اثبات جرم جاسوسی

  • 1391/10/27 - 20:33
عبدالبهاء در کتاب قرن بدیع از سویدای دل برای دولت عثمانی دعا کرده و از خداوند متعال خواستار ماندگاری و توانمندی این دولت شده است. در حالی که شوقی افندی نوه ی عبدالبهاء گفته است :در زمانی که رهبران بهائی در مرزهای دولت عثمانی بودند، همیشه مورد هجوم آن دولت قرار می گرفتند. این خود جای تعجب دارد و شاید بین بهائیان و دولت عثمانی روابطی برقرار بوده است.

اثبات جرم جاسوسي

جناب عبدالبهاء راي ماندگاري و دوام دولت عثماني (ظاهرا از صميم و سويداي دل) دعا كرده است. اما از حوادثي كه بعدها رخ داد و آيات و الواحي كه نازل شد، برمي آيد كه آن دعاها و درخواست هاي عاجزانه، كاملا ساختگي و دروغ بوده است. به اين دليل كه در پي تصرف فلسطين به دست قواي انگليس، چنين مي خوانيم:
«ارض اقدس، قلب و مركز مقدس امر الهي در نتيجه مخاصمات [دشمني ها] و محاربات [جنگ هاي] مذكوره (جنگ جهاني اول) كه به الغاء [نابودي] سلطه و نفوذ حكومت ترك منتهي گرديد، آزاد شد و تضييقات [سخت گيري ها] و شدائدي [سختي هايي] كه سنين متمادي [سال هاي پياپي] شارع اعظم و مركز ميثاق اتم [عبدالبهاء] را به اصعب وجه [سخت ترين صورت] احاطه نموده بود، مرتفع گرديد و امر الله از يوغ اسارت آن قوم رهايي حاصل نمود.» [1] .
اگر عبدالبهاء به راستي سنين متمادي، دچار سخت گيرهاي دولت عثماني
بود، چرا براي بقاي دولت عثماني دعا و از خداوند ماندگاري و توانمندي آن دولت را درخواست مي كند و مدعي مي شود كه: و يمتد ظل حمايتها علي رؤس الأحباء. سايه ي حمايت حكومت عثماني بر سر بهائيان گسترده است.
و اگر بنا به فرمايش ايشان و دعايي كه نقل كرديم، دولت عثماني را حكومتي الهي و خلافت محمدي مي داند، اين ابراز خوش حالي از شكست آن دولت، توسط نوه ي ايشان، از چه روست و اين بيانات خصمانه چه معنا دارد؟ به ادامه ي آن چه شوقي افندي در قرن بديع آورده است، توجه فرماييد:
«فرمانده كل قواي ترك جمال پاشاي غدار و سفاك [پيمان شكن و ستم گر و خون ريز]عدو صائل [دشمن حمله ور] و خصم لدود [دشمن لجوج] شريعه ي الله، نظر به تلقينات و تحريكات مغرضين و سوء ظن شديد كه نسبت به امر الهي حاصل نموده بود، به مخالفت بي منتهي برخاست و به انعدام [نابودي] كلمه الله مصمم گرديد. حتي صريحا اظهار داشت كه چون از دفع دشمنان خارج فراغت يابد به تصفيه امور داخل اقدام و در اولين قدم حضرت عبدالبهاء را علي ملأ الأشهاد مصلوب [اعدام] و روضه مباركه را منهدم و با خاك يكسان خواهد نمود.» [2] .
چنان كه پيش تر اشاره كرديم، عبدالبهاء تا آخر عمر در سرزمين فلسطين به عنوان يك مسلمان نماز جماعت خوان و حتي امام جماعت، شناخته مي شد. به هيچ روي چنان نبوده كه ايشان عنواني كه بهائيان براي حضرتش قائل بوده و هستند، داشته باشد. چنان نبوده كه بهائيت به عنوان يك شريعت، آن هم در قلمرو حكومت عثماني، مطرح باشد كه جمال پاشا بخواهد با آن مخالفت كند. اينك جاي اين پرسش از جناب شوقي افندي خالي است كه مگر در آن زمان و توسط عبدالبهاء، بهائيت به عنوان يك دين در سرزمين فلسطين مطرح بوده كه جمال پاشاي ستمگر و خون ريز به مخالفت با دين خدا برخيزد. علت دشمني جمال پاشا با عبدالبهاء آن بوده كه جمال پاشا ايشان را جاسوس و عامل بيگانه مي دانست.

پاورقي:
[1] قرن بديع 289:30 و 290 چاپ سال 122 بديع.
[2] قرن بديع 289:3.
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.