خدای خیالی نیل دونالد والش

  • 1393/03/12 - 10:12
دنیای کنونی با توجه به غرق شدن در مادیات؛ رهایی کامل از معنویت، کاهش ارتباطات درون خانوادگی، بیماری‌های افسار گریخته روحی و روانی و افسردگی‌ها همگی دست‌ به‌دست هم داده است تا عده‌ای در این میان که خود روزگاری اسیر و گرفتار همین وضعیت اسفناک بودند؛ با خلق آثاری در زمینه‌های روانشناسی رویکرد روان‌شناختی؛ دختران و پسران، زنان و مردانی را سرکیسه کنند که در غرقاب بیماری‌های روحی ایجاد شده از اعتیاد به انواع مواد مخدر، الکل، افسردگی و روان‌پریشی هستند.

خدای خیالی نیل دونالد والش

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_انسان از روزی که پا به عرصه گیتی می‌گذارد؛ تا هنگام مرگ از روی فطرت الهی که در وجودش نهاده شده است، دنبال معبود و خالق خود می‌گردد. رشد اولیه جسمی و روحی هر فردی با توجه به شرایط محیطی و آموزه‌های موجود در آن محل ساخته می‌شود. دنیای کنونی با توجه به غرق شدن در مادیات؛ رهایی کامل از معنویت، کاهش ارتباطات درون خانوادگی، بیماری‌های افسار گریخته روحی و روانی و افسردگی‌ها همگی دست‌به‌دست هم داده است تا عده‌ای در این میان که خود روزگاری اسیر و گرفتار همین وضعیت اسفناک بودند؛ با خلق آثاری در زمینه‌های روانشناسی رویکرد روان‌شناختی؛ دختران و پسران، زنان و مردانی را سرکیسه کنند که در غرقاب بیماری‌های روحی ایجادشده از اعتیاد به انواع مواد مخدر، الکل، افسردگی و روان‌پریشی هستند.

نیل دونالد والش؛ را که به‌حق باید «تئوریسین خدا سازی» جهان امروز دانست؛ در محیط بسته و متعصب دردهم سپتامبر سال 1943 در شهر میلواکی از ایالت ویسکانسین به دنیا آمد و به‌عنوان یک کاتولیک رومی در خانواده‌ای مذهبي پرورش یافت. یکی از ضرب‌المثل‌های قدیمی است که می‌گویند؛ فرزند هرآن چیزی را می‌آموزد که مادر آموزگارش است. مادر والش؛ حرفه‌ای فالگیری را به‌خوبی می‌دانست؛ و از این راه خیلی‌ها را به‌طور روزانه دم در خانه‌اش پذیرایی می‌کرد.

مأموریت والش؛ ایجاد بدبینی نسبت به خداوندی هست که همه موجودات را خلق و آن‌ها را تربیت‌کرده است. تصویرسازی‌های خود را از خدایی که توسط مادرش به او معرفی‌شده بود را از همان دوران نوجوانی آغاز کرد، والش اندک‌اندک پا را فراتر گذاشت و خود را پیامبر این خدای دروغین و ساختگی معرفی کرد، کمتر اثری از والش می‌توان یافت کرد که در آن خود خدایی، خودش را مطرح نکرده باشد.

به‌طور مثال؛ در کتاب «گفتگو باخدا» بارها نقش انسان‌خدایی را گوشزد می‌کند؛ از خدای یکتا، موجود زمینی می‌سازد که همانند؛ سایر انسان‌ها برای گذران زندگی خود دچار کم‌وکاستی‌های می‌شود برای جبران این کاستی‌ها از انسان که مخلوق اوست کمک و یاری می‌جوید.

خدای والش؛ موجودی ضعیف است که برخی مواقع خلف وعده در کارهایش به‌وفور یافت می‌شود (1) برای اینکه حضورش را درک کند، منتظر آمدنش می‌شود. این‌گونه تصویری سازی از خدای متعال در نگاه همه ادیان توحیدی و دارای جهان‌بینی رد شده است. از سوی دیگر؛ در دایره هستی بی‌نیازی راه ندارد. فلسفه می‌گوید: امکان، مساوی با نیاز است؛ یعنی نیاز، از ممکنات جداشدنی نیست. ممکنات نخست محتاج به اصل وجودند و پس‌ازآن، نیازهای فراوان دیگری دارند؛ اما درجه نیازی‌های موجودات متفاوت است: برخی نیازها به‌گونه‌ای است که موجودات بدون آن‌ها قادر به ادامه حیات نیستند. برخی دیگر نیازهای است که بدون آن‌ها قادر به حیات‌اند. ولی نبود آن‌ها راه رشدشان را می‌بندد. انسان نیز ازجمله ای این ممکنات هست که سرتاپا نقص و نیازاست.

والش نیز همچون رقبای فرصت‌طلب دیگر خود؛ موضع نیاز انسان‌ها را شناسایی کرده برای مقاصد خود تلاش می‌کنند. هرچند مدعی نوآوری دینی و ارتباط معنوی عمیق با پروردگار را به نمایش می‌گذارد، اما تصویری که از خدا برای جامعه مخاطب ارائه می‌دهد. خدای در راستای انسان و بسی محتاج‌تر است. والش اعتقادات مذهبی را تقبیح و در درصدد ارائه معنویت سست از موجودی بی‌اراده است. خدایی که والش به دنبال معرفی به دیگران است؛ شخصیت گراست، حرف می‌زند، راه می‌رود، از راه و منش دیگران گلایه می‌کند. خدای والش به سخن آمده بیان می‌کند همه مشکلات جوامع از مذهب و تدینی است که توسط رهبران، روحانیون دینی به مردم ارائه می‌شود و پیامبران نیز در این راستا جز رهبران دینی شمرده می‌شود.

1. نیل، دونالد والش، گفتگو باخدا، ج 3،ص 2

تولیدی

دیدگاه‌ها

اره فقط شما خوبید

مطلب شما در لینک زیر در کانال نقد عرفانهای نو ظهور منتشر شد https://telegram.me/joinchat/CwvdGj7LvsbDuG_82vJtIQ

په نه په , فقط شما خدا رو میشناسین و خدای شما حقیقیه و بقیه دنیا از جمله والش دچار توهمن, اتفاقا والش هزاران برابر بهتر از شما خدای واقعی رو شناخته و درک کرده و شما هنوز تو توهم خدای پاشاه گونه که اون بالا نشسته و منتظره تا کسی دست از پا خطا کنه تا قلم پاشو خرد کنه، هستید.

سلام. نقد شما کاملا غیر منطقی و یک طرفه است. برید کتاب وصل با خدا از این نویسنده رو با دقت بخونید تا متوجه بشید که در باره این نویسنده در اینجا فقط یه مشت دروغ و عقده گشایی بیان کردید. هرچند احتمالا از سر عجز یا ترس نظر من و یا خیلی نظرات مشابه من را یا کاملا سانسور یا بخشی از آن را سانسور خواهید کرد

نقدی بر خداشناسی نامعقول والش: الهیات ارائه شده از جانب والش هیچ‌کدام از اوصاف خدای ادیان توحیدی را بر نمی‌تابد؛ از این‌رو وی برای اثبات خدای جدید خویش ناچار است تمام باورهای پیشین را انکار کند و این انکار و روگردانی از باورهای ادیان را پیش شرطی در نظام باوری خویش مطرح نماید. والش برای شناخت خدای جدید سه شرط را مطرح می‌کند: اولین شرط شناخت خدا این است که نامی برای او نشناسی. وی هر بحثی را درباره خداوند بیهوده می‌داند و با تن دادن به باور تحریف شده یهود در مورد اسم خداوند، سعی در به کرسی نشاندن خدای خیالی خود دارد: «من همان هستم که هستم».[1] شرط دوم از بین بردن اعتقادات قبلی است، چون مانع شناخت خدا می‌شود. (البته منظور از اعتقادات قبلی، الهیات ادیان توحیدی است که والش به مصاف باورهایشان رفته است) والش به این دلیل، جزم‌اندیشی در مورد خدا را نفی کرده که معتقد است در این صورت جنگ و اختلاف پیش خواهد آمد؛ از این رو باور به خدا امری درونی است که هرکس به نوعی آن را در می‌یابد. یکی از معیارهای اصلی در دین، جزم‌اندیشی یا ایمان راسخ است که پشتوانه آموزه‌های دیگری هم‌چون دستورالعمل‌ها و نظام اخلاقی دین است. ایمان راسخ پدیده‌ای فطری و عقلانی است و انسان نمی‌خواهد آن‌را تغییر دهد، بلکه دوست دارد به آن تکیه کند و با آن به روشنایی، آرمش و آگاهی برسد. ایمان راسخ تابع مؤلفه‌های دیگری است که یک باور در انسان شکل می‌گیرد، چنان‌که همراه با برخی امور دیگر نیز این بار مستحکم‌تر و یا ضعیف‌تر می‌شود. وقتی فردی با وجدان و یا از طریق براهین روشن، حقیقت را یافت، ریشه‌های باور در وجود وی پدیدار می‌گردد و با مشاهده آیات و نشانه‌های بیشتر، باورش نسبت به آن مستحکم می‌شود. البته القائات شیطانی نقش مهمی در متزلزل کردن باورها ایفا می‌کند. هرگونه شبهه در جهت انحراف اندیشه‌ها می‌تواند عقیده یک انسان موحد را تبدیل به عقیده یک فرد ملحد کند. والش نیز در جهت تضعیف باورها و القای شبهه توانسته نقش مؤثری داشته باشد. در نهایت او شرط سوم را توانی بر پذیرش خدای جدید مطرح می‌کند: «باید بتوانی خدا را که بی‌هیچ پرسشی، از تو در ملکوت خود استقبال می‌کند، در زندگی پذیرا شوی. باید بتوانی برای پذیرش خدایی که تو را تنبیه نمی‌کند از تنبیه خود دست بکشی».[2] یکی از ویژگی‌های بارز انسان، مسئولیت‌پذیری است که در پرتو اختیارش مورد سؤال واقع می‌شود. دونالد والش قطع نظر از این ویژگی مهم بنابر الهیات اومانیستی سعی دارد در برابر هر عاملی که موجب کاهش ویژگی‌های الوهیتی انسان حتی در مقابل خدا می‌شود، موضع‌گیری کند. بازخواست خداوند متعال از انسان، کیفر الهی ویژگی‌های الوهیتی انسان حتی در مقابل خدا می‌شود، موضع‌گیری کند. بازخواست خداوند متعال از انسان، کیفر الهی ویژگی‌های خدایی است که والش سعی دارد تصویری متفاوت و جدید از خدای ادیان ارائه دهد. والش با تعبیر «خدای جدید»، این باور را به عنوان باوری جدید از خدا که برگرفته از تفکر نوین است القا می‌کند: «خدا: شما نمی‌توانید خدا را بشناسید مگر آن‌که این باور را که از پیش خدا شناختید، متوقف سازید. شما نمی‌توانید خدا را بشنوید مگر آن‌که این فکر را که از پیش خدا را می‌شنیدید متوقف سازید خداوند در حقیقت را به تو نمی‌فهماند مگر آن‌که تو دیگر به حقیقتی که به آن معتقد هستی فکر نکنی. والش: ولی حقیقتی که من درباره خدا می‌دانم از جانب خداوند آمده است. خدا: چه کسی این را گفته؟ والش؟ روحانیون، رهبران، خاخام‌ها، کشیش‌ها. خدا: آن‌ها منابع موثقی نیستند. والش: پس چه منبعی موثق است؟ خدا: به احساساتت گوش بده، به متعالی‌ترین افکارت گوش بده، به تجربه‌ات گوش بده. هرگاه هرکدام از این برداشت‌ها با چیزی که معلمانت به تو گفته‌اند یا در کتاب‌ها خوانده‌ای متفاوت بود، کلمات را فراموش کن؛ کلمات نامطمئن‌ترین منبع دریافت حقیقت هستند».[3] اگر سخنان والش ناظر به بخش‌های تحریف شده ادیان باشد، جای هیچ‌گونه بحث و تأملی نیست؛ ولی والش سعی دارد با بی‌اهمیت خواندن میراث انبیا، مهم‌ترین و بنیادی‌ترین اندیشه‌ها مانند تعالی خدا و باور به جاودانگی را که تمام پیامبران بر آن اتفاق نظر دارند، نادیده بگیرد و فرستادگان الهی را رسالت هدایت بشر را بر عهده دارند تا اخلاق و زندگی توحیدی را در جامعه نهادینه کنند، افرادی غیرموثق معرفی می‌کند. انسان است که با تکیه بر ندای درون، خود را بی‌نیاز از هدایت خداوند متعال می‌یابد. والش در تمام آثار خود به مبارزه با خدای ادیان رفته، نقش خود را در جنبش تفکر نوین به خوبی در مقام ایدئولوگ ایفا می‌کند. وی زمینه پذیرش خدای جدید و رد خدای ادیان را در پدیده‌هایی جست‌وجو می‌کند که در زندگی‌اش تجربه کرده است. تربیت دینی او که در یک خانواده کاتولیک متعصب شکل گرفته، دلیلی بر مقابله با خدایی است که انذار می‌کند و مؤاخذه‌گر کردار بد آدمی است. والش با نقل جریانی که در کودکی شنیده بود، ترس از خدا در ادیان را باعث بحران‌های اجتماعی و روحی خود ذکر می‌کند: «موضوع نامه زن قدیسه‌ای به نام فاتیما خطاب به پاپ است که توسط دو کودک داده شده بود و در آن، نارضایتی خدا از مردم و هشدار به تنبیه اعلام شده بود. نامه حاوی مطالب وحشت‌ناکی در مورد نارضایتی عمیق خدا از ما بوده است. خداوند به تفصیل توضیح داده بود که چنان‌چه ما این هشدار را جدی نگیریم، دنیا را تنبیه خواهد کرد، آخر زمان فرا خواهد رسید و همه‌جا را ناله و شیون، درد و عذاب فرا خواهد گرفت».[4] اوصافی که ادیان توحیدی برای خداوند متعال برشمرده‌اند، شایسته خدا است؛ خدایی که از روی رحمت و محبت به انسان لباس وجود می‌بخشد و او را زیبنده بالاترین کرامت‌ها می‌کند. با کمی توجه، انسان هر لحظه دست نوازش رحمت الهی را بر سر خود مشاهده می‌کند؛ خدایی که بر اساس محبتش هدایت انسان را بر عهده می‌گیرد و زیباترین مخلوقات را هم‌نشین و راهنمایی‌اش قرار می‌دهد؛ خدایی که ارسال فرستادگانش نیز بر اساس رحمت بی‌کران است تا انسان‌ها را از تاریکی‌ها و رنج‌ها به سوی زندگی ابدی و سعادت هدایت کنند؛ خدایی که در شروع سخن با مخلوقاتش در قرآن، هر لحظه لطف و رحمتش را به رخ می‌کشد؛ ولی انسان ناسپاس با تمام ضعف وجود در مقابل مهربان‌ترین وجود هستی سر به طغیان برمی‌دارد و خود عذاب دوری از رحمت خدا را به جان می‌خرد. دونالد والش با بی‌توجهی به اوصاف زیبای الهی در کتب آسمانی، شکوه و جلال خدایی را در مقابل سرکشی‌ها و نافرمانی‌های بشر برنمی‌تابد. وعده عذاب الهی نشان از نظام‌مندی هستی و بر اساس حکمت و عدالت ربوبی است که اختیار انسانی، این نظام را بر خلاف جریان خود و براساس هوای نفس پیش می‌برد. نادیده گرفتن حکمت و عدالت الهی تنها به این دلیل که موجب ترس انسان می‌شود، نشان از سستی بنیادهای اعتقادی این تفکر دارد و با اندک تقابلی با خواسته‌های فردی متزلزل می‌شود.[5] پی‌نوشت: [1]. دوستی با خدا، والش، انتشارات حمیدا، 1387، چاپ ششم، ص 69 - [2]. همان، ص 70 - [3]. گفت‌وگو با خدا، تهران، انتشارات دایره، 1389، ج1، ص 39-40 - [4]. دوستی با خدا، والش، انتشارات حمیدا، 1387، چاپ ششم، ص 23 - [5]. نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد والش، رسول حسن‌زاده، مؤسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی، قم، ص 39.

من باکتاب های همین ادم کذابی که میگین اعتقادی بدست اوردم که ۲۰سال نه خانوادم نه جامعه نتونست بهم نشون بده.شدم یه ادمه خوشبخت شماها فقط بلدین مردمو ازخدابترسونین.خدا آخرعاقبتتو بخیرکنه

خوشبخت جان، به نظر شما بنگ و حشیش مایه خوشبختی و شادی هستند؟

دوست عزیز واقعا کتاب رو با چه نیتی خوندی؟ به آگاهی برسی؟ در کل نوشته های این نویسنده از ی نظر میشه با قرآن و یا نهج البلاغه و ... شبیه سازی کرد من چیز مخالفی ندیدم... همانطور که از زبان خود قرآن، قرآن برا مومنین شفا و رحمت هست و برا کافران خسران...این کتاب هم همینه... بستگی داره با چه نیتی خونده باشی... البته نمخوام نقد شما رو از دید خودم مردود بدونم و قضاوتی کنم... هر کسی از نظر توان عقلی و درک مسائل معنوی ظرفیتهای خاصی داره و درجه ایمان هم فرق داره، و امامان و ادمهای بزرگ به کرار در این مورد حرف زدن، مثلا ایمان ابوذر با سلمان فرق داره...چون درکشون از حقایق فرق داره...شاید منم با خوندن بعضی از کتابها و یا بافشاری در فهم بعضی از مطالب به گمراهی برسم و من این رو منکر نیستم... یکی تو سختی و سیاهی خدا رو درک میکنه یکی تو نور و روشنایی و راحتی... حافظ چه خوب میگه... در دیر خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری من ز کجا میبینم... خلاصه از زبان مولا بگم... چون صفیری بشنوی از مرغ حق ظاهرش را یادگیری چون سبق وانگهی از خود قیاساتی کنی مر خیال محض را ذاتی کنی اصطلاحاتی ست مر ابدال را کز آن خبر نبود غفال را... من کتابهای زیادی خوندم چه منابع خارجی و داخلی و همچنین اثر دانش و معنوی دعاها رو تا حدودی درک کردم و اخیرا هم توفیق خوندن کتاب معراج السعاده رو داشتم...از دینم غافل نیستم...اما در خصوص این نویسنده بزرگ باید اعتراف کنم ...من جواب خیلی از سوالاتمو که سالهاست درگیرش بودم پیدا کردم و این رو جز عنایت حق نمیدونم... باور میکنم دین ما بهترین دینه اما بهمون اندازه باور دارم اموزه های دینی ما بدترین اموزه های دینی هستن... بهر حال ممنون و شاکرم که چنین سایتی فراهم شده تا بتونیم نظراتمون رو بدیم... امیدوارم هممون به رستگاری برسیم... با تشکر ...

سلام خیلی در تعجبم از این تقد سرسریتون من هیجده سالمه صدها کتاب خوندم اما تنها کتابی که وجودمنولرزوند مال والش بود اگه خدای من نمیخواست کتابو نخونم و به اصطلاح شما کافر نشم اونو جلو راهم نمیذاشت لطفا خواهشا نقد جانب دارانه نکنید

خیلی از شما به اصطلاح خداشناسها خدا رو بهتر درک و لمس کرده

شما دیوانه این....با این نقد مسخره و یک جانبه و غیرمنطقی....در تک تک جملات کتاب گفت و گو با خدا میشه آیات قران و نهج البلاغه و حتی اشعار حافظ رو دید....شما معلوم نیس چه کتابی خوندی حالا اومدی نشستی داری نیل دونالد و کتابش رو نقد میکنی....اصن شما رو چه به نقد کردن اثری مثل گفت و گو با خدا...

غربی علاوه بر مادیات ، در معنویات هم از ما جلوترن و نسبت به ما شناخت بهتری از خدا دارن ، نیل دونالد ، دبی فورد ، وین دایر ، کاترین پاندر و ... همه در تلاشند که خدای واقعی رو به انسانها نشون بدن ، نه خدایی از ورای توهمات و خرافات و بدبینی و ... ضمنا یک لحظه احتمال بدید که دیگران هم ممکنه به حقیقیت دست پیدا کرده باشن و فقط شما نیستید عقایدتون دسته و خودتون رو حق مطلق ندونید و نظراتتون رو به دیگران تحمیل نکنید نسل جدید خودش عقل داره و با مطالعه و تحقیق به حقیقت میرسه ، دیگه نمیتونید ذهن مارو در چهار دیواری افکار پوسیده خودتون زندونی کنید ، متاسفم براتون

سلام مصطفی. تا جلوتر رو چی ببینیم. اگر منظورتون رسیدن به خدای درون و انسان خدایی بله اونها اصلا نه تنها جلوترن بلکه غرق در این مسائلند. ولی آیا انسان خداست؟ آیا انسان می‌تواند خالق چیزی باشد؟ شاید بگویید نه اونها قائل به خدای یگانه هستند و در کتبشون اشاره کرده اند. بله در کتب شون اشاره کردند ولی چه خدایی، خدایی که مطیع امر انسان است، (راندابرن) یا خدایی که گناه می کند (کوئلیو) یا خدایی که کنار نشسته و انسان رب است (دایر)؟ کدامشان خوب است و پیشرفت است؟ آیا این‌ها همان برگشت به جاهلیت نیست؟ منتهی فرق آن‌ها رب الارباب را بت می دانستند و این‌ها انسان. بله ما منکر قدرت انسان نیستیم ولی جایگاه او انسان است و محفوظ نه بالاتر.... . اما گفتید در معنویات جلوترن. باید بگم که کدوم معنویت؟ معنویتی که فقط دلخوش کنک است؟ معنویتی که غرق در فساد است؟ معنویتی که ژزف مورفی استاد تمام این‌ها میگوید معنویت است؟ او میگوید انسانی رستگار می شود که به آرزوهایش و خواسته هایش رسیده؟ حال خواسته یک انسان چیست؟ رسیدن به مطامع دنیایی... حال اگر انسان به خواسته اش به هرطریق هم رسید رستگار است یعنی با ظلم هم رسید مشکلی ندارد؟ پس استکبار رستگار است؟ آیا این معنویت جلوتر است یا معنویت علی (علیه‌السلام)؟؟؟