نقض اصل ترك انواع تعصبات، در متون بهائيت

تا اين جا مشخص شد كه فرقه بهائيت در زمينه اصل نهم يعني ترك تعصبات فاقد نوآوري بوده است. اما گذشته از كهنه بودن اصل نهم آيا سران بهائيت در متوني كه از خود به جاي گذاشته اند اين اصل را رعايت كرده اند؟ براي يافتن پاسخ اين سئوال متون مربوط به آنان را مورد بررسي قرار مي دهيم.
شوقي افندي، در مورد حضور افراد غير بهائي در جلسات مربوط به بهائيت اظهار مي دارد: «اين جلسات 19 روزه مخحصوص اهل بهاء است منحصرا براي آنان است و هيچ گونه تغيير و تبديلي در اين اصل جايز نيست.» [1] .
و در جاي ديگر تاكيد مي كند كه: راجع به حضور افراد غير بهائي در ضيافت هاي 19 روزه اين امر بالمره احتراز شود. [2] .
از آقاي شوقي افندي بايد پرسيد معني عدم تفاوت مومن و غير مومن كافر و مشرك اين است كه فقط افراد بهائي در محافل شما شركت كنند؟ آيا ايجاد تمايز و مرزبندي بين خودي و غير خودي موجد نوعي تبعيض و تعصب به شكل مذهبي نمي باشد؟
در جاي ديگر حسينعلي نوري اظهار مي دارد غير بهائي از بهائي ارث نمي برد:
«غير بهائي لا يورث البهائي» [3] ظاهرا در اين جا نيز ايشان فراموش كرده اند كه قبلا فرموده اند: «همه آن ها (موحد و مشرك مؤمن و غير مؤمن) در برابر قوانين اجتماعي و مدني داراي حقوق واحدند و روابط ظاهري ربطي به عالم ديانت ندارد.»
آيا اين تناقض گويي ها نشانگر تعصب ديني و غير الهي بودن آن ها نيست؟! جناب آقاي حسينعلي نوري كه اين قدر دلشان براي علم و دانش سوخته [4] كه در تقسيم ارث حقي براي معلم در نظر گرفته اند چرا حساب معلم غير بهائي را از معلم بهائي جدا دانسته اند و او را از سهم الارث كه خود تعيين نموده است محروم مي كند. بهائيت حتي در بين مريدان خودش نيز تفاوت و تبعيض قائل شده و در زمينه هاي اجتماعي حقوق بيشتري به افراد شهري و روستاييان اختصاص داده است. براي مثال در قوانين و احوال شخصيه بهائيت آمده است كه:
ميزان مهريه از طرف زوج شهرنشين مقدار يك تا پنج واحد طلا و براي زوج روستايي (قراء و قصبات) از يك تا پنج واحد نقره تعيين مي گردد. براي زوجه فرقي براي شهري يا روستايي بودن (نيست) ندارد. [5] .
سران بهائيت كه شعار مي دهند بين سياه و سفيد آفريقائي و آسيايي تفاوتي نيست پس چرا بين روستايي و شهري تبعيض قائل شده اند؟ گذشته از اين مطلب اختلاف مشهود در اين حكم مربوط به افراد بهائي مي شود و اگر با منطق اينان قياس غير بهائي و بهائي در كار بود حتما تبعيض بيش از اين مي شد و درصد طلا و نقره بيشتر افزايش پيدا مي كرد؟
آيا با اين تبعيض و تعصب آشكار وحدت عالم انساني كه شعار اساسي بهائيت است به واقعيت خواهد پيوست؟!
شايان ذكر است موارد نقض بي شماري ديگري نيز در ارتباط با وجود تبعيض وانواع تعصبات در متون بهائيت وجود دارد كه در اين جا جهت رعايت اصل اختصار به چند مورد آن اشاره گرديد.
پاورقي ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] آثار شوقي افندي. ص 32 - 33.
[2] همان مأخذ. ص 25.
[3] نوري. حسينعلي كتاب اقدس.
[4] به بخش مربوط به اصل چهارم بهائيت مراجعه گردد.
[5] قوانين و احوال شخصيه. موسسه مطبوعات امري 134 بديع.