قبيله قريش

يعقوبى مى گويد: ((نضر بن كنانه ))، نخستين فردى است كه ((قريش )) ناميده شد. گفته اند چون مردى پاك دامن و بلند همت بود، او را قريش ‍ گفته اند. برخى گفته اند: چون بازرگان بود، به اين نام شهرت يافت . و گروهى معتقدند كه مادرش او را قريش ناميد كه تصغير ((قرش )) است . و آن جانورى است كه در دريا زندگى مى كند. كسى كه از فرزندان نضر بن كنانه نباشد، قريشى نيست . برخى گفته اند كه چون اين قوم پس از پراكندگى ، گردهم هم آمده اند، قريش ناميده شدند. ((تقرش )) به معناى ((تجمع )) است .
برخى قريش را لقب فهر بن مالك دانسته اند. وعده اى ديگر قريش را نام و فهر را لقب دانسته اند. گروهى قريش را نام طايفه اى مى دانند كه قبل از رياست مكه ، در بيرون مكه مى زيستند. برخى معتقدند كه قريش از ادوار ساسانى در جزيرة العرب حضور داشته و در قرن چهارم ميلادى بر مكه رياست يافته است . محققان ايرانى مى گويند: كلمه ((قريش )) عجمى است و معرب ((كورش )) است . و از طرفى قريش نژاد خود را برتر از اعراب جاهلى مى داند و به سيد و شريف قوم مشهور است . بنابراين قريشيها ايرانى اند و همان كورشيها هستند!! مانند كلمه ((زمزم )) كه نام چاه معروف است و حال آنكه اين كلمه ، ايرانى است و از ((زمزمه )) گرفته شده كه يك دعاى زرتشتى - ايرانى مى باشد. و يا كلمه ((مسجد)) كه معرب ((مزگت )) است و يا ((مكه )) كه معرب ((مهكده )) يا معبد ماه است . قريش كه لقب اجداد پيامبر اسلام است ، معرب همان ((كورش )) بوده كه در عصر جاهليت با دودمان خود به حوالى مكه مهاجرت كرده و بر مكه مسلط شده است .(597)
قصى بن كلاب توليت مكه را بدست گرفت . همو بود كه رياست طايفه قريش را نيز بر عهده داشت .
قصى بن كلاب رقباى خويش را از صحنه خارج كرد و از آن تاريخ به بعد، رياست مكه و توليت آن را در دست سران قبيله قدرتمند قريش بود تا كه پيامبر اسلام به رسالت مبعوث گرديد.(598)