حديث شماره 1

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ أَسْرَعَ الْخَيْرِ ثـَوَابـاً الْبـِرُّ وَ إِنَّ أَسـْرَعَ الشَّرِّ عـُقـُوبـَةً الْبـَغْيُ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمَى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ يُعَيِّرَ النَّاسَ بِمَا لَا يَسْتَطِيعُ تَرْكَهُ أَوْ يُؤْذِيَ جَلِيسَهُ بِمَا لَا يَعْنِيهِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 200 رواية : 1

ترجمه :
1ـ حـضـرت بـاقـر (ع ) فرمود: همانا ثواب نيك رفتارى زودتر از هر كار خيرى رسد، و عـقـوبـت سـتـم و تـعدى بمردم زودتر از هر بدى آيد، و همين عيب براى مرد بس است كه از مردمان ببيند چيزى را كه از (ديدن ) آنچيز در خودش كور است ، يا مردم را بكارى سرزنش كند كه خودش نتواند آنرا واگذارد، يا همنشين خود را بچيزى كه بكار او نخورد آزار دهد.

شــرح :
مـجـلسـى (ره ) گويد: ظاهر اين است كه مراد از [بر] احسان بديگرى است و گاه بهر كـار خـيـرى اطـلاق شود، و مقصود از [بغى] ظلم و دست درازى بمردم است و گاهى بر زنـا اطـلاق شـود، و ظـاهـر در ايـنـجا همان معناى اول است ، و ممكن است مقصود خروج بر امام بـاشـد...، تـا آنـكه گويد: سپس ظاهر اينست كه مقصود از آن چيزى كه از ديدن آن در خود كـور اسـت ، يا خودش استطاعت ترك آنرا نداند اعم است از اينكه از جنس عيب ديگران باشد يـا نـبـاشـد.... و گـفـتـار آنـحـضـرت كـه فـرمود: [يا همنشين خود را بچيزى كه بكار او نخورد، بيازارد] يعنى چيزى كه براى او مهم نيست و سودى ندارد چه براى خودش و چه براى همنشينش و ممكن است مقصود پر گفتن و بيهوده گفتن باشد، زيرا كه آن همنشين خردمند را آزار دهد.