افزودن نظر جدید

دراينكه به اتّفاق عقل و نقل تمام اهل اديان، پيغمبران خدا بايد معصوم باشند از عصيان و غفلت و سهو و نسيان در وقت اداى آنچه را كه مأمورند به مردم برسانند اگرچه اهل تحقيق از اهل اسلام اين معنى را در جميع احوال پيغمبران خدا و ساير اوصياى ايشان شرط دانسته ‏اند، اما اينقدر كه در وقت اداى آنچه مأمورند برسانند پيغمبران بايد معصوم باشند، اتّفاق عقل و نقل تمام اهل اديان است. چراكه اگر در وقت اداى مأمورٌبه احتمال رود كه شايد از راه عصيان امرى كرده‏ اند، يا از راه خطا يا از راه سهو، به اين معنى كه خواسته ‏اند امر مخصوصى را بگويند پس از روى سهو، امر ديگر را گفتند، يا از راه نسيان امرى را كه خدا گفته بگويند فراموش كردند، حجّت الهى تمام نخواهد بود. پس پيغمبران بايد در وقت ابلاغ رسالت و اداى آنچه مأمورند كه از جانب خدا برسانند معصوم باشند از عصيان و كذب و خطا و سهو و نسيان. و مقتضاى حكمت و عدل و هدايت الهى اين است كه اشخاص معصوم از اين نقصها را رسول خود قرار دهد تا آنكه عذرى از براى احدى باقى نماند در قبول نكردن امر ايشان و ايمان نياوردن به ايشان. و البته خداى قادر مى‏ تواند چنين اشخاص خلق كند و خداى داناى حكيم عادل هادى مى‏ داند كه اگر پيغمبران عاصى ساهى ناسى خاطى بفرستد از براى مردم، مردم نمى‏ توانند بفهمند كه آنچه ايشان امر كرده ‏اند از جانب خدا است، پس در اين صورت حجّت خداوندى ناقص خواهد بود. پس البته خداوند عالم جلّ‏ شأنه پيغمبران را معصوم از عصيان و خطا و سهو و نسيان خلق مى ‏كند و مى‏ فرستد به سوى ساير مردمان تا حجّت او بالغ و واضح باشد و اتّفاق عقل و نقل جميع اهل اديان بر اين مطلب منطبق است. پس چون اين مطلب در ميان اهل جميع اديان مسلّم شد، و محل اتفاق جميع اهل اديان شد، و دليل عقل و نقل جميع اهل اديان بر اين قائم شد، پس عرض مى‏ كنم كه بنابراين بايد شخص عاقل هوشيار بداند كه شخصى كه پيغمبرى او معلوم باشد مثل حضرت موسى و امرى هم معلوم باشد كه از جانب خدا نيست مثل بت‏ پرستى مثلاً و مثل زنا و امثال آن و در يك كتابى يافت شد، يا كسى گفت كه حضرت موسى در وقت اداى رسالت خود به مردم گفت كه بت ‏پرستى كنيد و خود او از براى بت سجده كرد و مردم را به بت‏ پرستى و سجده كردن از براى بت امر كرد، يا نعوذباللّه مردم را به زنا امر كرد و خود با مردم همه زنا كردند، شخص عاقل هوشيار اگر يقين دارد كه موسى پيغمبر خدا است و معصوم است در وقت اداى رسالت خود از معصيت و شرك و خطا و سهو و نسيان، يقين مى‏ كند كه از اين قبيل چيزها از موسى صادر نشده و افترا و دروغى است بر او بسته شده. مگر آنكه پيغمبرى موسى را نداند آنگاه احتمال دهد كه شايد نعوذباللّه موسى بت‏ پرستى كرده و مردم را امر به بت‏ پرستى كرده. اما بعد از آنكه بر او يقين شد كه موسى پيغمبر خداست، يقين مى‏ داند كه او بت ‏پرستى نمى‏ كند و مردم را امر به بت‏ پرستى نمى‏ كند. پس يقين مى‏ كند كه هركه بگويد موسى بت پرستيد و مردم را امر به بت‏ پرستى كرد، دروغ است. و اگر در كتابى ديد كه چنين چيزى نوشته است يقين مى‏ كند كه كسى آن را به دروغ نوشته اگرچه آن كس را نشناسد و اگرچه نسخه‏ هاى آن كتاب متعدّد باشد چراكه دروغ را در نسخه‏ هاى بسيار مى‏ توان نوشت و اگرچه تاريخ آن كتاب از زمان خود موسى باشد. كسى كه موسى را به پيغمبرى شناخته و يقين بر حقّيت او كرده، يقين مى‏ داند كه در كتاب دروغ نوشته شده اگرچه تاريخ كتاب از زمان خود موسى باشد و اگرچه در همان كتاب نوشته باشد كه اين سخن را موسى نوشته و در آن كتاب نوشته باشد كه اين كتاب، كتاب موسى است.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.