عرفان، موسیقی و سماع

  • 1395/06/07 - 15:21
عده‌ای بر این باورند موسیقی دارای جنبه‌ی ملکوتی و ماورای طبیعی می‌باشد، و می‌تواند انسان را به عرفان الهی برساند در صورتی که اگر چنین بود؛ هرکسی که موسیقی را بیش‌تر می‌نواخت و یا بیشتر آن را می‌شنید، باید روحانی‌تر و ملکوتی‌تر از دیگران می‌بود؛ درصورتی‌که چنین نیست. ظرافت، لطافت و معنی‌گرایی نفوس انسان، ریشه‌ای فطری دارد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنچه از نظریات عرفای مهم و متفکران صاحب‌نظر در علوم انسانی برمی‌آید، این است که موسیقی، آن تأثرات و عواطف را برمی‌انگیزد که مربوط به آن سطح نفس آدمی است که مجاور برون ذات او است و بیش‌تر این پدیده‌ها محصول محیط و فرهنگ در اقوام و ملل دنیا است و ذاتاً جنبه‌ی ماورای طبیعی ندارد. ابو حامد غزالی با اینکه موافق سماع است، این مسئله را پذیرفته و می‌گوید: «بدانید که دل‌ها و درون‌های آدمیان، خزینه‌های اسرار و معادن جواهر است. جواهر اسرار در دل‌ها همان‌گونه پیچیده است که آتش در میان آهن و سنگ و آب در زیر خاک و گل. هیچ راهی برای برانگیختن پنهانی‌های دل نیست مگر به‌وسیله سماع؛ و راهی بر دل‌ها نیست مگر از دهلیز شنواندن سماع، پس نغمه‌های موزون که لذت‌آور است آنچه را که در دل‌ها وجود دارد بیرون می‌آورد و نیکی یا بدی‌های آن‌ها را آشکار می‌سازد. پس آشکار نمی‌شود از دل در موقع تحریک آن مگر آنچه را که دل در خود دارد. پس سماع محک راستین و معیار گویا برای دل است. درنتیجه خود سماع به قلب نمی‌رسد مگر آنچه در دل غلبه دارد، در آن تحریک شود.
کسانی که معتقد هستند نغمه‌های موسیقی جنبه‌ی ملکوتی ماورای طبیعی در همه‌ی نفوس انسانی یکی است، این‌همه اختلاف در نغمه‌ها و نواهای موسیقی اقوام و ملل دنیا از چه چیزی ناشی می‌شود؟ این اختلاف به حدی است که گاهی بعضی از موسیقی‌های یک، برای عده‌ای نفرت‌انگیز است و باعث ناراحتی اعصاب آنان می‌گردد. این اختلاف در نغمه‌ها و نواها از بهترین دلایل این مدعا است که تأثرات و عواطف و هیجاناتی که به‌وسیله‌ی موسیقی‌ها برانگیخته می‌شود، مربوط به ذات نفس انسان‌ها که همه در آن مساوی هستند نیست، بلکه مربوط به آن سطح نفس آدمی است که مجاور برون ذات (طبیعت به معنی عام آن) است؛ مانند محیط، عناصر فرهنگی و حوادث نافذ در درون مردم. حتی یک انسان در موقعیت‌ها و حالات روانی گوناگون، تأثرات و هیجانات مختلفی در مقابل یک نوع موسیقی از خود نشان می‌دهد.
دلیل دیگر برای اثبات این قضیه که موسیقی موجب تحریک آن دسته از تأثرات و عواطف می‌گردد که از محیط، فرهنگ و تأثیر حوادث نافذ در درون انسان‌ها ناشی شده است، این است که اگر موسیقی دارای جنبه‌ی ملکوتی و ماورای طبیعی باشد، هر انسانی که آن نوع موسیقی را بیش‌تر بنوازد و یا بیشتر آن را بشنود، باید روحانی‌تر و ملکوتی‌تر از دیگران باشد؛ درصورتی‌که چنین نیست. ظرافت، لطافت و معنی‌گرایی نفوس انسان، ریشه‌ای فطری دارد که به‌وسیله خیرات و اعمال نیک و نیک‌خواهی و تلاش در انجام تکالیف و ریاضات معقول نفس به فعلیت می‌رسد؛ نه با موسیقی که هوشیاری را از نفس می‌گیرد و آن را در اختیار ضرب‌ها، فواصل، کمیت‌ها و کیفیت‌های آن‌ها می‌گذارد.
در جای دیگر نظریه شمس‌الدین ابراهیم در تحلیل اثر موسیقی و سماع می‌گوید: «سماع پدیده‌ای است که صورتش در حس، معنایش در نفس و حقیقتش در علل تأثیر می‌کند، پس عقل با علمش شکوفا گردد و نفس بامعرفتش به اهتزاز درمی‌آید و حس بااحساس آن درحرکت افتد».[1]
توضیح دیگر درباره‌ی تأثرات، هیجانات و انبساط حاصل از موسیقی این می‌باشد که ممکن است با توجه به بازتاب روانی تمایلات، آرزوها و امیدهای نافذ درون یا بر باد رفته که در طول زندگی انسان پیش می‌آید، تأثرات مختلف از نغمه‌های موسیقی به وجود بیاید. این بازتاب روانی با تداعی علل و اسباب و حوادث هم‌زمان و پدیده‌های مشابه آن تمایلات و آرزوهای برباد رفته یا نافذ در درون سر می‌کشد، چنان‌که انسان با دیدن گل‌ها، ریاحین، چمن‌ها و باغ‌های باطراوت در ایام بهار، که در هنگام داشتن آن تمایلات و امید و آرزوها از تماشای آن‌ها در جوانی لذت خاصی می‌برده است، هیجانات شدیدی در درون خود احساس می‌کند. خاطرات آن دوران‌ها یکی پس از دیگری زنده می‌شود و کم‌وبیش فضای درون را اشغال می‌کند و پس از صرف انرژی‌های مغزی و روانی، و گاهی پس از حسرت و اندوه، فرو می‌نشیند. در اینجا این پرسش پیش می‌آید که آیا با تجدید تخیلی خاطرات درباره‌ی آن تمایلات و آرزوها می‌توان عین یا مشابه آن‌ها را برای رسیدن به واقعیات ایجاد نمود، و یا جز زنده شدن تخیلی آن‌ها و صرف انرژی برای تأسف و حسرت، نتیجه‌ی دیگری به دست نمی‌آید؟ به همین علت است که ما رباعیات منسوب به عمر بن خیّام را ازنظر مفاد و محتوا که تنها گذشته‌ها را در درون انسان مجسم کرده و حسرت و اندوه را نصیب انسان می‌نماید، هنر سازنده‌ای تلقی نمی‌کنیم، هرچند که این اشعار، از نظر ادبی و خلوص و جذابیت، بسیار جالب می‌باشد.[2]

پی‌نوشت:

[1] . علی هجویری غزنوی، بیان انواع سماع، تهران: نشر آگه، ۱۳۷۵، ص۳۴۳.
[2] . دفتر تبلیغات اسلامی، جستارهایی در نقد عرفان‌های نوظهور، قم : نشر دفتر تبلیغات، ۱۳۹۰، ۱۶۹.

جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: دفتر تبلیغات اسلامی، جستارهایی در نقد عرفان‌های نوظهور

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.