قدمت شيعه از زمان پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)

پرسش:

آيا مذهب شيعه يك مذهب سياسى است كه به دست عبدالله بن سباى يهودى در زمان عثمان ـ خليفه سوم ـ ابداع شد، سپس ايرانيان كه با عربها سابقه بدى داشتند با اين سلاح در مقابل اعراب مسلمان ايستادند. آنگاه تشيع در زمان ديالمه تقويت گرديد و سپس در زمان صفويه مذهب رسمى ايران شد. در صورتى كه در زمان نبى مكرم اسلام(صلى الله عليه وآله) نامى از شيعه وجود نداشته است؟

پاسخ:

اولاً بايد گفت كه از ديد شيعيان، عبدالله بن سبأ(1) يك يهودى و ملعون است و در اخبار شيعه از وى مذمت بسيار شده است. ثانياً شيعه يك حزب سياسى نيست كه در زمان خلافت عثمان درست شده باشد، بلكه سير طبيعى اسلام است كه در آن به دستورات حضرت خاتم الانبياء(صلى الله عليه وآله) دقيقاً عمل شده است. شيعه در لغت به معنى پيرو مى باشد و اين كلمه براى اين مورد اولين بار بر زبان خود صاحب وحى جارى شده است; بر زبان كسى كه خداوند در قرآن كريم درباره او فرموده است:
} وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحى{;
«هرگز با هواى نفس سخن نمى گويد و سخن او غير از وحى خدا نيست(2)».

و در قرآن اين لفظ چند بار آمده است } وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لاَِبْراهِيمَ{.(3)

حافظ ابو نعيم احمد بن عبدالله ـ از محدثين بزرگ اهل سنت ـ در كتاب «حلية الاولياء» از ابن عباس روايت مى كند كه چون آيه شريفه
} إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْن تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ{;
«آنان كه ايمان آورده اند و نيكوكار شدند به حقيقت، بهترين اهل عالمند. پاداش آن ها نزد خدا باغ هاى بهشت عدن است كه نهرها زير درختانش جارى است و در آن بهشت تا ابد جاودان و متنعمند و خدا از آن ها خشنود است(4)».

بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نازل شد، پيغمبر خطاب به على ابن ابى طالب(عليه السلام)فرمود: «يا على! در اين آيه شريفه، مراد از خير البريه تو و «شيعيانت» مى باشيد. روز قيامت تو و شيعيانت در حالى كه خداوند از شما راضى و شما هم از خداوند راضى و خشنود هستيد مى آييد(5)».

ابو المؤيد موفق بن احمد خوارزمى در مناقب حاكم ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله الحسكانى در كتاب «شواهد التنزيل لقواعد التفضيل»، محمد بن يوسف گنجى شافعى در «كفاية الطالب» و سبط ابن جوزى حنفى در «تذكرة الخواص» از يزيد بن شراحيل انصارى، كاتب اميرالمؤمنين(عليه السلام) خبر داد كه گفت: خودم از آن حضرت شنيدم كه فرمود به هنگام رحلت خاتم الانبياء پشت مبارك ايشان به سينه من بود، فرمود: «يا على! آيا آيه شريفه (كسانى كه ايمان آورده اند و صاحبان عمل صالح و خير البريه...) را نشينده اى؟ به درستى كه آن ها «شيعيان» تو مى باشند و وعده گاه من و شما در روز قيامت، كنار حوض كوثر خواهد بود. همان روزى كه خلايق، براى رسيدگى به حساب گرد آيند، شما را نيز بخوانند، و شما روسفيد خواهيد بود و شما را پيشواى روسفيدان صدا زنند.»(6)

جلال الدين سيوطى در تفسير خود «الدر المنثور فى التفسير بالمأثور» از ابن عساكر دمشقى شافعى از جابر بن عبدالله انصارى كه از بزرگان صحابه خاتم الانبيا مى باشد نقل مى كند كه گفت: در خدمت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) بوديم كه على ابن ابى طالب(عليه السلام)وارد شد، و پيغمبر فرمود: «قسم به كسى كه جان من در قبضه قدرت او است، روز قيامت اين مرد (اشاره به على(عليه السلام)) و شيعه او از رستگارانند(7). آنگاه آيه مذكور نازل گرديد.

در همان تفسير از ابن عباس نيز روايت شده كه چون آيه فوق نازل شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله)به على(عليه السلام)فرمود: «روز قيامت تو و شيعيانت در حالى كه از خداوند راضى و خداوند هم از شما راضى باشد مى آييد(8).

از جابر بن عبدالله انصارى در مناقب نيز نقل شده است كه گفت: در خدمت پيامبر گرامى اسلام بوديم كه على(عليه السلام)به طرف ما آمد. پيغمبرخدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «برادر من رو به شما آمد(9)». آنگاه به سمت كعبه نگاه كرد، دست على را بالا برد و فرمود: «قسم به كسى كه جان من در قبضه قدرت اوست، اين على و شيعيان او روز قيامت از رستگارانند(10)».

سپس پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: على(عليه السلام) قبل از همه شما ايمان آورد و باوفاترين افراد به عهد خدا مى باشد و نيز عادل ترين شماها است و مرتبه اش در نزد پروردگار از همه شماها بالاتر است. در همان وقت، آيه مذكور نازل گرديد. از آن به بعد هر گاه على(عليه السلام) در ميان جمعى ظاهر مى شد، اصحاب پيغمبر مى گفتند: «بهترين مردم آمد(11)».

ابن حجر در باب 11 صواعق و نيز علامه سمهودى در جواهر العقدين از «حافظ جمال الدين محمد بن يوسف زرندى مدنى» نقل مى كند كه: چون آيه مذكور نازل گرديد، پيغمبر اسلام خطاب به على(عليه السلام) فرمود: «يا على! تو و شيعيانت خير البريه هستيد.

روز قيامت تو و شيعيانت در حالى كه از خدا راضى و خدا هم از شما راضى است، مى آييد و دشمنان تو با حالتى خشمناك كه دستهايشان به گردنشان بسته مى باشد، خواهند آمد. آنگاه اميرالمؤمنين(عليه السلام) پرسيد دشمن من كيست؟ فرمود: كسى كه از تو بيزارى مى جويد و تو را لعن مى نمايد(12)». اين حديث با اندك اختلافى در مودة القربى نيز آورده شده است.

مير سيد على همدانى شافعى در مودة القربى و ابن حجر در صواعق نيز از ام سلمه زوجه پيامبر نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «يا على! تو و شيعيان و اصحابت در بهشت مى باشيد(13)».

در فصل نوزدهم مناقب، از رسول الله(صلى الله عليه وآله) خطاب به على(عليه السلام) نقل شده است: «مثل تو در امت من مثل عيسى بن مريم است(14)» كه قوم او سه فرقه شدند ـ مؤمنين و حواريون، دشمنان او كه همان يهود بودند و غلات كه درباره او غلو نموده و او را خدا و شريك خدا قرار دادند ـ امت من هم نسبت به تو، سه فرقه مى شوند:
«فرقة شيعتك و هم المومنون; فرقه اى شيعيان تو هستند كه همانا مؤمنين مى باشند»;
فرقه اى هم دشمنان تو هستند و آنان ناكثين و شكنندگان عهد و بيعت با تو هستند و فرقه اى غلوكنندگان درباره تو هستند و آن ها گمراهان و جاحدين مى باشند. سپس افزود: «يا على! تو و شيعيانت و دوستان شيعيان تو در بهشت و دشمنان و غلو كنندگان درباره تو، در آتش جهنم خواهند بود(15)».

از طرفى ديگر چون در زمان حيات پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) چهار تن از بهترين صحابه خاص پيامبر يعنى:
1 . ابوذر غفارى،
2 . سلمان فارسى،
3 . مقداد ابن اسود كندى
4 . عمار ياسر
داراى اين لقب (شيعه) بوده اند، مى توان دريافت كه نه تنها لفظ شيعه بعد از خلافت عثمان به وجود نيامده بلكه از زمان حيات پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) اين لفظ رايج بوده است.

از طرفى، حافظ ابو نعيم در حليه الاوليا و ابن حجر در صواعق محرقه از ترمذى نقل نموده اند كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «خداوند مرا به دوستى چهار نفر امر نموده و خبر داده است كه خدا اين چهار نفر را دوست مى دارد(16)» و اين چهار نفر عبارت اند از: «على ابن ابى طالب(عليه السلام)، ابوذر، مقداد و سلمان».

ابن حجر نيز مشابه همين حديث را از پيغمبر نقل مى كند: «بهشت براى سه نفر ـ على و عمار و سلمان ـ مشتاق است(17)». آيا اعمال و رفتار اصحاب خاص رسول الله(صلى الله عليه وآله) كه خداوند امر و خبر از دوست داشتن آن ها داده است، دلالت بر حقانيت شيعه ندارد؟

**************************************************************************************
1  . راجع به عبدالله بن سبا چند نظر وجود دارد:

الف . عبدالله سبا افسانه اى است و وجود خارجى نداشته وسيف بن عمر تميمى آن را ساخته است (علامه عسكرى).
ب . وجود خارجى داشته و قبلاً يهودى بوده، اسلام آورده، در زمان يهوديت غلو مى كرده، در اسلام هم غلو كرده است و توسط اميرالمؤمنين اعدام شده است.
ج . وجود خارجى داشته، ولى احاديث سيف بن عمر ساختگى بوده است و با توجه به شواهد اين به حقيقت نزديك تر است (علامه شبيرى زنجانى).

2  . نجم (53): 3 و 4
3  . بينه (98): 7 و 8
4  . اللمعة البيضاء، ص413، حديث 1125 ; شواهد التنزيل، ج 2، ص459 ; الدر المنثور، ج 8 ، ص589 ; المناقب، ص265، حديث 247 ; شبهاى پيشاور، ص156 «أنت يا علي و شيعتك تأتي أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيّين».
5  . ينابيع المودة لذوى القربى، ج 1، ص125 و ج 2، ص357 ; شبهاى پيشاور، ص156 «أي عليّ أ لم تسمع قول الله تعالى: } إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ{ هم أنت و شيعتك و موعدي و موعدكم الحوض إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غرّاً محجّلين»
6  . صافات : 83 ; مريم : 69
7  . شواهد التنزيل، ج 2، ص467 ; المناقب، ص111 ; شبهاى پيشاور، ص157 «و الذي نفسي بيده إنّ هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة فنزل } إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ{».
8  . اللمعة البيضاء، ص413، حديث 1125 ; شواهد التنزيل، ج 2، ص459 ; الدر المنثور، ج 8 ، ص589 ; المناقب، ص265، حديث 247 «تأتي أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيّين».
9  . المناقب، ص111 ; شبهاى پيشاور، ص157 «قد أَتاكُم أخي».
10  . ينابيع المودة لذوى القربى، ج 1، ص197 ; شبهاى پيشاور، ص158 «و الذي نفسي بيده إنّ هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة».
11  . الدر المنثور، ج 6 ، ص379 ; المناقب، ص112 ; شبهاى پيشاور، ص158 «جاءَ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ».
12  . ينابيع المودة لذوي القربى، ج 2، صص357 و 452 ; النهاية، ج 3، ص276 به نقل از الغدير، ج 3، ص78 ; شبهاى پيشاور، ص158 «يا عليّ أنت و شيعتك تأتي أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين و يأتي أعداؤك غضباناً مقمحين قال يا رسول الله و من عدوّي؟ قال: من تبرأ منك و لعنك».
13  . المناقب، ص113 ; ينابيع المودة لذوى القربى، ج 1، صص328 و 425 ; شبهاى پيشاور ص159 «يا عليّ أنت و أصحابك في الجنّة أنت و شيعتك في الجنّة».
14  . الشيعة فى احاديث الفريقين، ص128 به نقل از المناقب، ص226 ; ينابيع المودة لذوى القربى، ج 2، ص109 ; شبهاى پيشاور، ص159 «مثلك في أمتي مثل المسيح عيسى بن مريم».
15  . المناقب، ص317 ; ينابيع المودة لذوى القربى، ج 1، ص328 ; شبهاى پيشاور، ص159 «فأنت يا عليّ و شيعتك في الجنّة و محبّوا شيعتك في الجنّة و عدوّك الغالي فيك في النار».
16  . تاريخ الكبير، ج 9، ص31 ; مستدرك الحاكم، ج 3، ص131 ; شبهاى پيشاور، ص161 «إنّ الله أمرني بحبّ أربعة و أخبرني أنّه يحبّهم».
17  . سنن الترمذى، ج 5 ، ص332 ; مسند ابويعلى، ج 5 ص166 ; شبهاى پيشاور ص161 «الجنّة تشتاق إلى ثلاثة; عليّ و عمّار و سلمان».