شجاعت شگفت انگيز على عليه السّلام

امـّا كـمـالات بـدنـيـّه آن حـضـرت را هـمـه مى دانند كه احدى همپايه او نبود، قوّت و زورش ‍ ضـرب المـثـل اسـت در آفـاق و هـيـچ كـس به قوّت او نبوده . به اتفاق دَر خيبر را به دست معجزنماى خويش از جاى كند و جماعتى نتوانستند حركتش دهند و سنگى عظيم را از سر چاهى بـر گـرفـت كـه لشـكـر از تـحـريكش عاجز بودند، شجاعتش شجاعت گذشتگان را از ياد برده و نام آيندگان را بر زبانهاى مردم فسرده ، مقاماتش در حروب مشهور و حروبش تا قـيـامـت معروف و مذكور است .
شجاعى است كه هرگز نگريخته و از هيچ لشكرى نترسيده هرگز خصمى در برابر نيامده كه از او نجات يافته باشد مگر در ايمان آوردن ، هرگز ضربتى نزده كه محتاج به ضربت ديگر باشد، و شجاعى را كه آن حضرت مى كشت قوم او افتخار مى كردند به آنكه اميرالمؤ منين عليه السّلام او را كشته ؛ و لهذا خواهر عمروبن عـبـدودّ در مـرثـيـه بـرادر خـويـش اشعارى خواند به اين مضمون كه اگر كشنده عمرو غير اميرالمؤ منين عليه السّلام بود من تا زنده بودم بر او مى گريستم امّا چون قاتلش يگانه است در شجاعت و ممتاز است به كرامت ، كشته او را عارى و ننگى نيست .
و شجاعى كه لحظه اى در مقابل آن حضرت مى ايستاد پيوسته به آن افتخار مى نمود و از قوّت قلب و دليرى خود مى سرود. پادشاهان بلاد كفر صورت آن جناب را در معبد خود نقش مى كردند و جمعى از مـلوك تـرك و آل بـويـه بـراى تـيمّن و تبرّك صورت او را بر شمشيرهاى خود از جهت ظـفـر و نـصـرت بر دشمن نگاشته و با خود مى داشتند و اين بود قوّت و زور او با آنكه نان جو مى خورد و غذا كم تناول مى نمود و ماءكول و ملبوسش از همه كس درشت تر بود و هميشه صائم و قائم و عبادت او دائم بود.(82)