صحابه معصوم نيستند
پرسش:
به نظر شيعيان، آيا صحابه مرتكب اعمال زشت و ناپسند و به طور كلى گناه مى شده اند يا از معصيت به دور بوده اند؟
پاسخ:
شيعيان معتقدند كه عصمت، منحصر به 14 معصوم شامل شخص پيامبر، دختر گرامى ايشان فاطمه زهرا(عليها السلام)، امام على و يازده فرزند ارجمندش(عليهم السلام) كه امامت شيعيان را بر عهده داشتند، مى باشد. از نظر شيعيان بقيه صحابه از خطا و گناه مصون نبوده و برخى از آن ها حسب عادات ديرينه خود مرتكب گناه مى شده اند. براى مثال ابن حجر مكى در جلد دهم فتح البارى مى نويسد: ابوطلحه زيد بن سهل در منزل خويش مجلس دوستانه اى تدارك ديده بود و ده نفر را به آن مجلس دعوت نمود كه همگى شراب نوشيدند. نام اين ده نفر را چنين ذكر مى كند:
1 . ابوبكر بن ابى قحافه
2 . عمر بن الخطاب
3 . ابوبكر بن شغوب
4 . ابوعبيده جراح5 . ابى بن كعب
6 . سهل بن بيضا
7 . ابوايوب انصارى
8 . ابوطلحه (صاحب مجلس)
9 . ابودجانه سماك بن خرشه
10 . انس بن مالك (در آن زمان 18 ساله و ساقى مجلس بوده است).
خبر فوق را نيز بيهقى در جلد هشتم كتاب «سنن» از خود انس بن مالك نقل مى كند كه مى گويد: من در آن روز از همه كوچكتر و ساقى مجلس بودم و ابوبكر نيز اشعارى در مرثيه كفار و مشركين و كشته شدگان بدر مى سرود!؟
بخارى نيز در صحيح خود در تفسير آيه خمر، مسلم در صحيح خود در كتاب «اشربه باب تحريم الخمر»، امام احمد حنبل در جلد سوم مسند، سيوطى در جلد دوم درالمنثور، طبرى در جلد هفتم تفسير، عسقلانى در جلد چهارم اصابه و بدر الدين حنفى در جلد دهم عمدة القارى، مطلب فوق را آورده اند و با توجه به تاريخ مندرج در اين كتب، معلوم مى شود كه اين مجلس بعد از نزول آيات تحريم شراب بوده است.
خلاف بعدى، نقض عهدى است كه برخى از صحابه انجام دادند. در قرآن مجيد آمده است: } وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَلا تَنْقُضُوا اْلأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها{; «وقتى با خدا عهد نموديد، به آن عمل و وفا كنيد و بعد از آن كه پيمان بستيد، ايمان خود را نشكنيد.»(1) قرآن مجيد در آيه ديگرى، كسانى كه عهد خود را نقض مى كنند، ملعون مى خواند: } وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَيَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي اْلأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدّارِ{; «آنان كه پس از پيمان بستن، عهد خدا را شكستند و نيز آنچه را خدا دستور به پيوند آن داده، گسستند و در روى زمين فتنه و فساد بر انگيختند. لعنت بر آن ها و عذاب الهى بر آنان باد.»(2) بسيارى از علماى فريقين ـ شيعه و سنى ـ معترفند كه خاتم الانبيا(صلى الله عليه وآله) در روز هجدهم ذى القعده سال دهم هجرى، در مراسم غدير و در حضور بيش از هفتاد هزار مسلمان،(3) بالاى منبر رفته و خطبه اى در مدح و فضايل على(عليه السلام)ايراد نموده و گفت: «هر كس را من مولا و ولى او هستم، على نيز مولا و ولى او مى باشد.»(4)
آنگاه دست ها را به آسمان بلند كرد و چنين دعا نمود: «خداوندا كسى كه على را دوست دارد دوست بدار و دشمن على را دشمن بدار. كسى كه على را يارى نمايد يارى فرما و كسى كه على را واگذارد واگذار.»(5) سپس پيغمبر دستور داد خيمه اى برپا كردند و از على خواست تا در آن خيمه بنشيند و به تمام امت دستور داد كه با على(عليه السلام)بيعت كنند. پيغمبر فرمود: «من از جانب پروردگار مامورم تا براى على(عليه السلام) بيعت بگيرم.» در ابتدا عمر، بعد ابوبكر و عثمان و طلحه و زبير بيعت كردند. بنابر آنچه در كتاب «الغدير» (ج1) آمده اين حديث را 110 صحابى و 84تابعى نقل كرده اند و 360 دانشمند سنى در 14 قرن اين حديث را روايت كرده اند.(6)
بسيارى از صحابه نيز نقل كرده اند كه عمر، بسيار خوشحالى مى كرد و مى گفت: «پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)على(عليه السلام) را راهنما و مهتر و بزرگتر قوم قرار داد.»(7) خود عمر مى گويد: در آن حال جوان زيبا رويى كه داراى حُسن صورت و بوى خوشى بود پهلوى من نشسته بود. من او را نمى شناختم ولى او به من گفت: «به درستى كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) عهد محكمى بست و به جز منافق كسى اين عهد را نمى شكند. پس حذر كن كه تو باز كننده اين عهد نباشى.»(8) عمر ادامه مى دهد كه بعد، از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) پرسيدم كه آن جوان خوش رو چه كسى بود كه من او را نمى شناختم؟ پيغمبر فرمود: «او از اولاد آدم نبود. او جبرئيل امين بود و آمده بود تا بر آنچه من بر شما گفتم تأكيد نمايد.»(9)
حال آيا مى توان گفت كه كداميك از آن 5 نفر اين عهد و پيمان را رعايت كردند؟ حتى هنوز دو ماه از آن واقعه نگذشته بود كه على(عليه السلام) را به زور شمشير و تهديد براى بيعت با ابوبكر به مسجد بردند. آيا اين كار آن ها نقض عهد و پيمان شكنى نيست كه در قرآن مجيد مذمت شده است؟
**************************************************************************************
1 . نحل (16): 91
2 . رعد (13): 25
3 . برخى تعداد مسلمين را 120 هزار نفر نقل كرده اند.
4 . جواهر الفقه، ص193 ; عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 1، صص138 و 164 ; عمر بن خطاب، ص193 ; شبهاى پيشاور، ص622 «مَنْ كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىّ مَولاهُ».
5 . البداية، ص149 ; الخلاف، ج 5 ، ص336 ; الامالى، ص428 ; شبهاى پيشاور، ص601 ، «اللهمّ وال مَن والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
6 . ليست 60 نفر از آن ها در صفحات 602 تا 604 كتاب شبهاى پيشاور آورده شده است. محمد بن جرير طبرى (م ـ 310) در الولايه از 75 نفر روايت كرده است.
7 . السقيفة ام الفتن، ص82 ; الغدير، ج 1، ص378 ; شبهاى پيشاور، ص606 «نصب رسول الله عليا علماً».
8 . السقيفة امّ الفتن، ص82 «لقد عقد رسول الله عقداً لا يحلّه إلاّ المنافق فاحذر أن تحلّه».
9 . مودة القربى، مودت پنجم.