ملایکه و انسان از دیدگاه فلاسفه

  • 1392/08/25 - 10:23
چندی پیش کتاب الامامة و النص نوشته فیصل نور از علماي اهل تسنن، چاپ شد؛ این کتاب سعی در اثبات تناقض گویی بین کلام علمای شیعه با سنت نبوی و کلام وحی دارد، غافل از آن که با قرار دادن دو مطلب کنار هم و برداشت دوگانگی از آن تناقض ثابت نمی شود.

مقدمه :

کتاب الامامة والنص اثبات تناقض كلام علمای شیعه است و در قسمتی از آن با آوردن احادیثی در مورد فطرس و صلصائیل و دردائیل و قرار دادن احادیث مقابل آیات سعی در اثبات تناقض بین سخنان علمای شیعه با قرآن را دارد.

ادعاي ما در مورد عصمت ملائكه اين است كه هركس با قواعد علوم عقلي و نقلي شيعه آشنا باشد مي داند كه شيعه در عين حالي كه به نقل بها مي دهد يك مذهب عقل گرا است و براي فهميدن آراء يك مذهب عقل گرا بايد قواعد عقلي علوم عقلي آن مذهب مثل فلسفه و كلام و ...را در كنار قواعد نقلي بررسي كرد تا به نتيجه درست رسيد .گاهي براي فهميدن نقل از قواعد عقلي استفاده كرد و گاهي با نقل بال پر به پاي چوبين استدلال داد.ولي اشتباه جايي رخ مي دهد كه مثلا نقل گرايي كه در مورد اراده قائل به جبر ويا تفويض است عقايد عقلي ونقلي مذهبي كه قائل به اختيار و امر بين الامرين است را با نگاه و روش خود بررسي كرده عقايد آنها را نفهميده چون از عقل استفاده نكرده بعد بين حرف آن علما ي عقل گرا تناقض هم پيدا مي كند !!

اگر اين فرد توان فهميدن داشته باشد و مغرض هم نباشد و به قواعد علوم عقلي مسلط گردد بعد خواهد ديد كه تناقض در كجاست و به حقانيت ويگانگي حق و مذهب حقه پي خواهد برد.

کتاب الامامه و النص سعی در اثبات تناقض بین کلام علمای شیعه با سنت نبوی و کلام وحی دارد، غافل از آن که با قرار دادن دو مطلب کنار هم و برداشت دوگانگی از آن تناقض ثابت نمی شود. وقتی این دو کلام از امامان و علمای شیعه و قرآن و سنت نبی باشد که همه نور هستند اول چیزی که در تناقض های گفته شده نزد صاحبان اندیشه آشکار می شود توهم و پندار غلط بیننده تناقض است، که حاصل از جهل به احدیت نور در عالم هستی می باشد.

این تاریکی اندیشه سبب شد حق امیرالمؤمنین علی علیه السلام را کسی که ادعا می کنند خال المؤمنین است زیر پا نهد و آنها در این تناقض آشکار پی به حقانیت یکی به صورت مطلق و محض نبرند و حق را دوگانه بپندارند و برای حق دوئیت قایل شوند همانطور که تا کنون چنین هستند.

در یکی از بخشهای این کتاب ادعا شده که شیعه به عصمت ملائکه معتقد نیست و این مطلب را با آیات قرآن متناقض پنداشته است بنابراین در این نوشتار سعی شده است از عصمت ملائکه از دیدگاه فلاسفه تشیع دفاع شود.

ملائکه و انسان از دیدگاه فلسفه

تجرد ملائکه

ملائک موجوداتى هستند مجرّد (غير مادى) ؛ لذا از آثار خاصّ موجودات مادی ، مثل قابلیت و استعداد وحرکت و تغییر و تکامل و زمانداری و مکانداری منزّهند . از این رو نه تکلیف دارند و نه شهوت و نه غضب و نه قوه وهم و خیال و حسّ ؛ چرا که تکلیف لازمه حرکت و تکامل است ؛ و شهوت ــ به معنی خاص آن در موجود مادی ــ یعنی میل به چیزی که کمال یکی از قوای وجودی انسان را ارضاء می کند ؛ و غضب ــ به معنی خاص آن در موجود مادی ــ یعنی دفع آنچه سدّ راه کمال یکی از قوای وجودی انسان است ؛ و لازمه ی هر دوی اینها ، داشتن حرکت تکاملی ، و به تبع آن مادّیت است. همچنین به علت مادی نبودن ملائک ، خوردن و خوابیدن نیز برای آنها معنی ندارد ؛ چون خواب ، نتیجه خستگی ، و خستگی ناشی از کار و حرکت اجزاء و اعضاء بدن است ؛ و حرکت از آثار موجود مادّی است ؛ بنا بر این ، ملائک که موجوداتی مجرّدند خواب ندارند. خوردن نیز برای تامین انرژی از دست رفته بدن است ؛ و از دست رفتن انرژی نتیجه حرکت اجزاء بدن است ؛ و ملائک نه حرکت دارند و نه انرژی ، چون انرژی نیز از نظر فلسفی ، موجود مادّی است. ــ توجه: ماده در اصطلاح فلسفه غیر از ماده در اصطلاح فیزیک است. ــ امّا حیات ملائک عین وجود آنهاست ؛ ملائک موجوداتی بسیط(غیرمرکّب ) هستند ؛ لذا اجزاء ندارند ؛ چون لازمه اجزاء داشتن ، قابلیت ترکیب است ؛ و لازمه قابلیّت ، مادّی بودن است. بنا بر این ، اوصاف ملائک ، مثل حیات ، علم ، قدرت ، عصمت ، عبادت ، عاقل بودن و ... همه عین ذات آنهاست . در ملائک مذکر و مؤنث بودن نیز معنی ندارد ؛ چون مذکر و مؤنث بودن در جایی معنی دارد که ترکیب ، شهوت ، انفعال ، حرکت و تغییر و حالت بالقوّه داشتن و امثال آنها موجود باشد ؛ و در ملائک هیچکدام اینها وجود ندارد.

اصناف ملائکه

ملائک از نظر مرتبه وجودی دارای اقسام فراوانی هستند ؛ برخی از آنها موجوداتی شبه مادی هستند که دارای شکل و رنگ و امثال آن می باشند ؛ ولی مادی نیستند ؛ لذا از حرکت و زمان و ترکیب و ... منزّهند ؛ اینها هر کدام بسته به کاری که انجام می دهند اشکال گوناگونی دارند ؛ فلاسفه این گروه از ملائک را ملائک مثالی می نامند ؛ و عالم آنها را هم عالم مثال می گویند ؛ ملائک عالم برزخ از همین سنخند ؛ البته خود اینها نیز دارای مراتب متفاوتی بوده و همه در یک مرتبه وجودی نیستند ؛ در مرتبه بالاتر از اینها ، ملائکی هستند که نه تنها از ماده که از شکل و رنگ و امثال آنها نیز منزّهند ؛ فلاسفه این گروه از ملائک را عقول مجرّده و عالم آنها را عالم عقل می نامند ؛ ــ توجه: این عقل ، غیر از عقل بشر است ــ خود اینها نیز مراتبی دارند ؛ و جناب جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حَمَله عرش ، در مراتب بالای این دسته اند ؛ در روایات اهل بیت (علیه السلام) لوح و قلم و ن (نون) نیز از ملائک عظام شمرده شده اند ، که مرتبه آنها از جبرئیل و میکائیل و اسرافیل بالاتر است .

كارهاي فرشتگان :

قرآن كريم كارهاي فراواني را براي فرشتگان برشمرده است. وساطت در نزول وحي و ابلاغ پيام الهي به پيامبران ، تدبير امور عالم و وساطت در وصول فيض الهي به مخلوقات ، استغفار و شفاعت براي مؤمنان و امداد آنان ، لعن كافران ، ثبت اعمال بندگان ، قبض روح در هنگام مرگ ، نازل نمودن عذاب بر طاغیان و... از جمله مأموريتهاي الهي است كه فرشتگان آن ها را اجرا مي كنند. فرشتگان در عالم برزخ و آخرت نيز حضور دارند. گروهي از آنان در بهشت مستقرند و گروهي نيز نگاهبان دوزخ و دوزخيان اند. فرشتگان همواره به عبادت و تقديس و تسبيح خداوند اشتغال داشته و وجود آنها عین عبودیت و بندگی خداست ؛ لذا هيچ گاه از عبادت خدا فراغت نمي يابند ؛ چون جدایی یک موجود از ذات خود محال است[2]

نتیجه گیری

با توجه به مطالب بالا از لحاظ فلسفی ملائکه از عقولند و معصوم از گناه آنچه می کنند که باید بکنند و این مطلب با اختیار داشتن آنها هم مخالف نیست مرتبه اختیار عقول اختیار همراه با عصمت است که با نگاه امر بين امرين که عقیده شیعه است احادیث و آیات قرآن در نهایت کمال دیده و تفسیر می شود اما اگر کسی با جبر گرایی که عقیده اهل سنت است به این آیات نگاه کند دچار گج فهمی خواهد شد و منظور علمای شیعه اعلی الله مقامهم الشریف را نخواهد فهمید.[3]

 

 

منابع :
[1]. مجلسی ، محمد باقر ،بحارالانوار، ج18، ص382.
[2]. برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب ملائکه ، تالیف آیة الله محمد شجاعی یا به مقالات  مقصر در جنگ جمل کیست،علی یا عایشه؟ و اگر در زمان جنگ صفین یا جمل بودید،کدام طرف را انتخاب می کردید؟ و تکثرگرایی و پلورالیسم در اندیشه قائلین به تصویب و تکثر گرایی با جمع بین خلفای سه گانه و رابطه تکثر گرایی و عدم عقلانیت پذیری اهل سنت مراجعه فرمائید.
[3]. تفصیل بحث را در منابع زیر ملاحظه فرمایید : مجموعه آثار شهید مطهری ؛ ج 5 ، ص 238 و  ج 9 ؛ ص 325-357 و فرهنگ فلسفی ، جلد 1، ص 472 الی 475. و بحارالأنوار ، ج 1 ، ص 183 همچنین این بحث در سطوح بالاتری نیز مطرح شده است که طرح آن برای غیر متخصص در فن فلسفه ، به خاطر تخصصی بودن بحث مقدور نیست.از حجت الاسلام احد ایمانی از اساتید فلسفه موسسه کلام امام جعفر صادق علیه السلام تشکر می کنم مطالب فلسفی بالا از دست نوشته های ایشان استفاده شد که باکسب اجازه از ایشان نقل گردید.

تهیه و تنظیم: *حجه الاسلام محمد صادق محسن زاده*

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.