3. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم)و عطا در حدّ رضايت

آيه ديگر حاكى است كه خدا به رسول خويش تا آن حد عطا مى كند كه رضايت او را جلب كند چنان كه مى فرمايد:
(وَلَلآخرةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الأُولى *وَلَسَوفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرضى) .(1)
«سراى ديگر براى تو از اين جهان بهتر است، به زودى خدا آن قدر به تو عطا مى كند كه راضى گردى».

در آيه دوم از دو نظر ابهام وجود دارد:

اوّلاً: زمان و مكان عطاى الهى بيان نشده است، از كجا معلوم كه ظرف عطا روز رستاخيز باشد.
ثانياً: آنچه خدا عطا خواهد كرد، روشن نكرده است شايد مقصود غير شفاعت باشد.

ولى ابهام نخست با توجه به ماقبل آيه، قابل رفع است، زيرا در آيه قبل، خدا آخرت را ستوده و آن را بر دنيا ترجيح داده است و سپس بلافاصله فرمود: «خدا آن قدر به تو عطا مى كند كه راضى شوى». اتصال اين دو آيه گواه بر اين است كه مكان و زمان عطا،سراى ديگر است.

مقام والاى پيامبر، كه «رحمة للعالمين» است، ايجاب مى كند كه در چنين روزى وحشت زا به فكر امت خويش باشد و با آمرزيده شدن گروه بى شمارى مسرور و خوشحال گردد. و با توجه به اين اصل، ابهام دوم نيز برطرف مى شود و اينكه مقصود شفاعت در حق امت است كه مايه رضايت خاطر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مى گردد.

مؤيد اين معنى روايات اسلامى است كه اين آيه را به شفاعت تفسير كرده است.(2)

تا اينجا با دلايل قرآنى اصل شفاعت آشنا شديم، ولى روايات مربوط به شفاعت بيش از آن است كه در اين مقاله گرد آيند، ما از ميان روايات فزونتر از صد به نقل چند روايت اكتفا مىورزيم.

پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «اعطيتُ خمساً... واعطيتُ الشفاعة، فادّخرتُها لأُمّتي فهي لِمَن لا يُشركُ باللّه شيئاً.(3)
«خداوند بزرگ به من پنج امتياز عطا فرموده است... كه يكى از آنها شفاعت است و آن را براى امت خود نگاه داشته ام، شفاعت براى كسانى است كه شرك نورزند».

باز پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: أنا أوّل شافع وأوّل مشفّع.(4)
من نخستين كسى هستم كه شفاعت مى كند، و نخستين كسى هستم كه شفاعت او پذيرفته مى شود.

ابوذر مى گويد: صلّى رسولُ اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم)ليلةَ فقرأ ب آية حتى أصبحَ يركَع بها ويسجُدُ بها : ( إن تعذبهم فانّهم عبادك وان تغفر لهم فانّك أنت العزيز الحكيم) فلما أصبحَ، قلتُ يا رسول اللّه مازلت تقرء هذه الآية حتى أصبحتَ تركع بها وتسجد بها، قال: انّي سألت ربّي عزّ وجلّ الشفاعةَ لأُمّتي فأعطانيها فهي نائلة إن شاء اللّه لمن لا يشرك باللّه عزّوجلّ شيئاً».(5)
رسول گرامى شبى تا به صبح نماز مى خواند و ركوع و سجود مى كرد، و پيوسته آيه (ان تعذبهم فانّهم عبادك...) را مى خواند، چون صبح شد كيفيت نماز پيامبر را بر او متذكر شدم فرمود: من از پروردگار عزوجلّ براى امتم شفاعت خواستم، و او خواسته مرا پذيرفت پس شفاعت به خواست خدا از آن كسانى است كه مشرك نباشند.

ما در اين جا به همين چند روايت از رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)اكتفا ورزيده و در تفسير منشور جاويد(6) كه به صورت تفسير موضوعى بر قرآن نوشته ايم حدود صد روايت از پيامبر و پيشوايان معصوم (عليهم السلام)در مورد شفاعت نقل كرده ايم، در آن روايات از شفاعت، و شرايط شافعان، و شرايط كسانى كه در حق آنها شفاعت مى شود، و نتيجه شفاعت، به روشنى سخن به ميان آمده است.

از آنجا كه اصل شفاعت مورد پذيرش همگان است حتى محمد بن عبدالوهاب(7)، و استاد او ابن تيميه(8) از پذيرندگان اين اصل اعتقادى مى باشند، در اين مورد به صورت گسترده سخن نمى گوييم. چيزى كه مهم است مسأله دوم است كه وهابيان آن را تحريم مى كنند و آن درخواست شفاعت از شافعان راستين است.

اينك به تشريح آن مى پردازيم.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1. ضحى/5ـ6.
2. به تفسير مجمع البيان:5/505، و تفسير برهان:4/473 و تفسير الدر المنثور:6/361 مراجعه بفرماييد. محدثان و مفسران از ابن عباس اين جمله را نقل مى كنند:«رضاه أن تدخل أُمّته الجنة» : «رضايت او در اين است كه امت وارد بهشت شوند».
3. مسند احمد:1/301; سنن نسائى:1/172; سنن دارمى:1/323 وغيره.
4 . سنن ترمذى:5/248; سنن دارمى:1/26.
5 . مسند احمد:5/149.
6. منشور جاويد:155ـ 178; و نيز مفاهيم القرآن:4/315ـ337.
7 . كشف الشبهات:16.
8 . مجموعة الرسائل الكبرى:1/403.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------