تشکیلات صوفیه

بعضی از فرق صوفیه ادعا دارند که تعالیم آنها منطبق با شیعه اثنی عشری است و حتی در نام گذاری فرقه خود به گونه ای عمل می کنند که این ادعا را ثابت کنند. یکی از این فرقه ها فرقه صوفیه ذهبیه می باشد که در وجه تسمیه خود به این نام، ادعای شیعه بودن تمام اقطاب خود است، در صورتی که با قرائن موجود، سنی بودن بعضی از اقطاب آن ها مسلّم است.

در روایات به زیارت قبور توصیه شده است ولی این بدان معنا نیست که ما اجازه داشته باشیم به زیارت قبور هر شخصی برویم؛ زیرا زیارت قبور نیز باید با شناخت و معرفت باشد، چراکه در روایات از رفتن به زیارت قبور برخی نهی شده است. یکی از این موارد، نهی از زیارت قبور صوفیه است و باید دانست که آن کسی که در مقبره پیر پالان دوز مدفون است، قطعاً از متصوفه است.

فرقه صوفیه گنابادی از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 تا کنون همواره از کاندیداهای جریان اصلاحات حمایت کرده است. چنانچه در سال 88 از مهدی کروبی و در سال 92 و 96 از حسن روحانی حمایت کردند. اما امسال و در نبود نورعلی تابنده، گویا دراویش گنابادی با نادیده گرفتن سخنان تابنده مبنی بر لزوم شرکت در انتخابات، قصد تحریم انتخابات را دارند.

مصطفی آزمایش و همسرش ازجمله اولین نفراتی هستند که عَلَم مخالفت با قطبیت جذبی را بلند کردند و باعث انشقاق بزرگی در این فرقه شدند. این دونفر سالهاست که کینه نظام و انقلاب اسلامی را به دل داشته و تا توانستهاند در راه دشمنی و ضربه زدن به انقلاب اسلامی تلاش کرده و همواره در سخن و عمل این را ثابت کردهاند. چنانچه بارها به همراه بهائیان در کنفرانسهای خارجی برعلیه ایران شرکت کرده و خواهان شدیدترین تحریمها بر علیه مردم و دولت ایران شدهاند.

نوبت قطبیت که به نورعلی تابنده رسید، خبری از اشاره غیبه در کار نبود و او میگفت: من از سر ناچاری قطبیت را قبول کردم و چون محبوب علیشاه دوست نداشت که کسی غیر از من به قطبیت برسد من هم مجبور شدم قطبیت را قبول کنم. لذا مشخص میشود که هیچ ابلاغ و اشارهای برای قطبیت او در کار نبوده است. نورعلی تابنده حتی به این مطلب هم اشاره میکند که بعد از خودم نیز این قطبیت را به خاطر زحماتی که دارد به خانوادهام نخواهم داد.

در اسناد ساواک ارتباط اتباع این فرقه با انجمن فراماسون نیز به چشم میخورد. در سال 1344 ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع "جمعیت فراماسونری در خراسان" نوشت: «...تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند...»

ناکامترین قطب این طریقت، علی تابنده فرزند رضاعلیشاه، کارمند بازنشسته اداره نفت بود که او هم با جمعآوری خاطرات پدر و بیان مهملات، صاحب تالیف به حساب میآمد و نورعلی تابنده هم هر هفته حداقل دو روز را به صورت مختصر برای دراویش زن و مرد به بیان قصه و نقل تاریخ (هر چند با تحریف) همت میگمارد. اما جذبی بشدت ناتوان از این معنی است و توان مدیریت طریقت را ندارد.

نمونهای از مظلومنمایی و وجههسازی این فرقه، خاطرهایست که سردبیر سایت خبری سلسله گنابادیه از دیدار خیالی خود و سردار جانباز ابولفتوح میگوید. شخصی که به گفته وی جانباز جنگ تحمیلی ونماینده ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی بوده !!! و پس از فاجعهی گلستان هفتم درباره اوضاع نامناسب دراویش و مشکلاتشان با او به درددل پرداخته است!

با ادعای قطبیت محمد اسماعیل صلاحی گویا سلسله نعمت اللهی دوباره شاهد انقطاع و انشعابی جدید در خود خواهد بود و ما در یکزمان، شاهد دو مدعی قطبیت در این سلسله خواهیم بود. قطبیتی که بی شباهت به ادعای قطبیت صفی علیشاه نیست و هر دو بعد از پذیرش قطبیت رقیبان با چرخش از مواضع خود ادعای قطبیت کردند.

سفر رجال ایرانی به اروپا، تأسیس فراموشخانه و نیز وجود برخی شباهتهای فراماسونری با تصوف، ایرانیان را به فراماسونری جذب نمود. ظهیرالدوله بعد از نزدیکی به صفی علیشاه و شناخت تصوف و افکار و عقاید صوفیانهای که شباهت به عقاید لژهای فراماسونر داشت، ایده تشکیل انجمن اخوت را با صفی علیشاه مطرح کرد، که صفی علیشاه نیز آن را پذیرفت.

دلیل واقفیان در تصاحب اموال، میتواند در مورد سایر مذاهب، فرقهها و نحلهها جاری و ساری باشد. پس از مرگ نورعلی تابنده عدهای از مشایخ و دراویش فرقهی گنابادیه با جانشین او بیعت نکرده و از این مهم سر باز زدهاند. چه بُعدی دارد که اموال زیاد و اختیارات وسیعی که تابنده به برخی مشایخ مانند مصطفی آزمایش داده، سبب این تمرد شده باشد؟

درویش جاهطلبی بنام صلاحی، مهندس جذبی را قطب حکومتی خطاب کرد و خود را بعنوان قطب اصلی فرقهی دراویش نعمت اللهی گنابادی معرفی نمود. به نظر میرسد اسباب ستم و خودکامگی اقطاب و مشایخ فرقهی گنابادیه برچیده شده و گذر زمان اتباع آن را پراکنده و یاد آن را به سمت اضمحلال پیش خواهد برد.

اگر عقاید و سخنان صوفیان در مورد صلح کل و همه خدایی صحیح باشد، باید تمام آیات قرآن را که از کفر و شرک و بتپرستی و شیطان مذمت میکنند، کنار بگذاریم . فرستادن پیامبران بیهوده باشد و این همه جنگهای پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه اسلام) با مشرکان و کفار بیهوده و بیجهت باشد. خلاصه باید زحمات و مبارزههای انبیا را نادیده بگیریم.

متأسفانه دراویش و صوفیه در کنار شریعت اسلامی پدیدههایی بنام طریقت و حقیقت را اختراع کردهاند. شریعت را پوسته طریقت و طریقت را پوسته حقیقت میدانند و معتقدند که شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقتند. مراد از طریقت آداب سیر و سلوکی است که خودشان ابداع کردهاند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست.