نقدی بر جایگاه بهاءالله در بهائیت

  • 1396/10/20 - 21:32
هرچند که پیامبرخوانده‌ی بهائیان مقامی بس فراتر از رسالت (یعنی خدایی) برای خود قائل بوده، اما سرکردگان بهائی با توجیه این ادعاها، مقام مظهریت ذات الهی برای وی قائل می‌شوند. این در حالیست که کتاب آسمانی قرآن، جایگاهی فراتر از عبودیت را برای پیامبران الهی صحیح نمی‌داند. بعلاوه‌ی آن‌که چگونه بشری فانی می‌تواند مظهر ذات الهی باشد!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هرچند که با بررسی ادعاهای پیامبرخوانده‌ی بهائیان درمی‌یابیم که وی ادعایی فراتر از نبوت، یعنی خدایی، برای خود قائل بوده است [1]؛ اما سرکردگان بهائی که قبول این ادعا را برای پیروان خود مشکل پنداشته‌اند، به توجیه ادعاهای وی متوسل شده‌اند. همچنان که در یکی از این توجیهات، پیامبرخوانده‌ی بهائیان به عنوان مظهر کامل ذات الهی خطاب می‌شود: «... چه که این ظهور نفس ظهور الله است، نه به عنوان تجلی و مجلی و نور این نیز قدم را اشرافی و غروبی نیست».[2]
اما ادعای وجود چنین جایگاهی برای این مدعی رسالت در حالیست که بر اساس آیات قرآن، خداوند متعال وظایف و جایگاهی به خصوصی برای فرستادگان خود مشخص کرده که هیچ‌کدام با ادعای پیشوای بهائیان سازگاری ندارد. این جایگاه‌ها عبارتند از:
«ابلاغ رسالت»: خدواند در قرآن کریم، برای پیامبران، تنها وظیفه‌ی ابلاغ رسالت را بیان کرده است؛ همچنان که می‌خوانیم: «ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ... [مائده/99]؛ پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد».
«عبودیت»: بالاترین درجه‌ای که پیامبران الهی برای خود قائل بودند و به آن افتخار می‌کردند، مقام عبودیت «بندگی» خدا بوده است: «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْکِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا [مریم/30]؛ گفت: من بنده خدایم او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است». لذاست که مهم‌ترین هدف پیامبران الهی، تقویت جنبه‌ی عمومی انسان‌ها بوده است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ... [نحل 36]؛ ما در هر اُمتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید».
«تأکید بر بشر بودن پیامبران الهی»: در طول تاریخ افرادی ناآگاه به قصد اهداف نفسانی خود قصد داشتند جنبه‌ی بشریت پیامبران را انکار و صفتی فراتر از بشریت برای آنان متصور سازند؛ از این‌رو قرآن کریم پاسخ می‌دهد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ يُوحي‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ [کهف/110]؛ بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است».
حال چگونه مدعی رسالتی چون سرکرده‌ی بهائیان، برای خویش مقامی فراتر از جنبه‌ی بشری قائل شده است!

پی‌نوشت:

[1]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله‌ی قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخه‌ی خطی، کاتب حرف الزاء، ربیع الأول، ص 154.
[2]. نصرالله رستگار، تاریخ صدورالصدور، بی‌جا: کؤسسه‌ی مطبوعات امری، 104 بدیع، ص 26.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.