علت پنهان داشتن قبر أمیرالمومنین

براى علت يابى اين قضيه بايد به ظلم هايى كه بر اهل بيت پيامبر گذشته مرورى كنيم.

براى مثال علامه مقريزى ابوالعباس احمد بن على شافعى در كتاب خود (النزاع و التخاصم فى ما بين بنى هاشم و بنى اميه) شرح فجايع اعمال بنى اميه را به تفصيل شرح داده است. در اينجا به دو واقعه مهم آن اشاره مى كنيم.

در سال 105 هجرى قمرى، هشام بن عبد الملك بن مروان به خلافت رسيد. اين حاكم قسى القلب، ظلم و ستم نسبت به بنى هاشم را به حد اعلاى خود رساند. هنگامى كه زيد بن على (پسر امام سجاد(عليه السلام)) از مدينه به شام جهت تظلم خواهى از حاكمان بنى اميّه نزد خليفه رفت و بالاخره توانست با هشام ملاقات نمايد. در اين ملاقات، قبل از اين كه زيد سخنى بر زبان آورد، هشام به جاى خوش آمد گويى و پذيرايى، اهانت ها و دشنام هاى زشتى به آن بزرگوار داد و او را از دربار خلافت خويش بيرون راند. حتى ابن ابى الحديد مى نويسد: بعد از فحاشى ضربات شديدى بر او وارد كرد. ايشان به ناچار از شام به كوفه رفت و براى مبارزه با ظلم به تشكيل نهضتى عليه امويان پرداخت.

يوسف بن عمر ثقفى ـ حاكم كوفه ـ با لشكر بسيارى به مبارزه با آن حضرت برخاست. با توطئه وى، ناگهان تيرى از سمت دشمن به پيشانى زيد اصابت نمود و شربت شهادت نوشيد. يحيى پسر زيد به اتفاق جمعى ديگر از شيعيان، بدن زيد را محرمانه به بيرون شهر برده، در وسط نهر قبرى كندند و جسد زيد را دفن نمودند. پس از گذاردن سنگ قبر، آب را در آن نهر جارى كردند تا دشمنانش محل قبر زيد را نيابند.

جاسوسان حكومتى محل قبر را شناسايى و به يوسف بن عمر ثقفى گزارش دادند. او دستور داد كه نبش قبر نمايند، جسد زيد را بيرون آورده و سرش را از تن جدا نموده آن را براى هشام به شام فرستاد. هشام نيز به يوسف بن عمر ثقفى دستور داد كه بدن جناب زيد بن على را، لخت و عريان به دار آويزند. آن ملعون نيز اين دستور را عيناً اجرا نمود. يعنى در سال 121 هجرى قمرى بدن فرزند پيامبر خدا به دار آويخته شد، و تا سال 126 هجرى قمرى كه وليد بن يزيد بن عبد الملك بن مروان به خلافت رسيد، همچنان بالاى دار بود. سپس وليد دستور داد استخوان هاى زيد را از دار پايين آورده، آتش زدند و خاكسترش را نيز بر باد دادند.

همين عمل را با بدن يحيى پسر زيد در جرجان (گرگان امروزى) انجام دادند. يحيى نيز در ميدان رزم به شهادت رسيد و سرش را بريده به شام فرستادند. بدنش نيز مدت شش سال بالاى دار ماند و دوست و دشمن به حال آن بزرگوار مى گريستند. پس از قيام ابو مسلم خراسانى، بدن وى را از بالاى دار پايين آورده و در گرگان به خاك سپردند.

از آنجايى كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) از عداوت اين خاندان خبيث نسبت به بنى هاشم و همچنين عداوت خوارج نهروان آگاهى داشت، براى پيشگيرى از چنين فجايعى وصيت و اصرار بر پنهان داشتن محل دفن خود داشت. لذا قبر ايشان تا زمان خلافت هارون الرشيد ـ خليفه عباسى ـ مخفى بود.