ارتباط سید جمال الدین اسد آبادی با سلفیّت و سلفی‌گری

  • 1395/05/27 - 12:07
سید جمال الدین اگر چه طرح بازگشت به اسلام را مطرح کرد، و روش او در آغاز، مکتب سلفی‌گری را تداعی می‌کند؛ اما سید هرگز معتقد به سلفی‌گری به معنای مصطلح آن نبود. وی بر خلاف سلفی‌گری وهابی نگاه قهقرایی نداشت، و دین و شرایط روز را هم می‌پذیرفت. وی به طور ویژه به عقل بها می‌داد و هرگز همانند سلفی‌گری وهابی، مسلمانان را تکفیر نمی‌کرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سلفیت و سلفی‌گری تکفیری، یکی از چالش‌های فراروی جهان اسلام در قرن معاصر است. از این‌رو محققان برآنند که خواستگاه این جریان را بیابند. مسلّما جریان سلفیت، پیشینه‌ای چند صد ساله دارد.[1] ولی ظهور و بروز آن در صده‌های اخیر به دو تفکر محمد بن عبدالوهاب، در شبه جزیره حجاز، و تفکر سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده در شمال آفریقا و هندوستان بر می‌گردد. اما آن‌چه مورد اهمیت است، تفاوت جریان سلفی‌گری مصری، به رهبری سید جمال الدین اسد آبادی، با سلفی‌گری وهابی به رهبری محمد بن عبدالوهاب است.[2]
سید جمال الدین اسد آبادی (1217 - 1275 شمسی) بر خلاف محمد بن عبدالوهاب، از منادیان بزرگ تقریب در جهان اسلام است. وی از پیشگامان اصلاح تفکر دینی است، که همه‌ی تلاش خود را برای اتحاد و یک‌پارچگی جهان اسلام به‌کار گرفت. سید اگر چه اصالتا ایرانی است، اما هیچ‌گاه هویت خود را علنی نمی‌کرد، تا از این طریق بتواند، حقایق اسلام را در متن کشورهای اسلامی اهل سنت، پیاده کند. وی به کشورهای زیادی، هم‌چون عراق، هند، افغانستان، ترکیه، مصر، انگلستان، فرانسه مسافرت کرد.[3]
سید جمال الدین اگرچه طرح بازگشت به اسلام را مطرح کرد، و روش او در آغاز، مکتب سلفی‌گری را تداعی می‌کند؛ اما سید هرگز معتقد به سلفی‌گری به معنای مصطلح آن نبود. وی بر خلاف سلفی‌گری وهابی، نگاه قهقرایی نداشت، و شرایط روز را هم می‌پذیرفت. وی به‌طور ویژه به عقل بها می‌داد و هرگز همانند سلفی‌گری وهابی، مسلمانان را تکفیر نمی‌کرد و به عقاید آنان احترام می‌گذاشت. سید، خواهان بازگشت به اسلام راستین، به دور از هرگونه خرافه‌گرایی و بدعت‌گزینی بود، به‌همین دلیل وی در بیش‌تر آثار خود، خواستار بیداری عقول و نفوس مسلمانان، یا خود‌باوری در برابر هرگونه غرب‌زدگی و اروپا ‌شیفتگی بود.[4]
سید جمال الدین اسد آبادی، منادی بیداری مسلمانان و بازگشت به اسلام و بدعت‌زدایی بود، و اتحاد اسلام و پرهیز از تفرقه بین مذاهب اسلامی را تبلیغ می‌کرد، و جان خود را نیز در همین راه از دست داد. وی در 19 اسفند 1275 شمسی به دستور سلطان حمید عثمانی مسموم شد، و در استامبول به خاک سپرده شد، اما حدود 50 سال بعد و در سال 1324 شمسی، به درخواست سفیر دولت افغانستان، بقایای جسد او، در تابوتی به کابل فرستاده شد و در دانشگاه کابل دفن شد.[5]

پی‌نوشت:

[1]. سلفی‌گری از آغاز تا کنون.
[2]. تفاوت سلفی‌گری مصری با سلفی‌گری وهابی.
[3]. ویکی فقه، واژه «سید جمال الدین اسد آبادی».
[4]. سلفی‌گری و وهابیت، ج1، «تبارشناسی»، سید مهدی علیزاده موسوی، انتشارات آوای منجی، 1391ش، «سلفی‌گری در مصر».
[5]. سایت مرکز انقلاب اسلامی(irdc.ir)، «شهادت سید جمال الدین اسد آبادی».

نویسنده: مجتبی محیطی

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام علیکم. اسناد موجود در اسناد سازمان اسناد ملی نشان میدهد که جناب سید جمال از فراماسون های رده بالای است. اسناد نشان میدهد جناب سید جمال دارای رتبه 33 است. البته یکسری از افراد برای اینکه ایشون تبرئه کنند گفتند که ایشون به عنوان عامل نفوذی به داخل فراماسونری نفوذ کرده. البته به سادگی این مسئله قابل رد کردن است. زیرا که همه بخوبی میدانیم که نفوذ به داخل این شبکه تقریبا غیر قابل انجام است. حالا فرض کنیم ایشون نفوذی بوده!!! آیا نیازی بوده تا رتبه 33 پیش بره؟؟؟ به بنده حق بدید که به ایشون اعتماد نکنم.

با سلام خدمت شما دوست همراه. ببینید همیشه در اطراف آدم های بزرگ هواداران و مخالفان سرسختی وجود دارد برخی سرسختانه از شخصیت محبوبشان دفاع می کنند و برخی نیز متعصبانه از او برائت می جویند. سید جمال الدین اسد آبادی از آن شخصیت های بزرگ است که هم هوادارنی دارد و هم مخالفانی. اما آن چه به واقعیت نزدیک است. سید شخصیتی مطلح گر، اسلام گرای، ضد استکبار و ضد استعمار است و برچسب «فراماسونی» نمی چسبد.برای اثبات شخصیت ضد استعماری سید جمال الدین اسد آبادی به سخنانی از مقام معظم رهبری در رابطه با ایشان اشاره می شود: «سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد. کاری که سیدجمال کرد سه جریان بوجود آورد در دنیا: یک جریان، جریان اندیشه مترقی در هند که بیشترین جریان های مترقی اسلام است. جریان دیگر، آن جریان اندیشه مترقی در مصر بود، که آن هم به وسیله سیدجمال به وجود آمد و شما می دانید جریان مترقی در مصر، منشاء پیدایش جنبش های عظیم آزادیخواهانه در آفریقا شد. نه فقط مصر را به سطحی از بینش نوین اسلام رساند. بلکه نهضت های مراکش و الجزایر، کلا شمال آفریقا، ریزه خوار خوان حرکت سیدجمال بوده است. یک چنین حرکت عظیمی را سیدجمال در مصر به وجود آورد و کلا خاورمیانه. و جریان سوم، جریان روشنفکری در ایران بود.این سه جریان فکری اسلامی را سیدجمال در سطح جهان اسلام به وجود آورد. او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی شود دست کم گرفت و سیدجمال را نمی شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمی شود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچیک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست.». برای مطالعه کامل سخنان رهبری به وبلاگ اسماعیلیه نیوز با این آدرس مراجعه بفرمایید: http://esmailis.mihanblog.com/post/630

خدانکنه ما ایرانی ها بخواهیم از یکی پیغمبر بسازیم،وقتی "سیدجمال اسدآبادی(افغانی)"را اینقدر بزرگ می کنیم وای به حالِ امام خمینی که بلاتشبیه در حدِ خدا بالا بردَنِش!.قطعا سیدجمال کارهای بزرگ داشتِ در کنار کارهای خطایی که داشتِه.مثلا به بخشی از کارهای سید که کمترین توجه میشود،ایشون بنیانگذارِ روزنامه در افغانستان بودِ.ولی اینکه می گویند سیدجمال به دنبالِ تقریبِ مذاهِب بودِ قطعا غلطِ،حرفِ بی اساسِ.سیدجمال به مصر و عثمانی میرفت خود را "سُنی مذهب"معرفی می کرد بعد قرائتی سُنی مذهبی را ارائه می داد از اسلامگرایی و طرفی واقعا مشخص نیست که حتما سیدجمال "شیعه"بودِ،حالا مثلا یه مدت دروسِ شیعی خوندِ باشه دلیل نمیشه.چون تدریس دروس اهل سنت می دادِ در عثمانی و مصر!حتی محمد عبدو نزدیکترین دوستِ سیدجمال هم نمیدونِست شیعه است یا خیر!.بخصوص اینکه سیدجمال که تحتِ لوای دولتِ عثمانی سُنی مذهب بود و حتی سیدجمال از میرزای شیرازی خواست تا کمک کُند"دولتِ ناصرالدین شاه را به کمک دولتِ عثمانی ساقط کنند!".میرزای شیرازی در جواب گفت"هییچ وقت باهاش همکاری نمی کنم،چطور حاضر بشوَم تنها دولتِ شیعه یعنی ایران را ساقط کُنم که اونوقت دولتِ عثمانی نفوذ کند"!قطعا سیدجمال دنبالِ هر چی بود دنبالِ تقریبِ مذاهب نبود.در آخر هم که دولتِ عثمانی دید که مرحوم سید جمال نتوانست منویاتِشون را عَمَلی کند،عثمانی منزویش کرد.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.