جایگاه و مقام زن در قرآن و کتاب مقدس
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ زن انسان است. بهیقین هیچ انسانی نمیتواند حیوانی را زندهبهگور کند؛ اما در عمق تاریخ زمانی که دخترکان معصوم را از ترس ننگ و عار زندهبهگور میکردند و جایگاهی کمتر از حیوانات برای زن قائل نبودند اسلام ظهور کرده و پرچم حمایت از حقوق زن را برافراشت و فریاد برآورد که زن انسان است. زمانی که زنان همردیف حیوانات و اموال و دارایی به ارث گذاشته میشدند و هیچ حق مالکیتی برای آنان قائل نمیشدند، این اسلام بود که ندا داد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ...[نساء/۱۹] اى اهل ايمان، براى شما حلال نيست كه زنان را به اکراه و جبر به ميراث گيريد (مانند جاهلیت) و بر آنان سختگيرى و بهانهجويى مكنيد كه قسمتى ازآنچه مهر آنها كردهايد به جور بگيريد...» و درجایی که زنان هیچ ارثی حتی از پدر خود نمیبردند، اسلام فرمود: «يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن [نساء/۱۱]» و برای دختران سهمی از ارث قرار داد.
اسلام نهتنها به اصلاح و بهبود حقوق اجتماعی زن اکتفا نکرد بلکه در حوزه عبادت زن را همردیف مرد قرارداد و ملاک رستگاری آنان را عمل صالح قرار داد. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ [نحل/۹۷] هر كس از مرد و زن كار نيكى بهشرط ايمان به خدا بهجای آرد ما او را به زندگانى خوش و باسعادت زنده ابد مىگردانيم و اجرى بسيار بهتر از عمل نيكى كه مىكردند به آنان عطا مىكنيم». اسلام تمام اجر و پاداشهایی را که در قبال اعمال صالح برای مردان در نظر گرفته بود برای زنان نیز در نظر گرفت و ازاینجهت هیچ تبعیضی قائل نشد. «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ [توبه/۷] خدا اهل ايمان را از مرد و زن وعده فرموده كه در بهشت خلد ابدى كه زير درختانش نهرها جارى است درآورد و در عمارات نيكو و پاكيزه بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداست و آن به حقيقت فيروزى بزرگ است». بهراستی مگر مسیحیت پنج قرن قبل از اسلام ظهور نکرده بود؟ پس چرا وضع زنان آنگونه بود؟ آیا مسیحیت توان اصلاح جوامع و دفاع از حقوق زنان را نداشت یا اینکه مشکل چیز دیگری بود؟
نگاهی گذرا بر کتاب مقدس پرده از این حقیقت تأسفبار برمیدارد که وضعیت و حقوق زنان در دین مسیحیت چیزی کمتر از دوران جاهلیت نداشته و در برخی موارد چهبسا کتاب مقدس شدت بیشتری در غصب حقوق زن از خود نشان داده است. در کتاب مقدس که هماکنون نیز به اقرار مسیحیان، کتاب مرجع آنان است مقصر اصلی در هبوط انسان از بهشت اولیه حوا زن آدم (ع) معرفی میشود [1]. در کتاب مقدس مسیحیان زن تا زمانی که برادرانی دارد از ارث محروم است؛ و بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگو: «اگر کسی بمیرد و پسری نداشته باشد، ملک او را به دخترش انتقال نمایید [2]»؛ و در همان کتاب مقدسشان این نیز آمده است: «و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: بنیاسرائیل را خطاب کرده، بگو: چون زنی آبستن شده، پسر نرینهای بزاید، آنگاه هفت روز نجس باشد، موافق ایام طَمث حیضش نجس باشد؛ و در روز هشتم گوشت غُلفۀ او مختون شود؛ و سیوسه روز در خون تطهیر خود بماند و هیچچیز مقدس را لمس ننماید و به مکان مقدس داخل نشود تا ایام طُهرش تمام شود؛ و اگر دختری بزاید، دو هفته برحسب مدت طَمث خود نجس باشد و شصتوشش روز در خون تطهیر خود بماند [3]». کسی که کمترین جستجویی در کتاب مقدس به عمل آورد خود بهوضوح احکام بیشتری را خواهد دید که سختتر از احکامی است که ذکر شد.
ممکن است کسی بگوید که تمام آیات و ابوابی که ذکر شد مربوط به عهد عتیق و کتاب تورات یهودیان است و این در حالی است که کتاب مسیحیان عهد جدید و اناجیل است؛ اما بر کسی که کمترین شناختی از دین مسیحیت دارد پوشیده نیست بلکه واضح و یقینی است که مسیحیان عهدین را کتاب مقدس خود میدانند نه اینکه عهد قدیم را رها کرده و تنها عهد جدید را کتاب مقدس خود بنامند. علاوه بر این نیز خود مسیح در تائید و اعتقاد به فرامین عهد عتیق چنین فرموده است: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطلنمایم، بلکه تا تمام کنم [4]». علاوه بر اینکه مسیحیان عهد عتیق را جزئی از کتاب مقدس خود میدانند ذکر این مسئله حائز اهمیت است که در عهد جدید نیز مطالبی دربارهی زنان و جایگاه و مقام آنان واردشده که چهبسا سختگیرانهتر از مطالبی باشد که در عهد عتیق ذکر شد.
مسیحیان مقام زن را چنان پایین میآورند که رابطه وی در مقابل شوهرش مانند رابطهی عبد با معبود و خداست. عبد در مقابل معبود بهواقع هیچ است و زن نیز در مقابل شوهر رابطهای اینچنین دارد و باید بر طبق کتاب مقدس اطاعت محض باشد: «ای زنان، شوهران خود را اطاعت کنید چنانکه خداوند را؛ زیرا که شوهر سر زن است، چنانکه مسیح نیز سر کلیسا و او نجاتدهندة بدن است. لیکن همچنان که کلیسا مطیع مسیح است، همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند [5]». کتاب مقدس حرف زدن زنان را در کلیسا جایز ندانسته و حتی اجازه نمیدهد در کلیسا تعلیم دین ببینند و میگوید اگر چیزی میخواهید بیاموزید به خانه برگردید و از شوهر خود بیاموزید. «وزنان شما در کلیساها خاموش باشند زیرا که ایشان را حرف زدن جایز نیست بلکه اطاعت نمودن، چنانکه تورات نیز میگوید. امّا اگر میخواهند چیزی بیاموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را در کلیسا حرف زدن قبیح است [6]»؛ و در جای دیگر مطلبی را بیان میکند که از تحلیل آن خودداری کرده و استنباط و برداشت از آن را به خواننده عزیز واگذار کرده و در اینجا فقط به ذکر آن اکتفا میکنم. «و زن را اجازت نمیدهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود بلکه در سکوت بماند؛ زیرا که آدم اوّل ساخته شد و بعد حوّا؛ و آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد. امّا به زاییدن رستگار خواهد شد، اگر در ایمان و محبت و قدّوسیّت و تقوا ثابت بمانند [7]». اینک خود قضاوت کنید که اسلام در چه زمان و مکانی ظهور کرد و چه ارزشی برای زن قائل شد و در مقابل اسلام و قران از خود بپرسید کتاب مقدس مسیحیان به زن چه جایگاه و ارزش و مقامی داده است؟
پینوشت:
[1]. کتاب مقدس، پیدایش 12: 3.
[2]. کتاب مقدس، اعداد 8: 27.
[3]. کتاب مقدس، لاویان ۱۲: 1- 5.
[4]. کتاب مقدس، متی ۵: 17.
[5]. کتاب مقدس، افسسیان ۵: 22،23،24.
[6]. کتاب مقدس، اول قرنتیان ۱۴: 34،35.
[7]. کتاب مقدس، اول تیموتائوس 2: 12- 15.
افزودن نظر جدید