نقابِ شطحیات

  • 1392/03/30 - 01:13
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امثال حلاج سنت سیئه ای را پانهادند که در بین صوفیان رواج یافت و در هر عصر، همین شطحیات، سر ایشان را بر دار رسوایی بالا برد و باعث شهره شدن ایشان به بی دینی و عوام فریبی گردید
نقاب

وقتي صحبت از شَطَح به ميان مي آيد؛ نا خودآگاه موتور جستجوگر فکر، يک اسم را مي کاود و نام حسين بن منصور حلّاج بر صفحه ي ذهن حک مي شود. حلّاج مشهورترين صوفي تاريخ و بي پرواترين ايشان در بحث شَطَحيّات است. وي بخاطر گفتن حرف هايي که صوفيه از آن با عنوان شطح ياد مي کند، از بين متشرعين و عموم مسلمانان رانده شد و کم کم کار به جايي رسيد که در دادگاهي با وارد ساختن اتهاماتي عليه او، طناب دار را برايش مهيا کرده و با این تراژدی، از حسين بن منصور حلّاج، اسطوره اي بي بديل براي فرقه ي منحرف صوفيه و الگويي ناصواب براي صحبت هاي خلاف منطق و شرعش، ساختند. متصوفه در طول تاريخ همواره درصدد توجيه اين حرف ها (شطحيات) به روش هاي گوناگون بوده اند. گاهي شطح را نوعي سخن با بياني غريب و نامعهود در توصيف تجربه ای وجدآميز که نيروي فوراني آن درون عارف را تسخير و لبريز مي کند، [1] می دانند و گاهي مي گويند شطح، حرکت و جوششي است که حالات وجد را در سِرّ عارف پديد مي آورد. [2]

در سیر این توجیهات، برخی این جسارت را به خود داده اند تا شطحیات را، با قرآن و روایات مقایسه کرده و بیان کنند؛ که اصل شطح از سه چیز سرچشمه گرفته است. متشابهات قرآن، حدیث و الهام اولیا. درکتاب تعالیم صوفیانه حلّاج، با ذکر این توجیه، آمده است که: آنچه در قرآن آمده، ذکر صفات است و حروف تهجّی است [3] و آنچه در حدیث، رؤیت التباس است و آنچه در الهام اولیاست، صفات حق به رسم التباس در مقام عشق و حقیقت توحید در معرفت و نِکرات در مکریات. [4]

متصوفه با این گونه توجیهات به دنبال رفع اتهام از کسانی اند که به پیروی از بایزیدها و حلاج ها و سایر کسانی که در گذشته ی نه چندان دور با عنوان قطب فرقه، زبان به شطح خوانی گشوده اند. توجیهات این فرقه هرچه به زعم ایشان علمی تر شود، سفیهانه تر به نظر می رسد؛ چرا که گفتن اناالحقِ حلاج، که جنجال‌ برانگیزترین شطح تاریخ تصوف است؛ چه جایی برای توجیه دارد؟ یا این کلام بایزید که گفت، سُبحانی ما اَعظَمَ شأنی! جز پرده برگرفتن از جنون ایشان چه وجه دیگری می تواند داشته باشد؟! حال آنکه اولین توجیهات نیز از زبان خود ایشان صادر گشت. وقتی از حلاج خواستند تا از گفتارش توبه کند و از حرف هایی که بوی کفر می دهد، برائت بجوید، جوابی می دهد که همان جواب فتح بابی برای توجیهات امروز صوفیان است. وی در مقابل این درخواست می گوید: آنکه گفته، خود توبه کند[5] حلاج با این بیان، تهمت ادعای ربوبیت را از خود رفع کرد و به خیال خود می خواست به عوام القا کند که هنگام گفتن شطحیات، در حالِ قرب بوده و آنچه از زبان او بیرون آمده، سخن خدا و کلام خود حق بوده است.

امثال حلاج سنت سیئه ای را پانهادند که در بین صوفیان رواج یافت و در هر عصر، همین شطحیات، سر ایشان را بر دار رسوایی بالا برد و باعث شهره شدن ایشان به بی دینی و عوام فریبی گردید.

پي نوشت:

1- شرح شطحيات شيخ روزبهان بقلي شيرازي به تصحيح و مقدمه ي هانري کربن انتشارات طهوري و انجمن ايران شناسي فرانسه در تهران

2- بقلی شیرازی، شیخ روزبهان؛ پيشين، ص 12 ، 13

3- هِجا يعني شمردن حروف با اسامي آن‎ها، مجموع حروف از «الف» تا «ياء» را حروف تهجّي مي‎گويند.

4- تعالیم صوفیانه حلّاج/روزبهان بقلی/ترجمه میرآخوری/انتشارات شفیعی/ص48

5- محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۵۹۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.