بررسی لعنت شریعت در مسیحیت
منظور از لعنت شریعت در مسیحیت کدام است؟
سوال فوف را از یکی از اساتید الهیات مسیحی پرسیدم، ایشان مرقوم داشتند:
با درود بر شما هموطن گرامی
اگر منظور شما را بدرستی دریافته باشم منظور شما حتما در مورد " عیسی مسیح که بر چوبه دار لعنت شد " است که در غلاطیان 3:13 آمده است ؟ امیدورام منظور شما را گرفته باشم باری پاسخ من به این آیه برمیگردد به دوران یهودیان و غیر یهودیان که به غلاطیان معروف است. آنان برای درک بهتر از انجیل میبایستی راهنمایی داشته باشند از این جهت پولس رسول راهنما و مشوق آنان شد. این یهودیان و غیر یهودیانی که در واقع تازه به ایمان مسیحی وارد شده بودند نیاز به آموزش دقیق از مفاهیم مسیحی داشتند.
غلاطیه در مرکز آسیای صغیر واقع شده بود. این منطقه محدوده ای بود که پولس رسول در سفر بشارتی خود به آن سفر نمود. دلیل نوشتن این رساله به غلاطیان بخاطر این بود که عده کثیری بخصوص غیر یهودیان، با اشتیاق به مسیح ایمان آورده بودند و نیاز مبری بود تا مصلوب شدن عیسی مسیح و قربانی «فدیه» او نیز برای همگان روشن شود تا بدانند که چرا به مسیح ایمان آورده بودند، زیرا غلاطیان همه اعیاد و رسومات یهودی را به منظور آمیزش «انجیل» و«شریعت موسی» رعایت میکردند و این موضوع درست نبود.
اما پولس رسول به آنها خاطر نشان میسازد که این «دو سیستم» نمی توانند با هم مخلوط شوند به همین مناسبت پولس رسول از غلاطیان سئوال میکند که آیا «یهود گراها» قادر به انجام معجزاتی که او قبلا بوسیله روح القدس انجام داده بود بودند ؟ او نشان داد، هنگامیکه عیسی مسیح بر «چوبه دار» آویخته شد (مصلوب شد) ما را از احکام شریعت آزاد ساخت. مطابق به روش شریعت انسان زمانی نجات مییابد که تمام احکام شریعت را انجام دهد و این موضوع برای حتی آنانیکه متعصب مذهبی بودند سخت بود و قادر به انجام آن نبودند ولی با آمدن عیسی مسیح بعنوان «ناجی» و قربانی شدن او بخاطر گناه بشر و لعنتی که بر دوش انسانها بود، بر «چوبه دار به خود گرفت تا انسان از گناه رهایی یابد و انسان را با خدا آشتی دهد.» تا بشر گناه آلود از زیر لعنت خدا بیرون آید. به همین خاطر در تورات گفته شده است: «ملعون است هر که به دار آویخته شود» عیسی مسیح به امر خدای پدر، خود را برای رحمت و فیض «لعنت» کرد تا این آیه عملی شود که میگوید: «زیرا خدا بقدری مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند خود را فرستاده است، تا هر که به او ایمان آورد، هلاک نشود بلکه زندگی جاوید بیابد.» (یوحنا 3: 16)
این مطالب روشن میکنند، چرا عیسی کلا خود را قربانی کرد. قربانی «فدیه» عیسی برای نجات بشر است و هر که به او ایمان آورد و او را نیز الگوی زندگی خود کند به زندگی توام با آرامش و آسایش همراه با اخلاق نیکو بدون دخالت در اغتشاشات دنیوی میرسد و به عیسی مسیح متعلق خواهد شد. حال که ما مسیحیان به عیسی مسیح تعلق داریم با ایمان به فدیه او مرتکب گناه نمیشویم زیرا نمی خواهیم خون ریخته شده او پایمال گردد. او ما را از بند بردگی روحانی (شریعت موسی) آزاد ساخت و نمیخواهیم این آزادی روحانی را بخطر بیاندازیم. این خود نشانگر تفاوت بین آزادی و بندگی است اما یادآوری میکنم که آزادی در مسیح به معنی مجوز داشتن برای گناه و ادامه دادن به آن نیست. از این رو در فرهنگ مسیحی آمده است که مسیحیان به رحمت و فیض مسیح بود که نجات یافته اند و خود باید این خبر خوش را بهمه مردم دنیا از طریق بشارت، موعظه برسانند. کسی با اعمال نیکو مورد لطف خدا واقع نمیشود چون وظیفه انسان عمل نیکو کردن است. به همین خاطر کلام خدا مسیحیان را ترغیب میکند و میگوید: « پس رفته، همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم پدر، پسر و روح القدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همه اموری را که به شما حکم کرده ام حفظ کنند. و اینک من تا روز انقضای عالم همراه شما میباشم.» (متی 28: 19 و 20)
نقدی بر مطالب فوق
عیسی عمل به احکام را واجب میشمرد و ضمن تاکید بر آن، خود را مأمور به اجرای شریعت موسوی معرفی میکند: «گمان مبرید كه آمدهام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم؛ بلكه تا تمام كنم. زیرا هرآینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هركه یكی از این احكام كوچكترین را بشكند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملكوت آسمان كمترین شمرده شود. امّا هركه بعمل آورد و تعلیم نماید، او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد» (انجیل متی 5: 17-19).
عیسی(ع) بعد از تاکید بر شریعت، ایمان و اخلاق را اینگونه بیان میکند: «شنیدهاید كه به اوّلین گفته شده است، قتل مكن و هركه قتل كند، سزاوار حكم شود، لیكن من به شما میگویم هركه به برادر خود بیسبب خشم گیرد، مستوجب حكم باشد و هركه برادر خود را رسرور [افسونگر] گوید، مستوجب قصاص باشد و هر كه احمق گوید، مستحق آتش جهنم بُوَد. پس هرگاه هدیه خود را به قربانگاه ببری و آنجا به خاطرت آید كه برادرت بر تو حقّی دارد، هدیه خود را پیش قربانگاه واگذار و رفته اوّل با برادر خویش صلح نما و بعد آمده هدیه خود را بگذران... شنیدهاید كه به اوّلین گفته شده است زنا مكن، لیكن من به شما میگویم هركس به زنی نظر شهوت اندازد، هماندم در دل خود با او زنا كرده است... شنیدهاید كه گفته شده است چشمی به چشمی و دندانی به دندانی، لیكن من به شما میگویم با شریر مقاومت مكنید؛ بلكه هركه به رخساره راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز بسوی او بگردان و اگر كسی خواهد با تو دعوا كند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار... شنیدهاید كه گفته شده است همسایه خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت كن، امّا من به شما میگویم كه دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعنكنندگان خود بركت بطلبید و به آنانی كه از شما نفرت كنند، احسان كنید و به هركه به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر كنید تا پدر خود را كه در آسمان است، پسران شوید؛ زیرا كه آفتاب خود را بر بدان و نیكان طالع میسازد و باران بر عادلان و ظالمان میباراند» (انجیل متی 5: 21-45).
بنابراین میتوان گفت که مسیح خواستار اصلاح درون است؛ چراکه اگر باطن انسان طاهر و منزه شود، عمل نیز که نمود خارجی تمایلات درونی است، اصلاح میگردد. یاسپرس میگوید: «مسیح اصول اخلاقی نوی نیاورده است؛ وی اصول اخلاقی توراتی را بجد گرفته، آن را پالوده وچندان عمق بخشیده که در آن پیشگاه خدا و ملکوتش حقیقت یابد» (یاسپرس، کارل، مسیح، ص 21). از اینرو مسیح آمد تا جنبه اخلاق و رحمت را که در دین یهود خیلی کمرنگ شده بود، به دین یهود برگرداند و بدین نحو آن را تکمیل کند. با این وجود، گاه دیده میشد که عالمان یهودی، عیسی(ع) و شاگردانش را به تخطی از شریعت موسوی متهم میکنند. چنانکه در انجیل آمده است: «در آن زمان عیسی در روز سبت از میان كشتزارها میگذشت و شاگردانش چون گرسنه بودند به چیدن و خوردن خوشهها آغاز كردند. امّا فریسیان چون این را دیدند، بدو گفتند: اینك شاگردان تو عملی میكنند كه كردن آن در سبت جایز نیست. ایشان را گفت: مگر نخواندهاید آنچه داود و رفیقانش كردند وقتی كه گرسنه بودند؟ چطور به خانه خدا در آمده نانهای تَقدِمه را خورد كه خوردن آن بر او و رفیقانش حلال نبود؛ بلكه بر کاهنان فقط. یا در تورات نخواندهاید كه در روزهای سبت كَهنَه در هیكل سبت را حرمت نمیدارند و بیگناه هستند؟ لیكن به شما میگویم كه در اینجا شخصی بزرگتر از هیكل است! و اگر این معنی را درك میكردید كه رحمت میخواهم نه قربانی، بیگناهان را مذمت نمینمودید؛ زیرا كه پسر انسان مالك روز سبت نیز است. و از آنجا رفته به كنیسه ایشان درآمد، كه ناگاه شخص دست خشكی حاضر بود. پس از وی پرسیده، گفتند: آیا در روز سبت شفا دادن جایز است یا نه؟ تا ادّعایی بر او وارد آورند. وی به ایشان گفت: كیست از شما كه یك گوسفند داشته باشد و هرگاه آن در روز سبت به حفرهای افتد او را نخواهد گرفت و بیرون آورد؟ پس چقدر انسان از گوسفند افضل است. بنابراین در سبتها نیكویی كردن روا است. آنگاه آن مرد را گفت: دست خود را دراز كن! پس دراز كرده مانند دیگری صحیح گردید. امّا فریسیان بیرون رفته بر او شورا نمودند كه چطور او را هلاك كنند» (انجیل متی12:1-14).
بنابراین عیسی(ع) هرگز به شریعت موسوی پشت نکرده است، بلکه در جاهایی که شریعت با اخلاق ناسازگاری دارد با توجه به روح شریعت، اخلاق را مقدم میدارد؛ چرا که معتقد است شریعت مخدوم انسان است نه انسان مخدوم شریعت (برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: صادق نیا، مهراب، «مسیح و شریعت موسوی»، فصلنامه هفت آسمان، شماره 27). نمونههای آن را میتوان در شفای بیماران در روز سبّت(شنبه) دید که با اینکه این اعمال از دید فریسیان خلاف شریعت موسی است، امّا عیسی آنها را انجام میدهد (مرقس: 3:1ـ6 و متى: 12:14 و لوقا: 6:6ـ11).
عیسی با جوهر شریعت مخالفتی ندارد، بلکه او میخواهد روح معنویت را به جسم شریعت بر گرداند.
باتوجه به تمام آنچه گفته شد، دین عیسی نیز یک دین شریعتی است؛ به گونهای که متن عهد جدید به وجود شریعت در آن دین اشعار دارد، امّا اینکه چرا مسیحیت رایج، توجه و تاکید چندانی به شریعت ندارد؟ به نظر میرسد باید نقش پولس در مسیحیت را بررسی کرد.
منابع:
کتاب مقدس.
صادق نیا، مهراب، «مسیح و شریعت موسوی»، فصلنامه هفت آسمان، شماره 27.
یاسپرس، کارل، مسیح، ترجمه احمد سمیعی.
افزودن نظر جدید