افسانه‌ی ارادت شقیق بلخی به ائمه‌ی شیعه علیهم السلام

  • 1393/04/18 - 12:53
در کتب روایی شیعی یک روایت هم از شقیق بلخی نقل نشده که نشان دهنده این باشد که وی شاگرد مکتب اهل بیت (علیهم السلام) بوده باشد. این از اقدامات فرقه‌ی صوفیه است که برخی بزرگان و شیعی را ارادتمند به تصوف معرفی کرده و در مقابل نیز به حیات بزرگان خود رنگ و بوی شیعی بخشند تا بتوانند در نظام تشیع و در بین مردم شیعه مذهب نفوذ کرده و انحرافات خود را گسترش دهند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_شقیق بن ابراهیم بن علی ازدی بلخی، معروف به ابوعلی از مشایخ معروف صوفیان در قرن دوم هجری است که بنا به اذعان و اعتراف سلمی[1]، نشر و گسترش تصوف در منطقه‌ی خراسان در آن زمان، از اقدامات وی بوده است.[2] او بازرگان و تاجر موفقی بود که در یک اتفاق از تجارت دست کشید و به گوشه‌نشینی روی آورد.

ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی صاحب حلية الاولياء داستان تحول شقیق را این‌گونه نقل می‌کند که: ابوعلی در یکی از سفرهای تجاری به گروهی برخورد كه به آن خصوصيه می‌گفتند و بت‌پرست بودند. به بتكده آنها وارد شد. بزرگ‌تر ایشان در آن بت‌كده بود، سر و ريشش را تراشيده و لباس سرخ رنگ بر تن داشت.

شقيق به او گفت: آنچه تو در آنی، نادرست است و اين مردم را آفريدگاری است كه همانند او چيزی و كسی نيست، دنيا و آخرت از آن اوست و او بر هر چيزي تواناست، روزی‌دهنده‌ی همه كس اوست. بزرگ بت‌کده به شقیق گفت: گفتارت با كردارت هم‌خوانی ندارد! شقيق به او گفت: چرا؟ گفت: پنداشته‌ای كه تو را آفريدگار و روزی دهنده‌ی توانا بر هر چيزی هست و تو برای یافتن روزی به اين‌جا آمده‌ای؟ اگر چنين است كه می‌گوئی، آن كه در اين‌جا تو را روزی دهد، همان است كه در آنجا تو را روزی دهد، پس سودت رنجي است كه برده‌ای[3]. شقيق گفت: علت پارسائی‌ام، سخن اين دانا بود. شقیق بلخی برگشت و اموالش را صدقه داد.[4] در این‌جا قصد پرداختن به این مطلب را نداریم که شقیق بلخی به عنوان یک مسلمان می‌توانست از تجارت و اعتبارش در پیش یک بت‌پرست دفاع کند و به او بگوید که تجارت و بازرگانی با یکتاپرستی و توکل برخدا تعارضی ندارد، همان‌گونه که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) قبل از نبوت، قافله‌ی خدیجه(سلام الله علیها) را برای تجارت از مکه تا شام رهبری می‌نمود.

به هر حال پس از این داستانی که در وصف دست‌کشیدن بلخی از تجارت نقل کرده‌اند، وی به دنبال راه و مسلکی بود که خود را از سرکوفت بزرگ بت‌پرستان رها کند. بنا بر این به شیوه و روش صوفیان روی آورد و هم‌مرام منحرفین شد.

بسیاری از متصوفه تلاش کرده‌اند او را از شاگردان امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) معرفی کنند اما در داستانی که خود راوی آن است می‌بینیم که وی اندک معرفتی نسبت به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) نداشته است.

وی نقل می‌کند كه به قصد حج بيرون شدم و در منزل قادسيه به جماعت حجاج كه با سر و وضع گوناگون رهسپار خانه خدا بودند، نگاه می‌كردم در اين اثنا جوانی ديدم زيبا و باريك اندام و گندم‌گون كه لباسی پشمينه به تن داشته و در طول راه اسباب زحمت ديگران بود. به طرف وی رفتم تا او را توبيخ و سرزنش كنم چون نزديك شدم فرمود: يا شقيق «اجتنبوا كثيراً من الظن ان بعض الظن اثم ...»[5] من تعجب كردم و گفتم اين شخص، بنده صالحی است كه اسم مرا بر زبان آورد و از سر قلبي من خبر داد. بايد پيش او بروم و از سوء ظنی كه در حق وي كرده بودم، حلاليت بطلبم. ولی ديگر او را نديدم تا در منزل وادی فضه او را در حال نماز ديدم. منتظر بودم كه بعد از نمازش پيش او رفته و از او حلالیت بطلبم، به مجرد اتمام نماز، رو به من كرد و فرمود: «يا شقيق و (اني لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدي)[6]. پس بلند شد و از من دور شد، من خيال كردم اين شخص از ابدال است كه دو مرتبه از سر درونی من خب داد تا بار ديگر او را در منزل ابواء ديدم كه در كنار چاهی ايستاده است، ظرف كوچكی كه در دست داشت، به چاه افتاد پس به گوشه‌ی چشم نظر به سوی آسمان كرد و چیزی فرمود.

شقيق می‌گويد: به خدا قسم ديدم كه آب چاه بالا آمد تا به سر چاه رسيد و همان ظرف نيز روی آب بود، آن شخص ظرف را برداشته و وضو گرفت و چهار ركعت نماز خواند و به طرف ظرف ريگی رفت با كف دست خود از آن ريگ توی آن ظرف ريخته و حركت داده و می‌خورد. من نزد وی رفتم، بعد از سلام بقيه آن آب را خواستم، فرمود: ای شقيق هميشه نعمت‌های خداوندی در ظاهر و باطن به من متواتر می‌باشد درباره خدای خود خوش گمان باش. پس از آن، آن ظرف را به من داد و خوردم، ديدم كه قاووت مخلوط به شكر است كه در تمامی عمرم طعامی لذيذتر از آن نخورده بودم. ديگر بار آن شخص را نديدم تا در مكه و سراغ كردم كه او كيست، گفتند: كه او موسي بن جعفر(علیهما السلام) است.[7]

با این حال در کتب روایی شیعی یک روایت هم از او نقل نشده که نشان دهد وی شاگرد مکتب اهل بیت علیهم السلام بوده باشد. این از اقدامات فرقه‌ی صوفیه است که برخی بزرگان و شیعی را ارادتمند به تصوف معرفی کرده و در مقابل نیز به حیات بزرگان خود رنگ و بوی شیعی بخشند تا بتوانند در نظام تشیع و در بین مردم شیعه مذهب نفوذ کرده و انحرافات خود را گسترش دهند.

منابع:

1- ابو عبدالرحمن محمد بن حسین سُلَمی نیشابوری، صوفی قرن چهارم و پنجم هجری
2- سلمي، طبقات الصوفيه، ص 61
3- یعنی ما با تو تجارت نمی‌کنیم و تنها سودی که از آمدن سفر تجاری برده‌ای، رنج و مشقت‌های سفر خواهد بود.
4- حلية الاولياء، ج۸، ص ۵۹
5- سورة الحجرات:۱۲
6- سورة طه: ۸۲
7-  به نقل ريحانه الادب، ج۳ ، ص ۲۳۱ – ۲۳۰

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.