افزودن نظر جدید

سلام و اما در رابطه با رؤیا دیدن شما گوینده‌ای گوید: بارها در تکذیب شما آمده و یا اینکه چندین بار خواب دیده‌ام در اینکه شما صادق نیستید. پاسخ : بدان که رؤیا به عنوان دلیلی بر تشخیص مصداق عقیدۀ خلافت خدا بر زمین، امری است که خداوند در قرآن آن را بیان کرده است، و یعقوب، پیامبر معصوم رؤیا را طریقی برای معرفت و شناخت صاحب حق خلیفه خدا و حجت او بعد از خود و وصی‌اش یوسف (ع) می‌داند. قرآن رؤیا را به عنوان طریق معرفت و شناخت خلیفه خدا بر زمین تأییدکرده و بدان تشویق نموده و آن را بهترین حکايت‌ها و داستان‌ها نامیده است. خداوند می‌فرماید: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقرآن وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِين* إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ *قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيم﴾؛ ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مى‏كنيم و تو قطعاً پيش از آن از بیخبران بودى * [ياد كن] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم. ديدم [آن‌ها] براى من سجده مى‏كنند *[يعقوب] گفت اى پسرک من، خوابت را براى برادرانت ‏حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مى‏ انديشند؛ زيرا شيطان براى آدمى دشمنى آشكار است * و اين چنين پروردگارت تو را برمى‏ گزيند و از تعبير خواب‌ها به تو مى‏ آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى‏ كند همان گونه كه قبلاً بر پدران تو ابراهيم و اسحاق تمام كرد در حقيقت پروردگار تو داناى حكيم است.([1]) پس اگر فرموده یعقوب (ع): ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾؛ (و اين چنين پروردگارت تو را برمى‏گزيند و از تعبير خواب‌ها به تو مى‏آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى‏كند همان گونه كه قبلاً بر پدران تو ابراهيم و اسحاق تمام كرد. در حقيقت، پروردگار تو داناى حكيم است). باطل بود، قطعاً خداوند آن را انکار می‌کرد و بطلانش را آشکار می‌ساخت، بلکه خداوند سبحان نیز بدان اقرار کرده و آن را (احسن القصص،نيكوترين سرگذشت) نامید. هم‌چنین این امر با امام موسی بن جعفر (ع)که رؤیا دید و گواه بر امامت امام رضا (ع) بعد از ایشان بود، تکرار شد: عن يزيد بن سليط الزيدي، قال: (لقينا أباعبدالله (ع) في طريق مكة ونحن جماعة فقلت له: بابي أنت وأمي؛ أنتم الأئمة المطهّرون، والموت لا يعرى أحد منه فأحدث إليَّ شيئاً ألقيه من يخلفني. فقال لي: نعم هؤلاء وُلدي وهذا سيدهم - وأشار إلى ابنه موسى (ع)- وفيه العلم والحكم والفهم والسخاء والمعرفة بما يحتاج الناس إليه فيما اختلفوا فيه من أمر دينهم، وفيه حسن الخلق وحسن الجوار، وهو باب من أبواب الله تعالى (عز وجل). وفي أخرى: هي خير من هذا كلّه. فقال له أبي: وما هي بأبي أنت وأمي ؟ قال: يخرج الله منه (عز وجل) غوث هذه الأمة وغياثها وعلمها ونورها وفهمها وحكمها وخير مولود وخير ناشئ، يحقن الله الدماء، ويصلح به ذات البين، ويلم به الشعث، ويشعب به الصدع، ويكسو به العاري، ويشبع به الجائع، ويؤمن به الخائف، وينزل به القطر، ويأتمر العباد، خير كهل وخير ناشئ، يبشر به عشيرته أوان حلمه، قوله حكم، وصمته علم ، يبيّن للناس ما يختلفون فيه. قال: فقال أبي: بأبي أنت وأمي فيكون له ولد بعده ؟ فقال: نعم. ثم قطع الكلام. وقال يزيد: ثم لقيت أبا الحسن - يعني موسى بن جعفر (ع)- بعد فقلت له: بأبي أنت وأمي، إني أريد أن تخبرني بمثل ما أخبرني به أبوك، قال: فقال: كان أبي (ع) في زمن ليس هذا مثله. قال يزيد، فقلت: من يرضى منك بهذا فعليه لعنة الله، قال: فضحك، ثم قال: أخبرك يا أبا عمارة، إني خرجت من منزلي فأوصيت في الظاهر إلى بني فأشركتهم مع ابني علي وأفردته بوصيتي في الباطن، ولقد رأيت رسول‌الله (ص) في المنام و أميرالمؤمنين (ع) معه، و معه خاتم و سيف و عصا و کتاب و عمامة فقلت له: ما هذا؟ فقال: أمّا العمامـة فسلطان [الله] تعالى (عز وجل)، و أمّا السيف فعزّة الله (عز وجل)، و أمّا الكتاب فنور الله (عز وجل)، و أمّا العصا فقوّة الله (عز وجل)، و أمّا الخاتم فجامع هذه الأمور. ثم قال: قال رسول‌الله (ص) و الأمر يخرج إلى علي ابنك. قال، ثم قال: يا يزيد إنّها وديعة عندك فلا تخبر إلا عاقلا أو عبداً امتحن الله قلبه للإيمان أو صادقاً، و لا تكفر نعم الله تعالى، و إن سئلت عن الشهادة فادّها، فإنّ الله تعالى يقول: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾[2] و قال الله(عز وجل): ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ﴾[3] فقلت: والله ما كنت لأفعل هذا أبداً. قال: ثم قال أبوالحسن (ع): ثم وصفه لي رسول‌الله (ص) فقال علي ابنك الذي ينظر بنور الله، ويسمع بتفهيمه، وينطق بحكمته، يصيب ولا يخطى، ويعلم ولا يجهل، وقد ملئ حكماً وعلماً، وما أقل مقامك معه ! إنّما هو شيء كان لم يكن، فإذا رجعت من سفرك فأصلح أمرك وافرغ مما أردت فإنّك منتقل عنه ومجاور غيره، فاجمع ولدك واشهد الله عليهم جميعاً وكفى بالله شهيداً. ثم قال: يا يزيد إني أؤخذ في هذه السنة وعلي ابني سمي علي بن أبي طالب (ع)، وسمي علي بن الحسين (ع)، أُعطي فهم الأول وعلمه ونصره وردائه وليس له أن يتكلّم بعد هارون بأربع سنين، فإذا مضت أربع سنين فأسأله عمّا شئت يجيبك إن شاء الله تعالى.[4] یزیدبن سلیط زیدیّ گوید: «من و همسفرهایم به امام صادق (ع) در راه مکّه برخورد کردیم، من به حضرت عرض کردم: مادر و پدرم فدای شما! شما همگی، امام و مطهّر هستید، و کسی را از مرگ راه نجات نیست، لطفا برایم (در مورد امام بعد از خود) مطلبی بفرمائید تا من به فرزندان و اقوام بعد از خودم، بازگویم، حضرت فرمودند: بسیار خوب، اینان فرزندان من هستند و او از همه برتر است- و به فرزندشان حضرت موسی (ع) اشاره فرمود- او دارای علم، حُکم و حکمت، فهم، و سخاوت است و آنچه را مردم در مسائل مورد اختلاف دینی، بدان نیاز دارند آگاه است، حسن خلق و حسن همسایگی دارد، او دری است از درهای خداوند- عزّ و جلّ- و نکته دیگری در اوست که از همه اینها مهم‌تر است».- یزید بن سلیط ادامه داد: «پدرم پرسید: پدر و مادرم فدای شما! این نکته که می‌فرمایید، چیست؟ حضرت فرمودند: «خداوند- عزّ و جلّ- فریادرس و غیاث این امّت را و علم و فهم و نور و حکمت آن را، بهترین نوزاد و بهترین نوجوان را، از او بوجود خواهد آورد، خداوند متعال با این مولود، از قتل و خونریزی جلوگیری می‌کند، رفع اختلافات و اصلاح ذات‌البین می‌نماید، و پراکندگی و آشفتگی و شکاف را اصلاح می‌فرماید. خداوند با او برهنه و گرسنه را می‌پوشاند و سیر می‌کند، خائفین را ایمنی می‌دهد، باران نازل می‌کند، بندگان به سبب او خدا را فرمانبرداری می‌کنند. از بهترین مرد و بهترین جوان است، قبل از بلوغش، به خانواده‌اش بشارت (امامت او) داده می‌شود، گفتارش حکمت‌آمیز، و سکوتش از روی علم و آگاهی است، مسائل مورد اختلاف مردم را برای آن‌ها بیان می‌نماید.» یزید بن سلیط گوید: «پدرم سؤال کرد: مادر و پدرم به قربان شما! آیا فرزندی هم دارد؟ حضرت فرمود: بله و دیگر چیزی نفرمود»‌ سپس یزید گوید: «بعد از مدّتی حضرت ابوالحسن -موسی ‌بن‌ جعفر (ع)- را ملاقات کردم و به ایشان عرضه داشتم: «پدر و مادرم فدای شما! دوست دارم، همان طور که پدرتان به من (درباره امام بعدی) اطّلاعاتی دادند شما نیز چنین کنید». حضرت فرمودند: «پدرم در زمانی می زیست که زمان ما آن گونه نیست». یزید گوید: گفتم: «هر کس به این مقدار از شما بسنده کند، خداوند لعنتش کند!» یزید ادامه می‌دهد: «حضرت خندیدند و فرمودند: ای ابا عماره! از خانه‌ام خارج شدم و در ظاهر به تمام پسرانم وصیّت و سفارش کردم و فرزندم علی را نیز با آنان شماردم، امّا به او در پنهان و جدای از دیگران، وصیّت نمودم (او را وصیّ خود نمودم) و در خواب رسول خدا (ص) و امیر‌المؤمنین (ع) را دیدم که به همراه او، یک انگشتری، یک شمشیر، یک عصا، یک کتاب و یک عمّامه بود. سؤال کردم: اینها چیست؟ فرمود: عمّامه نشانۀ سلطنت و قدرت خداوند متعال است. شمشیر علامت عزّت و غلبۀ الهی است، کتاب نشانۀ نور خداوند و اما عصا، علامت قوّت و نیروی خداوند -عزّ و جلّ- و بالأخره، انگشتری دربرگیرندۀ همۀ این امور است، سپس حضرت فرمود: رسول‌الله (ص) فرمودند: امامت به فرزندت «علیّ» می‌رسد، یزید گوید: «سپس حضرت به من فرمودند: ای یزید این مطالب ودیعه و امانت است در نزد تو، و در مورد این مطالب با هیچ کسی صحبت نکن جز با افراد عاقل یا صادق و یا بنده ای که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان نموده است (و او از این امتحان سرافراز بیرون آمده باشد)، و نعمت‌های الهی را کفران نکن، و اگر از تو گواهی و شهادت خواسته شد، شهادت بده، زیرا خداوند تبارک و تعالی می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها﴾؛ خداوند به شما دستور می‌دهد امانت‌ها را به اهلش برسانید. و نیز می‌فرماید: ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ﴾؛ و چه کسی ظالمتر است از کسی که گواهی و شهادتی را نزد خود پنهان سازد. گفتم: ابدا این کار را نخواهم کرد، و سپس حضرت امام کاظم (ع) فرمودند: آنگاه رسول خدا (ص) اوصاف او را برشمردند و فرمودند: علیّ فرزند تو کسی است که با نور خداوند نگاه می کند و با تفهیم الهی می شنود و با حکمت او سخن می گوید، همیشه درست و صواب عمل می کند و به خطا نمی رود، می داند و عالم است و جهل در او راه ندارد، لبریز از حکمت و علم است، و چه کم با او خواهی بود! آن قدر (کم) است که گویا اصلا نبوده است، پس وقتی از سفرت بازگشتی امور خود را سر و سامان بده و از خواسته های خود، خود را فارغ البال کن و چشم بپوش زیرا از آنها جدا خواهی شد و با چیز دیگری مجاور خواهی گشت، لذا فرزندانت را، جمع کن و خداوند را بر همگی آنها گواه بگیر، و خداوند برای گواه بودن کافی است». سپس امام کاظم (ع) فرمودند: ای یزید! من در این سال وفات خواهم کرد و پسرم «علیّ» همنام علیّ بن ابی طالب (ع) و همنام علیّ بن الحسین (ع) و دارای فهم، علم و شکوه و هیبت امیر المؤمنین (ع) است، و تا چهار سال بعد از هارون، اجازه سخن گفتن ندارد ولی وقتی آن چهار سال گذشت، در باره هر چه می خواهی از او سؤال کن که به خواست خدا به تو پاسخ خواهد داد.. پی نوشت ها : [1] - يوسف: 3 -6. [2]- النساء: ۵۸. [3]- البقره۱۴۰ [4]- عيون أخبارالرضا (ع): ج2، ص33
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.