دین اجباری یا اختیاری؟! مقایسه باور اسلام و زرتشتیگری

  • 1401/10/16 - 13:26

زرتشتیان، دین و قوانین خود را به ایرانیان تحمیل می‌کردند؛ اما دین خود را اغلب به "غیر ایرانیان" تحمیل نمی‌کردند. چون زرتشتیان، مردمان غیر ایرانی را پَست و حقیر می‌پنداشتند. یعنی اینکه زرتشتیان که دین خود را به "غیر ایرانیان" تحمیل نمی‌کردند، از سر مهربانی نبود، بلکه از سر بدخواهی و نژادپرستی بود.

دین اجباری یا اختیاری؟! مقایسه باور اسلام و زرتشتیگری

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گفت: ما زرتشتیان هیچ گاه دین خود را به دیگران تحمیل نکردیم! ولی شما اسلام را به دیگران تحمیل می‌کنید!

در پاسخ گفتم:
ما اسلام را به پیروان ادیان آسمانی تحمیل نمی‌کنیم (و نباید چنین کنیم). نشان به آن نشانی که دیروز و امروز، این همه زرتشتی و مسیحی و کلیمی و ... در ایران زندگی می‌کنند؛ اما همه را به رعایت قوانین شریعت دعوت می‌کنیم. حتی تحمیل هم می‌کنیم! یعنی عقیده (اندیشه) را تحمیل نمی‌کنیم؛ اما قانون (رفتار) را چرا، تحمیل می‌کنیم. چون به نظر ما تحمیل کردنِ حق، "می‌تواند" رفتاری درست باشد؛ همانگونه که بیشتر ما در کودکی، به زور دارو می‌خوردیم (در حلق ما می‌ریختند) یا به زور به ما واکسن و آمپول می‌زدند یا به زور ما را به مدرسه می‌فرستادند. امروز، همه کشورها، مردم را وادار به رعایت "قانون" می‌کنند، یعنی تحمیل می‌کنند. خود شما اگر امروز قدرت داشته باشید، قوانین خود را به ما تحمیل می‌کنید.

اما زرتشتیان، زمانی که قدرت را به دست داشتند، هم عقیده خود را و هم قوانین خود را به سایر ایرانیان تحمیل می‌کردند. بله! چنان که در شاهنامه آمده: زریر و اسفندیار، شمشیر خود را از نیام بیرون آورده، گفتند که ما دست از دین زرتشت نمی‌کشیم و هر کس را که پیرو دین زرتشتی نشود، خواهیم کُشت و سرش را خواهیم برید و بر نیزه خواهیم کرد:

كشيدند شمشير و گفتند اگر           كسى باشد اندر جهان سر بسر
كه نپسندد او را بدين آورى           سر اندر نيارد بفرمانبرى
نيايد بدرگاه فرخنده شاه               نبندد ميان پيش رخشنده گاه‏
نگيرد ازو راه و دين بهى            مرين دين به را نباشد رهى
بشمشير جان از تنش بركنيم         سرش را بدار برين بر كنيم‏ (1)

یا کَرتیر (روحانی بزرگ زرتشتی در عصر ساسانی)، با افتخار می‌گفت که من، مسیحیان، بودایی‌ها، صابئین و ... را کُشتم و معابد ایشان را ویران کردم تا هیچ دینی غیر از دین زرتشتی، در ایران باقی نماند.(2)
پس گفتیم که زرتشتیان، دین و قوانین خود را به ایرانیان تحمیل می‌کردند؛ اما دین خود را اغلب به "غیر ایرانیان" تحمیل نمی‌کردند، چرا؟ چون زرتشتیان، مردمان غیر ایرانی را پَست و حقیر می‌پنداشتند و معتقد بودند غیر ایرانیان، در حدّی نیستند که بخواهند پیرو دین زرتشتی باشند.(3) یعنی اینکه زرتشتیان که دین خود را به "غیر ایرانیان" تحمیل نمی‌کردند، از سر مهربانی نبود، بلکه از سر بدخواهی و نژادپرستی بود.

پی‌نوشت:
1. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص652.
2.  كتيبه KSM، ستون 2، سطر 30-31.
همچنین: مری بويس، زرتشتيان، باورها و آداب ديني آنها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: نشر ققنوس، 1391، صص 139-141، صص 149،150،153،171؛ حسن پیرنیا، تاريخ ايران باستان، تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1375، ج3، ص2583؛ آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه: رشيد ياسمى،‏ تهران: انتشارات دنياى كتاب، 1368، ‏صص 415-419 و عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381، ص279.
Prods Oktor Skjærvø, “KARTIR,” Encyclopædia Iranica,  April 24, 2012. Vol. XV, Fasc. 6, pp. 608-628
3. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسکر بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، 1391، ص73. مشاهده اسکن

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.