عبادت خدا در اسلام و بهائیت

  • 1391/12/30 - 01:50
پیغمبر اسلام نخستین روزی که برای هدایت بشر مبعوث گردید: در اولین مرتبه سر لوحه ی دعوت خود را کلمه ی (لا اله الا الله) قرار داده و مبارزه خود را با بت پرستی و عبادت اصنام و آلهه ی مجعوله شروع کرده و مردم را از عبادت غیر پروردگار متعال و سجده و خضوع و توجه به مخلوق نهی اکید فرمود.
kaba

پیغمبر اسلام نخستین روزی که برای هدایت بشر مبعوث گردید: در اولین مرتبه سر لوحه ی دعوت خود را کلمه ی (لا اله الا الله) قرار داده و مبارزه خود را با بت پرستی و عبادت اصنام و آلهه ی مجعوله شروع کرده و مردم را از عبادت غیر پروردگار متعال و سجده و خضوع و توجه به مخلوق نهی اکید فرمود.
پیغمبر اسلام خود را بنده ی ضعیف و عبد سراپا مطیع خداوند توانا معرفی نموده، و مقام عبادت و پرستش را تنها در مقابل خدای جهان تجویز می فرمود.
مسلمین به موجب دستور آن حضرت چون به نماز قیام می کنند، با حال خضوع و توجه می گویند: ایاک نعبد و ایاک نستعین- تنها پروردگار جهان را عبادت کرده و تنها از او یاری می جوئیم، و سپس در مقابل جلال و عظمت او سر به سجده می گذارند.
خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: و نحن اقرب الیکم من حبل الورید، و اینما تولوا فثم وجه الله- ما نزدیک تر هستیم به شما از رگ های ورید، و شما به هر سوئی که متوجه باشید خدا به چشم قلب خودتان خواهید دید.
اسلام می گوید: شما باید در همه ی امور خودتان خداوند متعال را در نظر گرفته و او را محیط و قیوم و عالم و مدرک و حاضر و ناظر و آگاه دانسته و تا می توانید در همه حال و مخصوصا در حال عبادت حضور قلب و توجه خاطر داشته باشید.
پیغمبر اسلام می گوید: من هم مانند شما بشر هستم و من هم فردی از افراد انسان هستم که می خورم و می خوابم و راه می روم و محتاج و فقیرم و تنها امتیاز من از این جهت است که از جانب پروردگار متعال به من وحی می رسد و بقلب من الهام می شود و ماموریت های خاصی پیدا می کنم.
اینها مراتب و مقامات معارف و حقائق اسلام مقدس است، و شخص مسلم می باید در اثر تعلیم و تربیت اسلام دارای چنین روحیه ی پاک و خالص بوده، و از شرک و بت پرستی و خرافات و عقائد ناپاک و اوهام باطل دوری جوید. (1)

این قوانین و عقائدی که در اسلام وجود دارد، نمونه ی بارز توحید پرستی است و هیچ شبهه ای ندارد که شرک و بت پرستی در آن سرکوب شده است. حال با این اوصافی که باید یک دین خداپرست آنرا دارا باشد، می توان بهائیت را آیین توحیدی دانست؟

حالا در مقابل تعلیمات مقدسه ی اسلام، خوب است از تعالیمات و دعوت سران بهائیت و بابیه نیز آگاه و مطلع شده و بدانید که تعلیمات پیغمبران قرن نوزدهم تا چه اندازه روی خرافات و بت پرستی استوار شده است!
سید باب به مقام رکن رابع و ذکریت و سپس به مقام بابیت و سپس به مقام قائمیت و سپس به مقام رسالت و نبوت قانع و راضی نشده و پا فراتر گذاشته دعوی معبودیت و الوهیت نموده، و پیروان ساده لوح خود را برای پرستش خود دعوت می نماید.
در باب اول از واحد رابع بیان می گوید: مقام این آیه ی عظیمه (مقام غیبی سید باب) است قل الله حق و ان ما دون الله خلق و کل له عابدون، دون این آیت که در اواست (مقام خلقی سید) خلق او است، و این آیتی است که در او دیده نمی شود الا الله و این آیتی است که در او آیتیت دیده نمی شود بل نفس ظهور الله و ذات بطون الله و علو علو الله و سمو سمو الله و کینونیت ازل و ذاتیت قدم و طلعت صرفه بحته ی لم یزل ذکر می شود، ذکر آیت از برای عرفان است و الا آیت ملحوظ نمی گردد و اگر آیت ملحوظ گردد خلق او می شود و او به نفسه مذکور نمی گردد الا بما یذکر به ذات الازل و از برای او امکنه و حدودات نیست... الخ.
سید باب در این باب خود را به سیم آخر زده، و خود را خالق خلق و معبود ناس و لم یزل و لا یزل و قدیم و غیر محدود دانسته، و به صراحت تمام می گوید: کان معبودا و لاعابد هنالک و کان مقصودا و لاقاصد هنالک....الخ.
و سید باب گذشته از اینکه خودد را معبود و آفریدگار پیروان خود قرار می دهد: این مقام را برای پیغمبر آینده که به دعوی رسالت ظاهر می شود ثابت می کند، چنانکه در باب اول از واحد اول بیان می گوید: کل شیء به این شیء واحد (نقطه بیان که سید باب است) می گردد و کل شیء به این شیء واحد خلق می شود و این شیء واحد در قیامت بعد (یوم ظهور قیام قائم آینده) نیست الا نفس من یظهره الله ( قائم آینده) الذی ینطق فی کل شان اننی انا الله لا اله الا انا رب کل شیء و ان مادونی خلقی ان یا خلقی ایای فاعبدون ....الخ.
اینست که میرزا بهاء از همین راه به دنبال سید باب رفته و چون خود را بعنوان رسالت ( من یظهره الله) در میان اتباع و پیروان سید باب معرفی می کنند، به تدریج آوازه ی ربوبیت و الوهیت و معبود بودن خود را آشکار کرده و به صراحت لهجه خود را خدای معبود و آفریننده ی مخلوق و مبدء موجودات و مرجع مراتب هستی می داند. (2)
حال سوال اینجاست که خدا یکی است یا دو تا؟
و یا اینکه یکی است اما در دو بدن ظاهر شده است!!!!
چگونه می شود خداوند متعال هم قدیم باشد و هم نا محدود و در عین حال جسم باشد؟
چرا قدرت این خدایان از خلق خود کمتر بوده و به وضع بدی مردند؟

1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 69 تا 71

2- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 71 و 72
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.