مقدمه

قال رسول الله: «اذا ظهرت البدع فعلي العالم ان يظهر علمه و من لم يفعل فعليه لعنة الله.» 
آنگاه كه بدعت ها پديد آيند بر عهده دانشمند است كه دانش خويش را آشكار كند و آنكه نكند لعنت خدا بر او باد. 
(اصول كافي - ج 1 ص 54) 
از بين فرق گوناگوني كه در طول تاريخ اسلام به وجود آمده اند شايد بتوان گفت بهائيت، تنها فرقه اي است كه آئين اسلام را منسوخ اعلام كرده و ادعا نموده كه دين جديدي به وجود آورده است. 
اگر به تاريخ انبياء و زمينه پيدايش اديان جهاني بنگريم موضوع تجديد نبوت ها به طور كلي به سه دليل صورت گرفته است؛
1) تحريف و تبديل هاي كتب مقدس به لحاظ ناتواني بشر در حفظ مواريث علمي و ديني در ازمنه قديم.
2) نيازمندي دوره اي بشر به پيام الهي.
3) عدم جامعيت شرايع قديم در زمان هاي بعدي بوده است. بنابراين رويكرد دين مبين اسلام به اين دليل آئين خود را به عنوان آخرين دين الهي معرفي مي كند كه مطمئن است ديگر تحريفي صورت نخواهد گرفت زيرا خداوند خود حافظ دين مي باشد (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون. سوره حجر آيه 9)؛ ثانيا با به بلوغ رسيدن بشر از لحاظ فكري و عقلي، دانشمندان نقش انبياء را به عهده مي گيرند (العلماء ورثه الانبياء) و حكم مسائل جديد را با توسل به قوانين و احكام ثابت شريعت، استنباط مي نمايند. 
اگر فرض نماييم كه بهائيت واقعا آئين جديدي را پس از اسلام عرضه داشته، قاعدتا و منطقا نيز بايستي بپذيريم كه دين اسلام تحريف شده و يا در مبادي فروع داراي نقص و كمبود بوده است. زيرا همان طور كه قبلا عرض شد، رويداد تجديد نبوتها به لحاظ تحريف كتب آسماني و تعبير نيازمندي هاي بشر در زمينه هاي مختلف به وقوع پيوسته است. اما  رويكرد بهائيت در خصوص تحريف دين منفي است و اعتقاد دارد كه نه تنها قرآن، كه كتب ساير اديان نيز هيچ گونه تحريفي نپذيرفته اند. (در اين خصوص در فصول مربوط كتب توضيحات وافي ارائه گرديده است) لذا تنها دليلي كه براي ادعاي آنان باقي مي ماند نياز بشر در قرن سيزدهم هجري برابر با قرن نوزدهم ميلادي بوده است. به عبارت ديگر از نظر بهائيت دين اسلام به دليل عدم جامعيتش در فروع و مبادي و كهنه شدن احكام آن ديگر نمي تواند پاسخگوي نيازهاي قرون معاصر باشد! اگر چنين فرضي صحت داشته باشد لزوما نتيجه خواهيم گرفت كه بهائيت بايد آئيني را به بشر عرضه نموده باشد كه از هر لحاظ جامع و كاملتر از دين ما قبل خود يعني اسلام است كه البته سران اين فرقه چنين ادعايي نيز كرده اند؛ شوقي افندي (رهبر سوم فرقه) در توقيعي كه با عنوان دور بهائي به زبان انگليسي در سال 1934 نگاشته است اظهار مي دارد «چون هر ظهوري اكمل از ظهور قبل است لذا فيوضات الهيه كه هر نبي در عصر خود به بشر افاضه مي نمايد بالنسبه به عصر قبل كه ميزان استعداد به آن پايه نبوده است اعظم و ازيد خواهد بود. لهذا صرف نظر از فضيلت و امتياز ذاتيه ديگري كه ممكن است براي آئين بهائي قائل بود اين نبوت به تنهايي دلالت بر قدرت و عظمت بي نظير ظهور حضرت بهاء مي نمايد.» 
كتاب حاضر اين ادعا را مورد بررسي و ميزان صحت و سقم آن مشخص مي نمايد.