طلای مغشوش یا سلسله ذهبیه؟!

  • 1395/12/15 - 07:56

سران فرقه ذهبیه مدعی‌اند که سلسله ذهبیه از اقطاب سنی مذهب خالی و همچون طلا خالص است، لذا نام فرقه خود را ذهبیه نامیده‌اند. در حالی که محققین معتقدند که تا قرن هشتم در تشیع از صوفی‌گری خبری نبوده است و بزرگانی از این فرقه همچون معروف کرخی، جنید بغدادی، سهروردی، نجم الدین کبری و علاء الدوله سمنانی از اهل‌سنت هستند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سران فرقه ذهبیه برای توجیه کردن علت نام‌گذاری فرقه خود به ذهبیه به نظریات زیادی استناد کرده‌اند، ازجمله اینکه چون همه مشایخ و اقطاب این سلسله شیعه می‌باشند و هیچ‌کدام سنی مذهب نیستند و سندشان به معصومین می‌رسد، بر خلاف سایر سلسله‌ها که مخلوط می‌باشند، پس این سلسله، خالص مانند طلا می‌باشد لذا به آنها ذهبیه می‌گویند.[1]
اما آنچه مسلم و مورد اتفاق بین محققین است، اینکه حداقل تا قرن هشتم در میان شیعیان، از تصوف و صوفیگری خبری نبود و چون امامان شیعه مروج عرفان راستین اسلام و مخالف سرسخت صوفیان بودند، یک نفر هم به‌عنوان نمونه از شیعیان به‌عنوان صوفی معروف نبود.[2] لذا در راستای ادعای ذهبیه مبنی بر اینکه هیچ‌یک از سران ذهبیه سنی نبوده‌اند، به مذهب عده‌ای از اقطاب و مشایخ ذهبیه اشاره می‌کنیم تا حقیقت آشکار شود. ازجمله مهم‌ترین اقطاب فرقه ذهبیه که سرسلسله این فرقه به شمار می‌آید، معروف کرخی است که جدای از بحث وجود داشتن یا وجود نداشتن چنین شخصی، باید به مذهب او بپردازیم.
صوفیه معتقدند که معروف کرخی به‌دست امام رضا (علیه‌السلام) اسلام آورده است و تمام سندها و مدارک خود را به طبقات الصوفیه سلمی می‌رسانند[3] و این خود تشیع معروف کرخی را بی‌اعتبارتر می‌کند، زیرا خود سلمی صوفی بوده و مورد اعتماد جامعه خویش نیز نبوده است، حتی مشایخ هم‌عصرش او را در نقل مطالب، شخصی سهل‌انگار دانسته‌اند که به هر گفته و نوشته‌ای بدون یقین داشتن به صحت آن اعتماد می‌کرده است.[4]
عطار نیشابوری در تذکره الأولیاء، معروف کرخی را شاگرد داود طائی معرفی کرده است[5] حال‌آنکه داود طائی نیز شاگرد ابوحنیفه، ناصبی و دشمن ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بوده است.[6] کما اینکه نقل شده: «در هنگامی‌که معروف کرخی وفات کرد، جهودان و ترسایان و مؤمنان هر سه طایفه درباره او ادعا کردند که از ماست و جنازه او را ما برمی‌داریم».[7] البته طبق سخن عطار می‌توان معروف کرخی را عمل‌کننده به جمله معروف صوفیه" الصوفی لامذهب له" به‌شمار آورد، زیرا یهود و نصاری و مسلمین او را از خودشان دانسته‌اند، درحالی‌که اگر معروف کرخی شیعه و مسلمانی دارای عقیده پاک بود، هیچ‌وقت کفار او را از خودشان نمی‌دانستند.
از دیگر مشاهیر این فرقه، جنید بغدادی سومین قطب فرقه ذهبیه است، که او را شیعه‌ای معرفی می‌کنند که در حال تقیه بوده و ارتباط خاصی با امام زمان (عجل‌ الله تعالی فرجه الشریف) داشته است. دکتر استخری به‌عنوان یکی از صوفیه، برخلاف تمام کسانی که درباره جنید بغدادی تحقیق کرده‌اند مدعی شد: «گمان می‌بریم ثبوت مذهب تشیع اثنی عشری برای جنید بغدادی بدیهی باشد.»[8] در عین حالی که جامی در نحفات الانس، جنید بغدادی را شافعی مذهب دانسته است.[9] همچنین او را شاگرد و هم‌مذهب ابوثور کلبی دانسته‌اند که از شاگردان شافعی و از پیروان سفیان ثوری بوده است.[10]
از دیگر مشاهیر این فرقه، شیخ شهاب‌الدین سهروردی است که شافعی مذهب بوده و در کتب خود از خلیفه اول با عنوان امیرالمؤمنین و رضی‌الله‌عنه یاد می‌کند.[11] همچنین نسب او را با چهارده یا پانزده واسطه به ابوبکر خلیفه اول می‌رسانند[12] و او را از شاگردان شیخ عبدالقادر گیلانی به شمار آورده‌اند.[13] از دیگر اقطاب ذهبیه، شیخ نجم الدین کبری قطب دوازدهم فرقه ذهبیه است که او هم بنا بر مستنداتی سنی مذهب است، کما اینکه یکی از شرایط اعطاء کننده خرقه را سنی بودن می‌داند.[14] همچنین علاءالدوله سمنانی قطب هفدهم ذهبیه نیز شافعی مذهب است، چراکه شافعی را چنین توصیف می‌کند و می‌گوید: «و آن مبین حقایق شریعت، گرم رو طریقت، شهباز حقیقت، شافعی (رضی‌الله‌عنه) نظر بر خواص می‌دارد که سالکان طریقت‌اند».[15]
در اینجا تنها به برخی از سران ذهبیه اشاره کردیم که پیرو مکتب اهل سنت بودند، حال آنکه برخی دیگر از اقطاب این فرقه نیز از اهل سنت هستند و در حقیقت سران فرقه ذهبیه با فرافکنی و توجیهات ناروا در پی خالص نشان دادن این فرقه هستند تا بتوانند بدین طریق ادعای خالص بودن همچون طلا را به اثبات برسانند. اما با توجه به این مستندات، بشمار آوردن فرقه ذهبیه از فرق اهل سنت صحیح‌تر است تا اینکه بخواهیم این فرقه را از فرق شیعه به شمار آوریم. لذا سلسله ذهبیه همچون طلای بدلی است تا اینکه طلای خالص باشد.

پی‌نوشت:

[1]. خاوری، اسدالله، ذهبیه، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383، ص 97 و 98
[2]. الهامی، داود، موضع تشییع در برابر تصوف، نشر مکتب اسلام، قم، 1378، ص 65
[3]. سلمی، عبدالرحمن، طبقات الصوفیه، نشر مکتبه الخاتجی، قاهره، 1406 ق، ص 83
[4]. عماد شیرازی، مهدی، معروف کرخی ناموس تصوف، نشر راه نیکان، تهران، 1387، ص 50
[5]. نیشابوری، عطار، تذکره الاولیاء، نشر پاکتاب، تهران، 1385، ج 1، ص 243
[6]. خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417، ج 8، ص 347
[7]. نیشابوری، عطار، تذکره الاولیاء، نشر پاکتاب، تهران، 1385، ج 1، ص 273
[8]. استخری، احسان الله، اصول تصوف، نشر معرفت، تهران، 1338، ص 114
[9]. جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، نشر اطلاعات، تهران، 1375، ص 79
[10]. شیرازی، محمد معصوم (معصوم‌علیشاه)، طرائق الحقائق، انتشارات سنایی، 1382، ج 2، ص 389
[11]. سهروردی، شهاب‌الدین، عوارف المعارف، نشر عملی و فرهنگی، تهران، 1373، ص 93
[12]. کاشانی، عزالدین محمود، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، نشر هما، تهران، 1376، ص 19
[13]. همان، ص 19 و 20
[14]. نجم الدین کبری، احمد بن عمر، آداب الصوفیه، نشر زوار، تهران، 1363، ص 27
[15]. سمنانی، علاءالدوله، مصنفات فارسی، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1383، ص 5

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.