تضعیف عقلانیت، در آموزه‎‌های عرفان حلقه

  • 1398/03/02 - 15:56
معنویت‌های نوظهور نه‌تنها جایی برای عقل در حیات معنوی انسان در نظر نمی‌گیرند، بلکه درک صحیحی از قوۀ عاقلۀ انسان ندارند و از ابتدا با به‌ میان‌ آوردن این که «راه معنویّت راه دل است» صلاحیت را از عقل می‌گیرند و مانع حضور آن در تدبیر قوای روحی و معنوی انسان می‌شوند. و آن‌چه در جنبش‌های جدید، عقل نامیده می‌شود، نه عقل منوّر و ملکوتی، بلکه همان عقل جزئی‌نگر و معاش‌اندیش است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمدعلی طاهری در بسیاری از سخنان و مطالب خود برای عقل و عقلانیت جایگاهی قائل نشده است. به عنوان مثال طاهری می‌گوید: «عقل پيوسته با كارهايی كه منافع ملموس ومادی نداشته باشد، مخالفت می‌كند و هر كجا كه انسان بخواهد كار دل را دنبال كند، مخالفت سرسختانه نشان می‌دهد. برای نمونه وقتی كه شخصی بخواهد تجربه‌ای ماورائی و غير متعارف پيدا كند، عقل به شدت واكنش نشان داده و چنين دنيايی را منكر می‌شود.»[1] هنگام بحث راجع به همین موضوع در پیج اینستاگرام (عرفان‌های نوظهور) با نام کاربری «ahoo3148»، وی گفت: «برای درست فهمیدن عرفان حلقه باید اول تمام گزاره‌های آ‌نرا پذیرفت و بعد از آن است که حقیقت این عرفان برای شما معلوم می‌شود!»
از ایشان سوال کردم، آیا شما برای پذیرش یک عقیده و مطلب، شاخص و ملاکی در نظر می‌گیرید یا نه؟ جواب داد: «شاخص و ملاک در عرفان دل است! یعنی اگر دل و قلب تو پذیرفت، یعنی راه شما درست است!»
در پاسخ گفتم: «آیا این حرف مسیحیت نیست که هنگام سوال درباره چرایی گزاره‌های دینی، انسان را به ایمان آوردن و سپس فهمیدن و درک کردن دعوت می‌کنند؟! اساساً در تشخیص‌های عرفانی عقل و تعقل چقدر نقش دارد و نقش عقل تا کدام مرحله‌ از زندگی یک عارف ادامه دارد؟»
و سوال دیگر این‌که، «اگر عقل و عقلانیت در مرحله‌ای از کمال و سیر وسلوک کارایی ندارد، پس چرا اینقدر در قرآن به آن سفارش اکید شده است؟ به طوری که در قرآن کریم بیش از سی‌صد بار انسان‌ها به استفاده و بهره جستن از عقل، دعوت شده‌اند.»[1] بنابراین نقش و جایگاه عقل بی‌بدیل و غیر قابل انکار است.  ولی ظاهر سخنان شما نشان از این دارد که عقل و عقلانیت در بین پیروان عرفان حلقه‌ اعتبار به معنای واقعی ندارد.
در ادامه گفت: «ما بر اساس پله‌ی عشق تصمیم می‌گیریم و زمانی که شما وارد  پله‌ی عشق شدید، دیگر نباید به اما و اگرهای عقل اعتنا کنید!»
در پاسخش این چنین گفتم،«اولاً: این استدلال شما هیچ دلیل عقلی و دینی ندارد، ثانیاً: با توجه به مبانی عرفان اسلامی هیچ وقت عقل و عشق از هم جدا نبوده و هرگز در هیچ مرحله‌ای همدیگر را انکار نمی‌کنند؛ بلکه در تمام مراحل عقل و عقلانیت پشتوانه‌ی محکمی برای مسیر عرفانی می‌باشد. ثالثاً: از منظر آموزه‌های دینی، تعقل بهترین مسیر برای رسیدن به کمال بوده و تا آخرین مراحل سیر و سلوک یک عارف با او همراه و همگام می‌باشد.»
بنابراین باید گفت: «معنویت‌های نوظهور نه‌تنها جایی برای عقل در حیات معنوی انسان در نظر نمی‌گیرند، بلکه اساساً درک صحیحی از قوۀ عاقلۀ انسان ندارند و از ابتدا با به‌ میان‌ آوردن این که «راه معنویّت راه دل است» صلاحیت را از عقل می‌گیرند و مانع حضور آن در تدبیر قوای روحی و معنوی انسان می‌شوند. و همچنین آن‌چه در جنبش‌های جدید، عقل نامیده می‌شود، نه عقل منوّر و ملکوتی، بلکه همان عقل جزئی‌نگر و معاش‌اندیش آدمی از نگاه غربیان است که گاهی «عقل ابزاری» هم به آن اطلاق می‌شود.»[2]

پی‌نوشت:
[1] طباطبائی، سید محمد حسین، ‌المیزان، ج 3، ‌ص 57، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417ق.
[2]. حمزه شریفی دوست، کاوشی در معنویت‌های نوظهور، انتشارات صهبای یقین، 1391، ص 31 و 80.

تولیدی

دیدگاه‌ها

درمورد عقل وعشق میخوام بگم که هرکدام درجای خودلازم میشوندمثلأ شما نمیتونی آب وغذا را همزمان بخوری موقعی که احتیاج به غذا داری فقط باید غذابخوری وموقع تشنگی بایدآب خوردپس هرکدام درجای خودش لازم است

اما تا یه جاهایی عقل قدنمیده وبخاطرهمین از بزرگان وباتجربه گان آدم کمک میگیره واونم میگیه ببین قلب و دلت چی میگیه همون کار رو بکن اینکه قلب و دل مربوط به خداوندمیشه چون موقعی که آدم دلش میشکنه به خدا وصل میشه دل راه ارتباطی است به خداوند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.