در مبانی اهل سنت چه تناقضاتی وجود دارد؟
امروزه یکی از اصول پذیرفته شده در بین اهل سنت بحث عدالت صحابه است. هر چند که در گذر سیر تاریخی این نظریه از پیدایش تا تحکیم آن به عنوان یک اصل، ادلهی زیادی ارائه شده که حاکی از کامل شدن آن در طی دورانهای مختلف تاریخ بودهاست، ولی آنچه از همه بیشتر در این موضوع روشنگر ساختگی بودن این نظریه است بحث تضاد و تناقض آن با ادله نقلی و عقلی مذاهب اهل سنت است. یکی از تناقضات این نظریه با ادلهی روایی است که در کتب اهل سنت موجود است به این روایات توجه کنید:
در صحیح بخاری، روایتی از قول زهری آمده که میگوید: «در دمشق وارد بر انس شدم در حالی که میگریست. گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: «لا اعرف شیئا ممّا ادرکت إلاّ هذه الصلاة و هذه الصلاة قد ضیّعت.[1] هر چیزی که از سنتهای رسول الله میدانستم، همه را از بین بردند جز نماز که این نماز هم ضایع و نابود شد...» وقتی انس بن مالک خدمتکار رسول خدا میگوید: «صحابه سنت رسول الله را نابود کردند و حتی به نماز هم رحم نکردهاند!» چرا شمای اهل سنت رضی الله برایشان میگویید و در عدالتشان ادلهها میتراشید؟ صحیح البخاری نقل کرده: «کنّا نتّقی الکلام و الإنبساط إلى نسائنا على عهد النّبیّ صلَّى اللّه علیه و سلَّم، هیبة أن ینزل فینا شیء، فلمّا توفّی النّبیّ صلَّى اللّه علیه و سلَّم تکلّمنا و انبسطنا..[2] عبداللّه بن عمر مىگوید: «در زمان پیامبر اکرم از تندخویى، بدرفتارى و کوتاهى در حق همسرانمان مىترسیدیم، زیرا ترس آن را داشتیم که در صورت بدرفتارى با همسرانمان، از سوى خداوند آیهاى در شأن ما نازل شود، اما پس از رحلت پیامبر اکرم رفتار ما با همسرانمان تغییر کرد، (زیرا مطمئن بودیم آیهاى نازل نخواهد شد).» کسانیکه خودشان اعتراف میکنند که بعد از رحلت رسول خدا به نفاق روی آوردهاند، و احکام دین خدا را زیرپا گذاشتند، چرا شما این همه آنها را بزرگ میکنید؟
صحیح بخاری، از زُهری از سالم و او از پدرش نقل میکند که: «پیامبر خالد بن ولید را به سوی بنیجذیمه فرستاد. آنها نمیتوانستند بگویند «اسلمنا» گفتند: «صبانا» خالد شروع به کشتار و اسیر گرفتن کرد و به هر یک از ما اسیری را سپرد و گفت که اسیر خود را بکشید. من گفتم به خدا قسم من اسیر خود را نمیکشم و یاران من نیز هیچکدام نباید اسیر خود را بکشند. موضوع را با پیامبر در میان گذاشتیم حضرت دوبار گفت: «خدایا! من از آنچه که خالد انجام داد به سوی تو بیزاری میجویم.»[3] وقتی رسول خدا از عمل یک نفر از صحابه که چنین جنایتی انجام داده، به سوی خدا بیزاری میجوید، شما اهل تسنن چرا به او رضی الله عنه میگویید؟ یعنی شما از رسول خدا بهتر میفهمید؟
صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه باب فضائل علی بن ابیطالب(علیه السلام) آمده: «معاویه به سعد ابی وقاص دستور داد تا به علی فحش بدهد، اما او این کار را نکرد.»[4] و در المستدرک حاکم و مسند احمد حنبل آمده است: «که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: هرکس به علی (علیه السلام) فحش بدهد به من فحش دادهاست.»[5] شما چرا به کسی که به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فحش میداده، خال المومنین، امیرالمومنین، امیر و ... گفته و او را تکریم میکنید؟
اینها نمونههایی از احادیث بسیاری است که در کتب اهل سنت دلالت بر عدم صحت نظریه عدالت صحابه دارد. اگر در کنار این موارد، موارد تاریخی را هم بیفزاییم خالی از لطف نیست؛ یکی از این موارد درگیری عایشه با عثمان بن عفان خلیفه سوم اهل سنت و فتوی تاریخی عایشه برای کشتن او است: «اقتـلوا نعثـلاً فقـد كفـر.[6] این نعثل[7] را بکشید که کافر شدهاست.» مورد دیگر در جریان جنگ جمل است که عایشه و طلحه و زبیر صحابی در مقابل امیر المومنین علی ( علیه السلام) -خلیفهای که با اجماع مسلمین منسوب شدهبود- صف آرایی کردند. به این موارد قیام اصحاب پیامبر بر علیه عثمان که به کشته شدن او انجامید، جدال میان عثمان و ابوذر غفاری که به تبعید ابوذر به ربذه و کشته شدن او انجامید و جنگ صفین که بین امام علی (علیه السلام) و معاویه صورت گرفت، را هم میتوان افزود. حال جای سؤال اینجاست؛ از این گونه کشمکشهای بین صحابه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در قرن اول هجری فراوان بودهاست که در تواریخ مختلف ذکر شده، ولی نکته قابل بررسی این جاست که اگر نظریه عدالت جمیع صحابه صحت داشته باشد لازم میآید تا در هر دعوی و مخاصمهای که بین صحابه صورت گرفته باشد هر دو طرف دعوی حق باشند. چون هر دو طرف عادلاند و طبق عدل رفتار کردهاند، در حالی که همه میدانیم این اعتقاد مستلزم تناقض است چون در هر دعوایی طرفی حق و طرفی باطل است. حتی بر فرض وجود این ادعا که حق و باطل به طور مساوی بین طرفین وجود داشته است، جای این پرسش همواره باقی میماند که (از آنجایی که صحابه قرار است مورد تبعیت قرار گیرند) در مقام عمل از چه کسی باید پیروی کرد: عایشه یا عثمان، عثمان یا ابوذر، علی (علیه السلام) یا طلحه و زبیر یا معاویه و...؟ پس بر این اساس بین رهبران فکری اهل سنت هیچ انسجام و هماهنگی، جز تضاد و کشمکش وجود ندارد. در حالی که بین رهبران فکری شیعه یعنی ائمه دوازدهگانه، کوچکترین نقطه تضاد و تزاحم فکری و عملی موجود نیست و همگی در یک مسیر واحد به رهبری جامعه پرداختهاند؟ شاید هم راز تناقضات مذهب اهل سنت در افکار و اعتقادات متناقض خود، داشتن رهبرانی با اعمال و افکار متناقض باشد؟!
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، بخاری، ج 1، ص 141، کتاب الصلاة، باب تضییع الصلاة عن وقتها
[2]. صحیح البخاری، بخاری، ج 3، ص383، کتاب النکاح، باب الوصاة بالنساء.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، ج 4، ص 122، فضل الجهاد والسیر، باب إذا قالوا: صبأنا و لم یحسنوا اسلمنا
[4]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج7، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابیطالب، ص120
[5]. مسند أحمد بن حنبل، احمد بن حنبل، ناشر: مؤسسة قرطبة، مصر، ج ۶، ص۳۲۳، ح ۲۶۷۹۱/ فضائل الصحابة، احمد حنبل، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة ،بيروت، ۱۹۸۳م؛ ج ۲، ص۵۹۴، ح۱۰۱۱/ خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، نسایی، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا، كويت، ۱۴۰۶هـ؛ ج ۱، ص۱۱۱، ح۹۱/ جزء الحميری، حمیری، تحقيق: عبد العزيز سليمان إبراهيم البعيمي، ناشر: مكتبة الرشد، رياض، ج۲، ص۸۰-۸۱/ المستدرك علي الصحيحين، حاکم نیشابوری، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۹۹۰م، ج ۳، ص۱۳۰، ح ۴۶۱۵. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. تاريخ الطبری، محمد جریر طبری، ج 4، ص 407/ الكامل في التاريخ، ابن الأثير، ج 3، ص 206 / تذكرة الخواص، ابن الجوزی، ص61 و 64 ./ الإمامة و السياسة، ابن قتيبة، ج1، ص 49
[7]. نعثل در کتب لغت به کفتار نر، پیرمرد خرفت و نادان، مرد ریش دراز، به مردی یهودی در مدینه تعبیر شدهاست.
دیدگاهها
babak
1394/03/12 - 12:30
لینک ثابت
جالبه امام اهل سنت که به آنان
افزودن نظر جدید