دیدگاه ابن تیمیه دربارهی اسماء و صفات الهی
ابن تیمیه بنیانگذار افکار افراطی سلفی در زمان خودش بوده است؛ او در شناخت اسماء و صفات الهی، روش عقلی را معتبر نمیداند و فقط روش نقلی را مبنای معرفت خویش قرار میدهد، لذا در روش نقلی به ظاهرگرایی در قرآن و سنت روی آورده و در همین روش هم دچار تناقضگویی شده است، طوری که مخاطبین و شاید برخی از پیروان عوام وی هم دچار شک و تردید در عقائد و گفتار او شدهاند، چرا که یک بام و دو هوا، منطقی به نظر نمیرسد. این دیدگاه او، در حقیقت یکی از اموری است که باعث توسعه در مفهوم تکفیر از نظر او شده است. او در تالیفات خود، از جمله: الرساله التدمریه، مجموع الفتاوی، فتوی الحمویه الکبری، الواسطیه و ... دربارهی صفات و اسماء الهی طرح بحث کرده است و مخالفین خود را که معتقد به این دیدگاه نباشند را تکفیر کرده است.
مثلاً او معتقد است که صفاتی که برای خداوند در قرآن بیان شده، نباید تاویل برده شوند و از سوی دیگر، نباید این صفات از خداوند نفی شوند. او مخالف تاویل اوصاف خداوند است و آنها را به معنای ظاهریشان حمل میکند. او در کتاب مجموع الفتاوی مینویسد: «من جحد رویه الله فی الدار الاخره فهو کافر.[1] کسیکه رویت خدا در قیامت را انکار کند، کافر است.» و یا در مقابل عقیده مخالفین که لازمه مبنای او را جسمانیت خدا میدانند، میگوید: «کیفیت این اوصاف برای ما مجهول است؛ دست و صورت و پا برای خدا ثابت است، اما کیفیت آنها برای ما معلوم نیست.»[2] او در جای دیگری از کتاب خود مینویسد: «نفی کردن رویت خدا در قیامت و قرار گرفتن او بر روی عرش، به منزله نفی صفات و موجب کفر است.»[3] و در جای دیگری به نقل از ابن خزیمه میگوید: «من لم یقر بأن الله علی عرشه قد استوی فوق سبع سمواته، فهو کافر به حلال الدم یستتاب فان تاب، والاّ ضربت عنقه و ألقی علی بعض المزابل.[4] هر کس انکار کند که خداوند بالای هفت آسمانش تکیه داده، به خدا کافر شده و ریختن خونش جایز است. چنین کسی باید به توبه واداشته شود که یا توبه میکند یا گردنش زده شده و جنازهاش در زبالهها انداخته میشود.»
در نتیجه او ادعا میکند، اصل این اسماء و صفات برای خدا ثابت است و نباید به تاویل برده شود، ولی کیفیت و چگونگی آنها برای ما مجهول است و این عقیدهی او مستلزم آن است که کلام الهی، فهم ناپذیر و به صورت یک معما شود، چرا که معنای حقیقی (ید، وجه، رجل، ...) چیزی، جز عضو مخصوص که جسمانی و مادی است، نیست. حال اگر این معانی حقیقی مقصود است، ولی جسمانی و مادی نیست، نوعی تناقضگویی است و همگان در کنه آن سردرگم شده و به مقصود خود نمیرسند، چیزی که ابن تیمیه به آن معتقد است و در تالیفات خود صراحتاً از آن سخن گفته و حتی منکرین آن را محکوم به کفر کرده است و حکم شرعی هم بر آنها جاری کرده است.
فاعتبروا یا اولی الابصار
پینوشت.
[1]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف، مدینه، عربستان، ج4 ص486.
[2]. همان، ج17 ص373.
[3]. همان، ج12 ص497.
[4]. همان، ج5 ص390-391.
إضافة تعليق جديد