نظام طبقاتی و ترویج برده‌داری در ایران باستان

  • 1392/12/19 - 19:26

نظام طبقاتی ذاتا مروّج برده‌داری است. بدین صورت که طبقه‌ عامه‌ی مردم در جامعه‌ی طبقاتی ایران باستان، رسما برده‌ی موبدان و اشراف بودند و شاهان و سرکردگان حکومت، بر جان و مال و ناموس مردم مالکیت مطلق داشتند...

پادشاهان ایران باستان، در صورت نیاز و برای تأمین اهداف خود، سرزمین‌های تحت قیمومیت ایران را به همراه مردمان ساکن آن به روم و... می‌فروختند!!! در این زمینه مورادی فراوان را می‌توان یافت. برای مثال سرزمین لازیکا در ناحیه غرب قفقاز (که همواره جزوی از خاک ایران بود)، اما انوشیروان در سال ۵۶۲ میلادی، این سرزمین را به همراه مردمان آن، به امپراتور روم فروخت! (پروكوپيوس، جنگ‏هاى ايران و روم‏، ترجمه: محمد سعيدى‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏،چاپ چهارم، تهران‏ ۱۳۸۲، ص ۱۰۶ ؛ سرپرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏، انتشارات افسون‏، چاپ هفتم، تهران ۱۳۸۰، ج ‏۱، ص ۶۲۴-۶۲۳)

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روشن است که جامعه‌ی ایران باستان، مبتنی بر یک نظام طبقاتی بود. سیستمی که در آن بیش از هرچیزی استعدادهای فراوان نابود و افراد بسیاری زیر چرخ توسعه‌طلبی‌ها و طمع‌ورزی‌های شاهان و درباریان از بین رفتند. چنانکه بسیاری اوقات، تحصیل علم و دانش نیز بر توده‌ی ملت ناممکن بود. هنرمندان مستعد به جرم «هنر داشتن» و «از طبقه‌ی عامه‌ی ملت بودن» زندانی می‌شدند و کسی حق ورود به طبقه‌ی بالاتر را نداشت.[1] این نمونه‌های تاریخی به اندازه‌ای روشن و صریح اند که هیچ‌کس توان انکار آنان را ندارد، جز توهم‌زدگان و کسانی که در قبرهای تعصب مدفون اند. گرچه معتقدیم که تاریخ ایران باستان نقاط تاریک و روشن فراوانی دارد و یکسو نگری راهی مناسب و منصفانه برای یافتن حقیقت نیست. اما چه باید کرد که گاهی آن‌قدر تاریکی فراوان می‌شود که دیگر احساس نمی‌گردد! از جمله می‌توان به شیوع برده‌داری در ایران باستان اشاره کرد، که متأسفانه از سوی برخی با کمال وقاحت، تکذیب می‌شود!

در میان جامعه‌ی کهن آریایی، برده‌داری امری مرسوم بود. حتی آنان رسماً به عنوان پایین ترین طبقه‌ی جامعه شمرده می‌شدند.[2] وجود برده‌داری در جامعه‌ی متقدم ایرانی بر هیچ پژوهشگر منصفی پوشیده نیست.[3] با این وجود می‌بینیم که در اوستا و حتی گاتهای اوستا هیچ مبارزه‌ای با برده‌داری نشده است، حتی زرتشت و جانشینانش به ترویج برده‌داری نیز پرداختند.[4] گذشته از این موضوع، آنچه بیش از هر چیز به نظر می‌رسد این است که نظام طبقاتی (آن هم نظام بسته طبقاتی) ذاتاً مروّج برده‌داری است. بدین صورت که طبقه‌ عامه‌ی مردم در جامعه‌ی طبقاتی ایران باستان، رسماً برده‌ی موبدان و اشراف بودند. شاهان و سرکردگان حکومت، بر جان و مال و ناموس مردم مالکیت مطلق داشتند. چه اینکه در نظام فئودالی، توده‌ی ملت خواسته یا ناخواسته، برده‌ی اشرافند. در ادامه به برخی از نمونه‌ها که نشان‌گر این گفتار است، اشاره می‌کنیم.

توده‌ی ملت همواره «مجبور» و «محکوم» بودند که به اشراف و موبدان خدمت کنند. چه اینکه از سویی امکان ورود یک شخص از طبقه ای به طبقه ای محال بود و از طرفی بار سنگین مالیات‌ها بر دوش مردم بود، اما اشراف و درباریان با وجود ثروت‌ کلانی که در اختیار داشتند از پرداخت مالیات معاف بودند.[5] مردم زحمت‌کش و رنجدیده همواره می‌بایستی حاصل دست‌رنج خود را به اربابان می‌دادند تا دردی بر دردهای ملت و لذتی بر سرخوشی‌های درباریان افزوده شود. مردم به قدری فقیر و نیازمند بودند که از سر فقر و فلاکت در جنگ‌ها به دنبال سواره نظام حرکت می‌کردند تا اجساد كشته‌شدگان را برهنه كنند و سربازان را خدمت نمايند، تا از این رهگذر اندکی از ابتدایی‌ترین نیازهای خود را تأمین کنند.[6] گذشته از این، پادشاهان و موبدان خود را صاحب و مالک مطلق جانِ ملت می‌دانستند. و حتی در شاهنامه و در بیان منطق شاهان ایران باستان آمده است که اگر کسی شاه را دوست نداشت، باید کشته شود! «دلى كو ندارد تنِ شاه دوست، نبايد كه باشد ورا مغز و پوست‏.»[7] و در متن پهلوی یادگار زریران (Yatkar-i-Zariran) آمده است که گشتاسپ مؤمن زرتشتی، در جنگ‌ها، برای حفظ تاج و تخت خود، حتی از کودکان ده ساله هم استفاده می‌کرد و اگر این کودکان به جنگ نمی‌آمدند، حکم اعدام برایشان صادر می‌شد! [8] حتی انوشیروان، دادگرترین پادشاه ایران باستان، آن وقت که از مردم بلوچستان خشمگین شد، دستور داد تا مردم و حتی کودکان و زنان بلوچی (که گناهی نکرده بودند) را نیز قتل‌عام کنند! [9] و نیز هنگامی که در اثر یک سوءظن به وزیرش مهبود، بدگمان شد، نه تنها مهبود را، بلکه همه‌ی اعضای خانواده‌ی او را به طرزی فجیع کشتار کرد.[10] و این یعنی آنان برای فرونشاندن خشم خود از گرفتن جان مردم بی‌گناه هم ابایی نداشتند.

نکته‌ای شگفت انگیز آنجاست که پادشاهان ایران باستان، در صورت نیاز و برای تأمین اهداف خود، سرزمین‌های تحت قیمومیت ایران را به همراه مردمان ساکن آن به روم و... می‌فروختند!!! در این زمینه مورادی فراوان را می‌توان یافت. برای مثال سرزمین لازیکا در ناحیه غرب قفقاز (که همواره جزوی از خاک ایران بود)، اما انوشیروان در سال ۵۶۲ میلادی، این سرزمین را به همراه مردمان آن، به امپراتور روم فروخت! [11] و نرسه (دیگر پادشاه متجاوز و دیکتاتور ساسانی) هنگامی که از گالریوس (امپراتور روم) شکست خورد، همسرش به اسارت رومیان درآمد، لذا برای پس گرفتن همسرش، پنج ایالت از سرزمین‌های ایرانی را به همراه ساکنین آن، به امپراتور روم واگذار کرد.[12] و این یعنی فروختن انسان‌ها و سرزمین‌ها به دیگر حکومت‌ها! به راستی اگر مردم برده‌ی شاهان و موبدان نبودند، پس آنان بر اساس کدامین معیار، مردمان را به دیگران می‌فروختند و یا معاوضه می‌کردند؟ حتی در تاریخ هرودت آمده است که کمبوجیه مردمان سرزمین‌های اشغال شده را بردگان خود می‌دانست.[13]

گذشته از اینکه در اوستا آمده است که موبدان مالک آبرو و نوامیس مردم نیز بودند. برای مثال در خرده اوستا، بخش آفرینگان گهنبار آمده است که اگر کسی به موبدان (و پیشوایان دینی که مسئول انجام نیایش‌ها هستند) مــیَـزد (غذای نذری) ندهد، باید نامش به عنوان گنهکار د میان مردم اعلام شود! و اگر باری دیگر به موبدان غذای نذری ندهد، نامش به عنوان یک بی‌ایمان اعلان می‌شود. اگر باز هم از دادن نذری به موبدان دریغ ورزد، باید اموالش توقیف شود و سپس از جامعه‌ی زرتشتیان اخراج گردد![14] و در ادامه اگر باز هم حاضر نشود به موبدان غذای نذری دهد، حکمش اعدام است! [15] چه اینکه باید با او هم چون یک شخص آلوده به گناه «نارشنی» به معنی گناه بسیار سنگین، برخورد شود. و مجازات کسی که به این گناه آلوده شود، مرگ است.! [16] در اوستا می‌بینیم که موبدان بر نوامیس مردم نیز مسلط بودند و به بهانه‌ی آمزش گناهان، از دختران نوجوان کام می گرفتند. در وندیداد اوستا فرگرد چهاردهم، بند پانزدهم می‌خوانیم که شخص گنه کار باید از روی رضایت خواهر یا دختر نواجوان خود را به همراه گوشواره به موبدان تقدیم کند! [17] و پیش از آن نیز باید بستر را برای ایشان مهیا سازد! گرچه روشن است که منشأ همه‌ی این مسائل آن‌جایی است که پادشاهان و مخصوصاً شاهان عصر ساسانی خود را نمایندگان تام‌الاختیار اهورمزدا روی زمین می دانستند.[18] بر همین اساس، در ایران باستان، مردم اگر به حضور سردمداران و بزرگان سیاسی می‌رسیدند، باید به خاک می‌افتادند؛ و آن قدر در آن حالت تحقیرآمیز باقی می‌ماندند تا از سوی شاه یا شاهزادگان یا دیگر اشراف، اجازه برخاستن می‌یافتند.[19] به راستی کسانی که جان و مال و آبرو و ناموسشان تحت تسلط مطلق اشراف و نجبا بود، آیا بردگان آنان محسوب نمی‌شدند؟

پی‌نوشت:

[1]. برای مشاهده کلیاتی از مباحق فوق، نگاه کنید به مقاله «جزئیاتی از نظام طبقاتی ایران باستان»
[2]. رقیه بهزادی، آریاها و ناآریاها در چشم انداز کهن تاریخ ایران، انتشارات طهوری، تهران ۱۳۸۲، ص ۵۷ 
[3]. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۷۲، ص ۸۱
[4]. نگاه کنید به مقاله «تأیید مطلق برده‌داری در دین زرتشتی»
[5]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن‌ترین بخش اوستا، انتشارات اساطیر، تهران ۱۳۷۷، ص 108
ابن مِسكوَيه، تجارب الامم، ترجمه الف.امامى و ع.منزوى‏، ناشر: سروش / توس‏، تهران‏ ۱۳۶۹ / ۱۳۷۶، ج ۱ ص ۱۶۸، ۱۷۵ 
[6]. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات دنیای کتاب، تهران ۱۳۶۸، ص ۴۸۹  
[7]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، ناشر: مؤسسه نور، تهران، ص ۱۰۷۷ ، بيت ۳۹۰۳۹-۳۹۰۳۸
[8]. جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، متون پهلوی، گزارش سعید عریان، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، چاپ اول ۱۳۷۱، ص ۵۱ ، بند ۲۴ - ۲۵ 
[9]. بنگرید به مقاله «قتل عام مردم بلوچستان به دست انوشیروان»
[10]. بنگرید به مقاله «تراژدی مهبود»
[11]. پروكوپيوس، جنگ‏هاى ايران و روم‏، ترجمه: محمد سعيدى‏، انتشارات علمى و فرهنگى‏،چاپ چهارم، تهران‏ ۱۳۸۲، ص ۱۰۶ ؛ سرپرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏، انتشارات افسون‏، چاپ هفتم، تهران ۱۳۸۰، ج ‏۱، ص ۶۲۴-۶۲۳
[12]. آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان‏، ترجمه: رشيد ياسمى‏،، ناشر: دنياى كتاب‏، چاپ ششم، تهران‏  ۱۳۶۸، ص 327- 326
[13]. تاريخ هرودت،‏ مصحح: هادى هدايتى‏، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم،تهران‏ 1382، ج‏2، ص 104 
[14]. خرده اوستا، به ترجمه ی موبد اردشیر آذرگشسب، تهران 1354، ص 152-154
[15]. اوستا، به ترجمه‌ی دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران 1391، ج2 ، ص 646-647
[16]. شادروان موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه ی مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، چاپ پنجم ۱۳۸۹، ص 448
[17]. اوستا، به ترجمه‌ی دکتر ج.دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران 1391، ج2 ، ص 822
[18]. بنگرید به مقاله «منشأ جنایات انوشیروان»
[19]. مرتضى راوندى‏ ، تاريخ اجتماعى ايران ، انتشارات نگاه‏ ، تهران ، چاپ دوم ۱۳۸۲ ، ج ‏۱ ص ۶۳۱    
 

تولیدی

دیدگاه‌ها

«پلوت» شاعر رومى، در حدود دو قرن ق. م. در حق ايرانيان گفته است: «در عمل بنده و اسيرند و در قول و حرف آزاد.» آمين مارسلين مورخ رومى در قرن چهارم ميلادى، در حق ايرانيان چنين داورى مى‏كند: «... خيلى پرگو و خودستا هستند ... مكار و متكبرند ... بهترين جنگجويان دنيا هستند، ولى در كار جنگ خدعه و مهارتشان بيشتر از شجاعتشان است ... نسبت به غلامان و زيردستان و مردم خرده‏پا به استبداد رفتار مى‏كنند و خود را مالك و صاحب‏اختيار جان‏ومال آنها مى‏دانند. نوكران و گماشتگان حق ندارند در حضور آنها لب به سخن بگشايند. در زمينه عيش‏ونوش و رابطه با زنان، هيچ حد و اندازه نمى‏شناسند، بزرگانشان عمر خود را به سوارى و جنگ و شكار و عيش‏ونوش و نشست‏وبرخاست با زنان مى‏گذرانند ...» سند: مرتضى راوندى‏، تاريخ اجتماعى ايران، انتشارات نگاه‏ ، تهران، ۱۳۸۲، تاريخ اجتماعى ايران، ج‏1، ص 722

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.