فرمان رهاسازي حرمين شريفين

[ استيلاي وهّابيان بي فرهنگ بر حرمين شريفين از سويي ، اعمال زور و فشار بر اهالي حرمين از ديگر سو ، گستاخي ها و همچنين اهانتهاي آنان بر روضه مطهّره و ديگر مشاهد مشرّفه ، همه مسلمانان جهان را متأثّر ساخت ] .
وقوع اين جنايات همه مسلمانان را در اقطار و اکناف جهان در اندوهي عميق فرو برد .
درهاي فيوضات بيکران حج که از عهد حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) به روي همه مسلمانان در طول قرون و اعصار گشاده بود ، در سال 1222 هـ . بر اثر تمرّد و سرکشي سعود ، به روي همگان بسته شد و ديگر حج خانه خدا و زيارت حرمين شريفين به صورت غير ممکن درآمد . آنگاه از طرف مرکز خلافت اسلامي « محمّد علي پاشا » والي مصر ، براي قلع و قمع وهّابيان از سرزمين حجاز تعيين گرديد و فرمان عالي براي اين منظور به نام ايشان صادر گرديد .
محمّد علي پاشا پس از دريافت فرمان در سال 1224 هـ . به تهيّه و تجهيز نيروي لازم پرداخت و اين خدمت بزرگ را به نيکوترين وجه انجام داد . او با يک حرکت شايان تحسين و مستوجب غفران ، با عنايات بي پايان خداوند منّان ، شجره خبيثه وهّابيت را در سرزمين حجاز و تهامه ، از ريشه و بن برکند و حرمين شريفين را از وجود شقاوت آلود خوارج پاک و پاکيزه ساخت . و سرانجام روز 26 محرّم الحرام 1228 هـ . کليد سعادت قرين مدينه منوّره را به مرکز خلافت ارسال کرد و در غرّه ربيع المولود همان سال کليد فيض بخش خانه خدا را به مرکز فرستاد . و آنگاه سرکردگان وهّابي ، چون « شيخ جديده » را با گروه ديگري از اشقيا به زنجير کشيد و تحت الحفظ به استانبول فرستاد .
سلاطين عثماني از نخستين روزهاي پيدايش ، با شعار « عدل گستري » جهاد را پيشه خود ساخته ، اجراي احکام اسلام را در رأس کارنامه خود قرار داده بودند . آنان پس از اين حادثه ، با احراز عنوان « خادم الحرمين » و افزودن آن بر ديگر القاب خود ، شوکت و احتشام بيشتري را در جامعه اسلامي به دست آوردند ، و در ميان ديگر سلاطين عنوان « خليفه » و مرکز حکومتشان عنوان « قبّة الاسلام » را پيدا کرد .
و لذا مسدود شدن راه حج ، و زيارت حرمين شريفين در عهد خلافت آنان ، براي جهان اسلام مصيبت جانفرسايي به شمار مي آمد .
بسيار شگفت انگيز است که در نخستين روزهاي استيلاي وهّابيان بر سرزمين مقدّس حجاز با ارسال لشکري در صدد قلع و قمع آنان برنيامدند .
عذر سلاطين عثماني اين بود که در آن ايّام گرفتار يک سلسله مسائل داخلي بودند و با داشتن چنين بحرانهايي ديگر نمي توانستند با مسائلي چون مسأله وهّابيّت درگير شوند ؛ زيرا ابتداي ظهور محمّدبن عبدالوهّاب با اوّلين روزهاي جلوس عبدالحميد خان اوّل مصادف بود و در آن ايّام لشکر عثماني با لشکر روسيّه در نبردي تنگاتنگ درگير بود .
به دنبال اين درگيري ، معاهده : « قاينارجه » واقع شد ( 1 ) .
در اين معاهده با استقلال طوايف تاتار و سواحل رودخانه قوبان ( 2 ) ، مناطقي چون : قيلبورون ( 3 ) ، يني قلعه ( 4 ) ، آزاق ( 5 ) ، ممالک قبارطاي ( 6 ) و گرجستان در دست دشمن ديرينه باقي ماند و با دادن امتيازات فراواني به دشمن ، دولت و ملّت با مشکلات طاقت فرسايي رو به رو گرديد .
بعدها نيز بر قلعه عکّا ، ممالک صعيد ( 7 ) و برّ الشّام ( 8 ) هجومهاي وحشتناکي انجام گرفت و به دنبال آنها اهالي موره ( 9 ) و آرنا ؤدلوق ( 10 ) بر دولت عثماني شوريدند ، آنگاه خانهاي تاتار با يکديگر به منازعه برخاستند و در نتيجه قطعه « کريم » ( 11 ) به دست روسها افتاد و از اين رهگذر زبوني ديگري دامنگير دولت عثماني شد .
در جنگي که به حکم ضرورت بر عليه روسيّه ، آلمان و اطريش اعلام گرديد ، قلعه « اوزي » نيز از دست رفت و 25000 نفر مسلمان با انواع شکنجه ها و تحقيرها از دم تيغ گذشت و بر مشکلات دولت افزوده گشت .
با شورش « يني چري ها » ( 12 ) و مرگ سلطان عبدالحميد خان اوّل « بلگراد » و قلعه هاي بندر اسماعيل نيز از دست رفت و به دنبال آن براي مقابله با شورشهاي « ودين » ( 13 ) و « صِرب » نيز نياز مبرمي به لشکر کشيهاي پياپي پديد آمد .
سپس تصرّف کشور مصر از سوي فرانسوي ها و جسارت يافتن برده داران بر ادّعاي استقلال ، شورش جزّار ـ نگهبان عکّا ـ قيام علي پاشا ـ دپه دلنلي ـ و خيزش اهالي موره ، هيئت دولت را دچار سر در گمي نمود .
سيطره فرانسويها بر مصر ، گسيل نيروي دريايي انگلستان به سوي استانبول ، سپس به طرف مصر ، موجب شد که بر عليه انگلستان اعلام جنگ شود .
آنگاه حرکت يني چري ها و مخالفت آنها با نظام جديد و کشته شدن اغلب رجال دولتي و بيشتر کساني که لباس نظام جديد به تن داشتند ، و در نهايت کشته شدن سلطان سليم ، توان کوچکترين حرکت را از دولت عثماني سلب نمود .
در عين حال ممکن بود که به غائله وهّابيت اجازه ندهند که اين قدر گسترده شود و مشکل آفرين گردد . ولي وکلاي آن زمان فتنه وهّابيت را کوچک شمردند و همواره گفتند :
« اين غائله اعراب بلاي بزرگي براي ما شده ، هر سال اين حوادث مکّه و مدينه آسايش ما را سلب مي کند ، ديگر اين اعراب از حد گذشتند ! »
با اين مهمل بافي ها از کنار مسائل مربوط به وهّابيت گذشتند و اعتنايي به اين فجايع از خود نشان ندادند ! و هنگامي که نمايندگان مردم مدينه رنج سفر بر خود هموار کرده ، نزد هر کدام از وکلا و وزرا رفتند و اوضاع سرزمين خود را شرح دادند و از آنها استمداد جستند ، در پاسخ فقط يک جمله شنيدند و آن اينکه : « من گوش استماع ندارم ، اين حرفها را به چه کسي مي گويي ؟ ! »
با اين تعبيرات زشت و ناشايست دادخواهي مجاوران هجرتسراي پيامبر و مهمانان درگاه الهي را پشت گوش انداختند .
کارگزاران پايتخت عثماني با اين برخورد ناهنجار نمايندگان را باز مي گرداندند و نمي گذاشتند که مشروح جنايات وهّابيان به گوش سلطان سليم برسد و در نتيجه سرزمين مقدّس حجاز به دست يغماگران چپاولگر افتاد .
همين ها بودند که سالها براي شريف غالب مهمل بافتند و در مقابل استمدادهايش گفتند :
« به هنگام لزوم براي تحقيق در مورد وهّابيان ، از استانبول پژوهشگراني را به منطقه اعزام خواهيم کرد و به هنگام لزوم براي نشان دادن شوکت و صولت دولت عثماني به واليان جدّه ، مصر ، بغداد و شام دستورات لازم را خواهيم نوشت ! »
اگر اين سفسطه بازيها را کنار مي گذاشتند و به سخنان نمايندگان گوش جان مي سپردند و براي دفع ستم ، به موقع تصميم مي گرفتند ، هرگز قتل عام طائف پيش نمي آمد و حرمين شريفين به دست نامحرمان نمي افتاد .

***
1 ـ « قاينارجه » نام قصبه اي است در 70 کيلومتري جنوب سلستره بلغارستان ، که معاهده دولت عثماني با روسيه در سال 1774 م . در آنجا به امضا رسيد .
2 ـ « قوبان » نام رودخانه اي است که از سلسله جبال قفقاز سرچشمه مي گيرد و نام شهري است در دامنه کوه قفقاز .
3 ـ « قيلبورون » نام قلعه اي است در جنوب روسيّه ، در ساحل درياي سياه ، در انتهاي غربي دماغه اي به همين نام .
4 ـ « يني قلعه » نام قلعه اي است در ميان درياي سياه و درياي آزاق .
5 ـ « آزاق » نام شهري است در جنوب روسيه ، از ايالت « يقترينوسلاو » و درياي آزاق در شمال درياي سياه به همين جهت موسوم است .
6 ـ ممالک « قبارطاي » از ايالتهاي شوروي سابق ، مرکّب از اقوام : تاتار ، چرکس و روس ، در دامنه کوههاي قفقاز زندگي مي کنند .
7 ـ به سرزمين مصر از قاهره تا حدود نوبه « صعيد » يا « صعيد مصر » مي گويند .
8 ـ « برّ الشّام » منطقه وسيعي در شرق دمشق است که قسمت اعظم سوريّه امروزي را در بر مي گيرد .
9 ـ « موره » بخش جنوبي يونان است که در عهد سلطان مرادخان دوّم به دست مسلمانان گشوده شد .
10 ـ « آرنا ؤدلوق » کشور فعلي آلباني است .
11 ـ « کريم » و يا « قريم » شبه جزيره بزرگي است ميان درياي سياه و درياي آزاق .
12 ـ « يني چري » لشکر نامي عثماني ، که در عهد سلطان اورخان غازي تشکيل يافته بود .
13 ـ « ودين » نام قصبه اي است در 160 کيلومتري شمال « صوفيا » پايتخت بلغارستان .