله.[2] من مأمور شدم که با مردم بجنگم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) داده و نماز به پا داشته و زکات دهند و چون چنین کردند، خون و اموالشان از ناحیه من محفوظ می‌ماند، ولی حساب آنان بر خداوند است.»
ابن‌حجر عسقلانی ذیل این روایت می‌نویسد: «این حدیث، دلیل بر قبول اعمال ظاهر و حکم طبق مقتضای ظاهر است.»[3] و بغوی می‌نویسد: «این حدیث، دلیل بر آن است که مردم در زندگی و معاملات با یگدیگر، باید بر ظاهر احوالشان حکم جاری کنند، نه باطن آنها.»[4] در نتیجه با این راه‎کارهایی که قرآن و روایات مختلف در کتب فریقین به آن اشاره شده، ازجمله «حکم به ظاهر افراد»، «گفتگو در مسائل اختلافی»، «تعصب نداشتن بی‌جا»، «تحقیق و جستجو» و... باعث می‌شود، بسیاری از سوء ظن‌ها برطرف شود، تا خونی ریخته نشود و قتل و جنایتی صورت نگیرد.

پی‌نوشت:

[1]. نقد جریانهای تکفیری، جمعی از نویسندگان، دار الاعلام، قم، ایران، فصل 16 ص370.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، کتاب الایمان، ج1 ص30 حدیث 25. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. فتح الباری، عسقلانی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1 ص77. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. شرح السنه، بغوی، المکتب الاسلامی، بیروت، لبنان، ج1 ص70. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.