اسرائيليّات در كتاب هاي اهل سنّت

5. اسرائيليّات در كتاب هاي اهل سنّت:
برخي از سرگذشت ها و نقل هاي تاريخي با ورودشان در كتاب هاي حديثي، تاريخي و تفسيريِ اهل سنّت، چهره نازيبايي را از وقايع تاريخي به نمايش گذاشته است، كه تشخيص اين حقيقت، كاري فوق العاده مشكل و سخت است؛ زيرا پژوهش گران و اهل تحقيق را در دست يابي به حقايق تاريخي دچار مشكل و گاهي حتّي با ناكامي رو به رو مي كند، ابن خلدون مي نويسد:
عرب صدر اسلام، بهره اي از علم و كتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرينش جهان و اسرار هستي را از عالمان يهود و اهل تورات و يا از نصاري همانند كعب الأحبار، وَهْب بن مُنَبِّه و عبداللّه بن سلام مي پرسيدند.
تا آن جا كه مي گويد:
فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم وتساهل المفسّرون في مثل ذلك ومَلاَءُوا كتب التفسير بهذه المنقولات، وأصلها كلّها كما قلنا من التوراة أو ممّا كانوا يفترون(1)؛ تفاسير اهل سنّت از گفته هاي يهود و نصاري سرشار گشته و مفسّران هم در اين زمينه سهل انگاري كردند و كتاب هاي تفسيري را از اين دست روايات پُر كردند و اين در حالي است كه ريشه همه اين روايات از تورات و يا دروغ بافي هاي يهود و نصاري سرچشمه گرفته است.
دو كتاب معروف و مشهور اهل سنّت صحيح بخاري و صحيح مسلم نيز از اين آفت در امان نمانده و متأسّفانه اخباري از اين دست به فراواني در آن ها ديده مي شود كه از آن جمله نقل حديث ساختگي ذيل است كه از افكار يهوديّت در ميان احاديث مسلمانان رسوخ كرده است:
ابو هريره نقل مي كند كه رسول اللّه [ صلي الله عليه و آله ] فرمود:
يَنْزِلُ اللَّهُ إِلَي السَّمَاءِ الدُّنْيَا كُلَّ لَيْلَةٍ حِينَ يَمْضِي ثُلُثُ اللَّيْلِ الأَوَّلُ فَيَقُولُ أَنَا الْمَلِكُ أَنَا الْمَلِكُ مَنْ ذَا الَّذِي يَدْعُونِي فَأَسْتَجِيبَ لَهُ مَنْ ذَا الَّذِي يَسْأَلُنِي فَأُعْطِيَهُ مَنْ ذَا الَّذِي يَسْتَغْفِرُنِي فَأَغْفِرَ لَهُ فَلاَ يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّي يُضِيءَ الْفَجْرُ»(2)؛
خداوند هر شب پس از گذشت يك سوّم آن، به آسمان زمين فرود مي آيد و تا طلوع فجر ندا مي كند: چه كسي مرا مي خواند تا اجابت نمايم و چه كسي از من طلب مي كند تا به وي عطا كنم و چه كسي طلب بخشش مي كند تا گناهش را ببخشم؟
در برخي از روايات آمده است: «فإذا طلع الفجر صعد إلي عرشه(3)؛ پس از طلوع فجر به عرش مراجعت مي كند».
شايد روزگاري اين سخنان بي پايه و اساس، قابل طرح بود و ساده لوحاني را فريفته مي كرد، ولي امروز با رشد دانش و تكامل عقلاني بشر، موجبات تمسخر را فراهم مي كند؛ چرا كه با توجّه به كرويّت زمين، در هر لحظه از شبانه روز در يك نقطه از كره زمين، پايان شب و طلوع فجر مي باشد و اگر خداوند از عرش به زمين آمده باشد، مادامي كه زمين باقي است و شب و روز در چرخش است، ديگر به عرش برنخواهد گشت. از اين رو، برخي از بزرگان اهل سنّت در توجيه اين روايت دچار حيرت و سرگرداني شده اند(4). البتّه نتيجه دوري از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و بي توجّهي به توصيه رسول اكرم صلي الله عليه و آله در تمسّك به ثقلين، سقوط در وادي هاي خطرناك اين چنيني را در پي دارد.
پاورقي ها: --------------------------------------------------------------------------
(1) تاريخ ابن خلدون (مقدّمه) ج 1، ص 439.
(2) صحيح مسلم، ج 2، ص 175، ح 1657 و صحيح بخاري، ج 2، ص 47، ح 1145 و ج 7، ص 149، ح 6321.
(3) فتح الباري، ج 13، ص 390 و عمدة القاري، ج 25، ص 159.
(4) ر. ك: تفسير قرطبي، ج 4، ص 39 و فتح الباري، ج 13، ص 390.