د) غوغاى عجیب در مورد «زمان تحریم متعه»

از روایت فوق که گروه عظیمى از محدّثان و مفسّران و فقیهان اهل سنّت آن را نقل کرده اند، به خوبى استفاده مى شود که تحریم متعه در زمان عمر بود نه در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و روایات متعدّد دیگرى که در همان منابع نقل شده نیز آن را تأیید مى کند، به عنوان نمونه:
1ـ ترمذى محدّث معروف نقل مى کند که مردى از اهل شام از عبدالله بن عمر از متعه زنان سؤال کرد، گفت: حلال است. سؤال کننده گفت: پدرت عمر از آن نهى کرده، عبدالله گفت: «أرأیت إن کان أبى قد نهى عنها و قد سنّها رسول الله، أنترک السنّة و نتبع قول أبى؟! ; آیا اگر پدرم از آن نهى کند ولى رسول خدا آن را سنّت قرار داده باشد، ما سنّت آن حضرت را ترک کنیم و از سخن پدرم پیروى کنیم؟!».(1)
2ـ در حدیث دیگر (در صحیح مسلم) از جابر بن عبدالله مى خوانیم که مى گوید ما در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مهریّه مختصرى از خرما و آرد براى چند روز متعه مى کردیم و در عصر ابوبکر نیز ادامه داشت تا آن که عمر آن را به خاطر جریان «عمروبن حریث» نهى کرد.(2)
3ـ در حدیث دیگرى در همان کتاب آمده است که ابن عباس و ابن زبیر در مورد متعه زنان و متعه حج اختلاف کردند (و از جابر بن عبدالله داورى خواستند)، جابر گفت: ما، هر دو را در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)انجام دادیم، سپس عمر ما را نهى کرد و ما خوددارى کردیم!(3)
4ـ ابن عبّاس که او را «حبر الأمّة» (عالم و دانشمند امّت اسلام) نامیده اند نیز، از طرفداران عدم نسخ حکم متعه در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود، شاهد آن مشاجره اى است که میان او و عبدالله بن زبیر رخ داد، که در صحیح مسلم آمده است:
عبدالله بن زبیر در مکّه اقامت کرده بود. روزى (در میان جمعى از مردم که ابن عبّاس هم در میان آنها بود) گفت : بعضى از کسانى که خداوند چشم و دل آنها را، مانند چشم سر آنها کور کرده، فتوا به جواز متعه مى دهند ـ منظور او ابن عبّاس بود که در آن زمان نابینا شده بود ـ ابن عبّاس که این سخن را شنید، گفت : تو آدم جلف نادانى هستى،به جانم سوگند در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ما این کار را مى کردیم.
ابن زبیر (بى اعتنا به نام رسول خدا) گفت: تو آزمایش کن، به خدا سوگند اگر انجام دهى تو را سنگسار مى کنم!(4) یعنى منطق را با زور و تهدید پاسخ گفت!
احتمالا این سخن در زمانى بود که عبدالله بن زبیر قدرت را در مکّه به دست گرفته بود، و به خود اجازه مى داد که در برابر مرد دانشمندى همچون ابن عبّاس، چنین جسورانه سخن بگوید، در حالى که ابن عبّاس از نظر سن، پدر او محسوب مى شد و از نظر علم قابل مقایسه با او نبود، و به فرض که توان علمى او را مى داشت، حق نداشت چنین سخنى بگوید، زیرا اگر کسى به فتواى خود در این گونه احکام عمل کند به فرض که اشتباه باشد «وطى به شبهه» محسوب مى شود و مى دانیم که وطى به شبهه حد ندارد و تهدید به سنگسار کردن یک سخن بى معنا و جاهلانه است.
البتّه چنین موضع گیرى زشتى، از سوى جوان نادان و جسورى مثل عبدالله بن زبیر بعید نیست!
جالب این که راغب در کتاب محاضرات... نقل مى کند که فرزند عبدالله بن زبیر با لحنى آمیخته به سرزنش به ابن عباس گفت: چرا «متعه» را حلال مى شمرى. ابن عباس گفت از مادرت بپرس! به سراغ مادر آمد مادرش گفت: «ما ولدتک الا فى المتعة; تولد تو در زمانى بود که من متعه پدرت بودم!».(5)
5ـ در مسند احمد مى خوانیم که «ابن حصین» مى گوید: آیه متعه در کتاب خدا نازل شد و ما به آن عمل کردیم و آیه اى که آن را نسخ کند، نازل نشد تا پیامبر(صلى الله علیه وآله) چشم از دنیا فروبست.(6)
اینها نمونه روایاتى است که با صراحت عدم نسخ حکم متعه را بیان مى کند.
در برابر این روایات، روایات دیگرى نقل کرده اند که نشان مى دهد این حکم در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نسخ شده، ولى اى کاش این روایات یکصدا و متّفق بودند، مع الأسف هر کدام زمانى غیر از دیگرى را نقل مى کند:
1ـ در بعضى از این روایات آمده است که حکم تحریم متعه در روز جنگ خیبر (در سال هفتم هجرى) صادر شده است.(7)
2ـ در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در عام الفتح (سال فتح مکّه، سال 8 هجرى) در مکّه اجازه متعه داد و بعد از مدّت کوتاهى در همان سال از آن نهى فرمود.(8)
3ـ در بعضى دیگر آمده است که در غزوه اوطاس (بعد از فتح مکّه) در سرزمین هوازن (در نزدیکى مکّه) سه روز اجازه داد و سپس نهى کرد.(9)
امّا اگر حوصله بررسى اقوال مختلف در این بحث را داشته باشیم مسأله از این هم فراتر مى رود، زیرا فقیه معروف اهل سنّت «نَووَى» در «شرح صحیح مسلم» شش قول، در مسأله نقل مى کند که هر کدام با روایتى هماهنگ است:
1ـ متعه در جنگ خیبر حلال و سپس (بعد از چند روز) تحریم شد.
2ـ در عمرة القضاء حلال شد، (سپس تحریم شد).
3ـ در روز فتح مکّه حلال و سپس تحریم شد.
4ـ رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آن را در غزوه تبوک تحریم فرمود.
5ـ در جنگ هوازن (در سرزمین اوطاس) حلال شد.
6ـ در حجّة الوداع در سال آخر عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) حلال شمرده شد.(10)
و از همه شگفت انگیزتر کلام شافعى است که مى گوید: «من نیافتم چیزى را که خداوند آن را حلال کند، سپس حرام نماید، باز هم حلال کند و سپس حرام نماید، مگر «متعه» را!».(11)
هر محقّقى با مشاهده این روایات ضدّ و نقیض به مجعول بودن آنها مطمئن مى شود و آن را نشانه یک حرکت سیاسى مى داند.
* * *
1. این حدیث در صحیح ترمذى که امروز در دسترس ماست به این صورت وجود ندارد بلکه به جاى متعة النساء متعة الحج آمده، ولى زین الدین معروف به شهید ثانى از علماى قرن دهم در کتاب شرح اللمعة الدمشقیة، و سیّد بن طاووس از علماى قرن هفتم هجرى در کتاب الطرائف آن را در مورد متعة النساء آورده اند و به نظر مى رسد در نسخه هاى قدیمى صحیح ترمذى به همین صورت بوده و در نسخه هاى بعد به علل معلومى آن را تغییر داده اند! (و کم له من نظیر!)
2. صحیح مسلم، جلد2، صفحه 131.
3. صحیح مسلم، جلد 2، صفحه 131 .
4. صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 59، حدیث 3307، چاپ دارالفکر.
5. محاضرات، جلد 2، صفحه 214 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 20، صفحه 130 .
6. مسند احمد، جلد 4، صفحه 436.
7. درّ المنثور، جلد 2، صفحه 486.
8. صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 133.
9. همان مدرک، صفحه 131.
10. شرح صحیح مسلم، از نووى، جلد 9، صفحه 191.
11. المغنى ابن قدامه، جلد7، صفحه 572.