حقيقت كشف و مكاشفه
در مورد اصل «كشف» و «مكاشفه» بايد بگوييم البته كه امرى واقعى است و بهطور ختم برخى افراد مىتوانند در حالاتى مسايلى را درك كنند و چيزهايى را ببينند يا بشنوند كه ديگران از ادراك و ديدن و شنيدن آنها عاجزند. اصل اين مسأله به تجربه به اثبات رسيده كه برخى انسانها داراى قدرتهاى ذهنى و روحى خارق العادهاى هستند و مشاهدات و ادراكاتى فرا معمول و خارق العاده دارند كه ديگران را بدانها راهى نيست. البته اين ادراكات داراى انواع مختلفى است. يك دسته از آنها كه مورد شناسايى قرا گرفته است در روانشناسى «تلهپاتى» ناميده مىشود. در تلهپاتى، براى مثال، اينگونه است كه فرد در اينجا نشسته و به ذهنش مىآيد كه فلان شخص در فلان جا فلان كار را انجام داده، يا بيمار شده، و يا از دنيا رفته است، و بعد هم معلوم مىشود كه آن مسأله واقعيت داشته و واقعاً اتفاق افتاده است. مثال ديگر اين است كه فرض كنيد شخصى به ذهنش مىآيد كه كسى در فلان شهر با او سخن مىگويد، و بعد هم معلوم مىشود كه اتفاقاً آن فرد در همان لحظه به او توجه داشته و مىخواسته آن مطلب را به او بگويد ولى به علت فاصله و بعد مكانى نمىتوانسته اين كار را انجام دهد. در هر حال اين يك نوع ارتباط روحى بين دو فرد است كه از سنخ همان ادراكات خارق العاده است و روانشناسان آن را «تلهپاتى» ناميدهاند. روشن است كه حصول چنين ادراكاتى دليل بر كمالات معنوى فرد و مقرّب بودن او در پيشگاه خداوند نيست و نمىتوان آن را شاهدى گرفت بر اينكه آن شخص از اولياء الله و داراى مقام و منزلتى نزد خداى متعال است. اين قبيل ادراكات حتى ممكن است براى كسى حاصل شود كه هيچ اعتقادى به خدا ندارد. البته دانش بشر هنوز به چند و چون و اسرار اين نوع ارتباط پى نبرده و ما نمىدا نيم در اثر چه عامل يا عواملى اين پديده اتفاق مىافتد.
غير از «تلهپاتى» در مورد همين حواس ظاهرى نيز كسانى هستند كه با بقيه انسانها تفاوت دارند. براى مثال، نوع انسانها فقط مىتوانند صداهايى را بشنوند كه فركانس آنها بين 20 هرتز تا 30000 هرتز باشد و صداهايى را كه در كمتر يا فراتر از اين دامنه قرار مىگيرند ادراك نمىكنند. اين در حالى است كه برخى انسانها قادر به شنيدن و دريافت صداهاى خارج از اين دامنه نيز هستند؛ همان گونه كه دستگاه و دامنه شنيدارى بسيارى از انواع حيوانات نيز با انسان متفاوت و متكاملتر و وسيعتر است. اين مطلب در مورد حس بينايى نيز صادق است. در حالى كه انسانهاى معمولى نمىتوانند پرتوهاى ماوراى بنفش و مادون قرمز را ببينند، برخى انسانها قادرند برخى از اين طول موجها را نيز مشاهده كنند. در ساير حواس ظاهرى نيز كم و بيش اين استثناها و موارد نادر وجود دارد و به هر حال وجود اين توانايىهاى خارق العاده جسمى يا روحى دليل و شاهدى بر كمال و فضيلت معنوى فرد و مقرّب بودن او در درگاه خداوند نيست.
در همين زمينه به خاطر دارم كه در كتابى به نام «فوق طبيعت» درباره يك خانم روسى كه ظاهراً ماركسيست هم بود مطالبى عنوان كرده بود كه در نوع خود بسيار جالب توجه است. به نوشته آن كتاب، اين خانم روسى كه شغلش رانندگى است، از نظر قدرت بينايى اين توانايى را دارد كه مىتواند درون بدن افراد را مشاهده كند و امعا و احشا و اندامهاى داخلى آنها را به وضوح ببيند. در آن كتاب آورده بود كه افراد بسيارى از طريق اين خانم به برخى بيمارىها و اشكالاتى كه در داخل بدنشان بوده است پى بردهاند. به عبارت ديگر، به جاى آنكه فرد به آزمايشگاه برود يا عكس راديولوژى بگيرد، به اين خانم مراجعه مىكند و او با نگاه به داخل بدنش مىگويد، مثلا، غدهاى در فلان قسمت از روده يا معده شما وجود دارد. بنا به نوشته آن كتاب، در مواردى حتى عكسهاى راديولوژى آن عارضه را نشان نداده؛ ولى اين زن با چشمان تيزبين و قدرت بالاى ديد خود آن را تشخيص داده است! در هر صورت اين خانم هيچ ادعايى هم در مورد ارتباط با عالم غيب و ماوراى ماده و نظاير آنها ندارد و اصولا ماركسيست و منكر اين امور است. تنها چيزى كه هست اين است كه به دليل خاصيتى در چشم اين زن يا سيستم عصبىاش و يا هر دليل ديگرى، او از نظر بينايى قدرتى خارق العاده و استثنايى دارد كه انسانهاى ديگر از آن بىبهرهاند.
به هر حال وقوع چنين ادراكات استثنايى و خارق العادهاى در مورد برخى انسانها امرى است كه صرفاً تحت تأثير عوامل طبيعى اتفاق مىافتد و هيچ ارتباطى به كمالات معنوى فرد و منزلت او در پيشگاه خداوند ندارد. اين قبيل توانايىها و تفاوتها نظير اين است كه، مثلا، برخى افراد به طور طبيعى ديد چشمشان خوب است و برخى ديگر از بدو تولد مشكل بينايى دارند و ناچارند از عينك استفاده كنند. آيا اينكه برخى افراد ديدشان طبيعى است و برخى در اين زمينه به طور طبيعى نقص و كمبودى دارند دليل بر اين است كه گروه اول در پيشگاه خدا مقرّبترند و از كمالات و فضايل انسانى و معنوى بيشترى برخوردارند؟
غير از قدرتهاى خارق العادهاى كه به صورت طبيعى و مادرزادى در برخى افراد وجود دارد، برخى افراد نيز با تحمل رياضتها و انجام تمرينهايى به برخى توانايىهاى جسمى و روحى دست پيدا مىكنند و مىتوانند كارهاى خارق العادهاى انجام دهند و يا ادراكات و مشاهدات غيرمتعارف و فراتر از معمول داشته باشند. اين نوع توانايىها و انجام امور خارق عادت نيز مشترك بين حق و باطل است و دليلى بر حقانيت فرد و مسلك و روش و طريقه او نيست. بسيارى از مرتاضان هندى كه اعتقادى به دين و خدا و قيامت ندارند از اين قبيلند. البته مرتاضهاى هندى به نوعى به بقاى روح معتقدند؛ ولى به هر حال به خدا به آن معنايى كه ما معتقديم و او را آفريدگار و مدبّر عالم و منزه از جسم و جسمانيات مىدانيم اعتقادى ندارند و وحى و نبوت را هم به كلى منكرند. تنها چيزى كه هست، در اثر اعتقاد به بقاى روح مىتوانيم بگوييم اعتقادى به معاد دارند، كه البته پيدا است آن نيز با اعتقادى كه ما درباره معاد و قيامت داريم تفاوت كلى و اساسى دارد. در هر صورت اين مرتاضهاى هندى با اينكه قطعاً اعتقادات و طريقه و مسلكشان باطل است، ولى در اثر رياضتهايى كه مىكشند به برخى قدرتهاى روحى دست پيدا مىكنند و مىتوانند كارهاى عجيب و خارق العادهاى انجام دهند. البته اينها فرقههاى مختلفى هستند و قبلا بيشتر بودهاند و در حال حاضر كمتر چنين افرادى وجود دارند، ولى كم و بيش در گوشه و كنار يافت مىشوند. رياضتهايى كه اين مرتاضان متحمل مىشوند گاهى واقعاً بسيار سخت و طاقتفرسا است و هر كسى توان و اراده انجام آنها را ندارد. اين رياضتها باعث مىشود كه آنها دريافتهايى داشته باشند، چيزهايى را ببينند و كارهايى انجام دهند كه ديگران راهى بهندارند. برخى از آنها مىتوانند از حوادث گذشته و حتى آينده خبر دهند. نمونههاى متعددى از اين موارد وجود دارد و افراد متعددى كه مورد وثوق و اعتماد نيز هستند خود از نزديك اين مسايل را مشاهده و آنها را به صورت مكتوب يا شفاهى براى ما نقل كردهاند. مرتاضان هندى، براى مثال، كسى را كه تا به حال نديدهاند به اسم صدا مىزنند و مىگويند كه از كجا آمده، چه قصد و منظورى دارد و چه وقت و به كجا خواهد رفت. شخص موثقى براى خود من نقل كرد كه يك مرتاض هندى به او گفته بود كه شما روز پنجشنبه اين شهر را ترك خواهيد كرد. آن شخص مىگفت اين در حالى بود كه ما براى روز چهارشنبه بليط هواپيما تهيه كرده بوديم. مىگفت در دلم به سخن او اهميتى ندادم و گفتم اين از جمله اشتباهات او است، ولى به هر حال چيزى به او نگفتم. روز چهارشنبه كه براى پرواز به فرودگاه رفتيم، گفتند پرواز لغو شده و حركت ما به روز پنجشنبه موكول شد و ما فردا آنجا را ترك كرديم.
اين امرى عادى نيست كه به كسى كه بليط چهارشنبه را در دست دارد به طور جزم و يقين بگويند شما پنجشنبه مسافرت خواهى كرد و همانطور هم بشود. با اين همه، نمىتوان اين امر را نشانه مقامات معنوى و الهى فرد و مقام و منزلت او نزد خداى متعال دانست.
به هر حال علاوه بر قدرتهاى خدادادى و طبيعى، كسانى نيز با انجام رياضتها و تمرينهاى طاقتفرسا و فراوان، واجد توانايىها و قدرتهايى مىشوند كه مىتوانند ادراكات و اطلاعات فوق معمول داشته باشند و كارهاى خارق العاده انجام دهند. كارها و مسايلى از قبيل احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جنّيان و استفاده از اطلاعات آنها و به خدمت گرفتن آنان نيز در همين محدوده قرار مىگيرد. مجموع اين امور، قدر مشترك و عنوان عامش اين است كه انسان آگاهىهاى خارق العادهاى داشته باشد و اطلاعاتى از راههاى غيرمتعارف كه از راه چشم و گوش و تعليم و تعلم عادى نيست به دست آورد. براى كسب اين امور نيز يك سرى تمرينها و رياضتهايى لازم است. البته از يك سو كمتر افرادى چنين همتهايى دارند كه چنين رياضتهايى را متحمل شوند و از سوى ديگر نيز ممكن است اصولا تحمل چنين رياضتهايى عاقلانه نباشد و مسيرهاى بهتر و منطقىتر و آسانترى وجود داشته باشد كه انسان بتواند با زحمت كمترى به كمالات بيشتر و بالاترى نايل گردد. ملاحظه و نكته قابل تأمل ديگر درباره اينگونه ادراكات و اطلاعات اين است كه بسيارى از آنها در حقيقت هيچ فايده و نفعى براى انسان ندارند و مشكلى را حل نمىكنند. مگر ما از همين اطلاعاتى كه از راه چشم و گوش و قواى عادى و معمول خود به دست مىآوريم چه اندازه استفاده مىكنيم كه بخواهيم در پى راههاى غيرمعمول و كسب اطلاعات بيشتر باشيم؟ بر فرض هم كه بدانيم كسى ديروز چه كار كرده يا فردا چه خواهد كرد و به كجا خواهد رفت؛ اين چه امتيازى براى ما محسوب مىشود و كدام كمال و مقام و فضيلت واقعى و انسانى را براى ما به ارمغان خواهد آورد؟ اين بيشتر يك هوس است كه انسان مىخواهد چيزى را داشته باشد كه ديگران ندارند، وگرنه از نظر مسايل مهم معنوى و تكامل انسانى، اين قبيل امور معمولا چندان نفع و اثرى براى انسان ندارند.
در هر صورت اين امور واقعيت دارد و تحقق چنين چيزهايى ممكن است و بالاتر از امكان، واقع هم شده است. راه تحصيل آن نيز باز است و استاد دارد و قابل تعليم و تعلم است. عدهاى نيز در اين راهها گام مىگذارند و با مراجعه به استاد و دريافت دستورات و تعاليم لازم و عمل به آنها چنين حالات و توانايىهايى هم برايشان پيدا مىشود. در اين ميان آنچه مهم است توجه به اين نكته است كه اين امور دليل بر اين نيست كه شخص نزد خداى متعال مقام و منزلتى دارد. همان گونه كه اشاره كرديم، ممكن است كسى به كلى منكر خدا و همه اديان و مخالف تمامى انبيا و اوليا باشد اما تمرينها و رياضتهايى انجام دهد و به چنين نتايجى نيز دست يابد. همانگونه كه احضار روح و ارتباط با جن و نظاير آن نيز به همين صورت است. كسانى هستند كه تسخير جن مىكنند و با فراهم كردن مقدمات و انجام كارهايى يك يا چند جن را به خدمت مىگيرند و از آنها براى دسترسى به اطلاعات كمك مىگيرند. جن بسيار سريع حركت مىكند و مىتواند سريعاً از جايى به جايى منتقل شود و اطلاعاتى را از جايى كسب كند و به سرعت در اختيار كسى قرار دهد كه با او ارتباط دارد.
البته ناگفته نگذاريم كه در اين امور، مدعيان دروغين نيز بسيار فراوانند و تعدادشان از كسانى كه در اين امور زحمتهايى كشيدهاند و واقعيتى در كارشان هست بسيار بيشتر است. همچنين گاهى براى رسيدن به اين امور و احضار روح و تسخير جن و امثال آن، كارهاى خلاف شرع انجام مىدهند. براى مثال، در مقابل توهين به مقدسات چيزهايى به دست مىآورند و شياطين مطالب و اطلاعاتى را در اختيار آنان قرار مىدهند. جنّيان نيز مانند انسانها مؤمن و كافر دارند و جنيان كافر گاهى براى اينكه خدمتى را براى كسى انجام دهند آن را منوط به انجام كارهاى خلاف شرع و برخى اهانتها توسط شخص مىكنند. نمونههاى متعددى از اين قبيل وجود دارد. براى مثال، گاهى كسانى براى آنكه ارتباطشان را با جن كافرى حفظ كنند العياذ باللهـ نمازشان را ترك مىكنند و اهانتهاى وقيحانهاى را به ساحت قرآن روا مىدارند كه زبان و قلم از بيان آنها شرم دارد!
بنابراين هرگونه كار خارق العادهاى كه از كسى سر بزند و هر اطلاعى كه از راهى غير معمول به دست آيد دليل بر ارتباط فرد با خدا و ارجمند بودن او در درگاه بارى تعالى نيست. امورى را كه بر شمرديم گرچه از مقوله امور خارق العاده و كسب اطلاعات از طريق غيرعادى است، ولى هيچ يك از آنها از مقوله مكاشفه نيست. نه «تلهپاتى» از مقوله مكاشفه است، نه احضار ارواح، نه ارتباط با جن و تسخير آن و نه رياضتهايى كه مرتاضان هندى مىكشند. مكاشفه، همان گونه كه اشاره كرديم، حالتى است روحى كه براى شخص دست مىدهد و انسان در يك حالت نيمه آگاهانه و حالتى بين خواب و بيدارىكه اصطلاحاً به آن «خلسه» گفته مىشودـ چيزهايى را مشاهده و دريافت مىكند. براى عروض چنين حالتى يك نوع لطافت روحى لازم است و از اين رو براى هر كسى پيش نمىآيد. روح بايد از نوعى وارستگى و تعالى خاص برخوردار باشد تا اين حالت براى انسان پيدا شود.