بررسی روایت طبرانی در هجوم به خانه وحی

  • 1395/12/16 - 15:29

از آن‌جا که بنا نیست چراغی را که ایزد برفروزد با پف‌های شبهه‌افکنان وهابی، خاموش گردد، برخی از علمای اهل‌سنت به ماجرای هجوم به خانه وحی اعتراف کرده‌اند. از باب نمونه طبرانی می‌گوید: «از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده، آن را رها کرده و درب جنگ را بر خود می‌بستم.»

ماجرای هجوم به خانه وحی و رخداد‌های به‌وجود آمده در آن روز که از عواقب سیاه‌ترین روز تاریخ اسلام است به شهادت جانکاه حضرت زهرا (علیها السّلام) انجامید و بزرگ‌ترین مرثیه تاریخ بشریت شیعه را سرود. این حقیقت انکارناپذیر، حکایت جان‌سوزی است که بخشی از مصیبت‌های رفته بر اهل‌بیت (علیهم السّلام) را به خود اختصاص داده است. در این میان، برخی از پیروان وهابیت به سبب عدم آگاهی از حدیث و تاریخ، در این واقعیت تردید نموده و بر طبل انکار کوبیده‌اند، امّا از آن‌جا که بنا نیست، چراغی را که ایزد برفروزد با پف‌های شبهه‌افکنان، خاموش گردد، برخی از علمای اهل‌سنت به این واقعه اعتراف کرده و مهر تاییدی بر آن زدند؛ از باب نمونه طبرانی،[1] و دیگران در روایتی می‌گویند: «از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: من بر چیزی افسوس نمی‌خورم، مگر برای سه کاری که مرتکب شدم، ... تا آن‌جا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده، آن را رها می‌کردم، اگرچه از روی جنگ بر من بسته شده بود.»[2] علاوه بر تعدّد نقل، در صحت این روایت کفایت می‌کند که ضیاء الدین مقدسی حنبلی، از بزرگان علمای اهل‌سنت می‌گوید: «این حدیث از ابوبکر در رتبه روایات «حسن» قرار دارد.»[3] اما با این وجود برخی از پیروان وهابیت به سند این روایت اشکال کرده‌اند.

اشکال وهّابیت به سند روایت طبرانی؛

عبدالرحمن دمشقیه درباره این روایت می‌گوید: «در روایت ابوبکر، نام «داوود بن علوان بجلی» وجود دارد که بخاری، ابوسعید بن یونس، ابن حجر و عقیلی، وی را منکر الحدیث دانسته‌اند.»[4]
در پاسخ می‌گوییم: اولا: تنها اشکالی که عبدالرحمن دمشقیه به سند این روایت کرده «علوان بن داود بجلی» است که با توثیق ابن حبّان در کتاب خود، این اشکال نیز مرتفع می‌‌گردد.
ثانیا: اگر بگویند ابن حبّان، در توثیق راویان، متساهل و سهل‌نگار بوده، می‌گوییم: این ادّعا پذیرفته نیست؛ چرا که ذهبی در کتابش «الموقظة فی علم مصطلح الحدیث» می‌گوید: «چشمه معرفت ثقات، تاریخ بخاری و ابن ابی حاتم و ابن حبان هستند.»[5] و سیوطی نیز گفته: «هر کسی درباره ابن حبان بگوید: ابن حبان متساهل در حدیث بوده، سخنش صحیح نیست.»[6]
ثالثا: ممکن است برخی بگویند: علوان بن داود بجلی، منکر الحدیث بوده، از این‌رو نمی‌توان روایات او را قبول نمود؛ در پاسخ می‌گوییم: منکر الحدیث بودن دلالت بر عدم اعتبار روایات راوی نمی‌کند. ابن حجر عسقلانی در شرح حال حسین بن فضل بجلی گوید: «اگر بنا باشد هر کسی را به صرف این‌که روایت منکر نقل می‌کند در زمره ضعفاء قرار دهیم، در آن صورت روایت هیچ کس سالم نخواهد ماند.»[7]
رابعا: این روایت با چندین سند نقل شده، که تنها در یکی از آن‌ها «علوان بن داود» وجود دارد؛ از جمله شمس الدین ذهبی پس از نقل روایت می‌گوید: «این حدیث را ابن وهب و ابن عائذ از لیث بن سعد از صالح بن کیسان به شکل کامل‌تر روایت کرده‌اند.»[8] همان‌گونه که ملاحظه می‌گردد، در این سند نامی از علوان بن داود به میان نیامده و لیث بن سعد به طور مستقیم از صالح بن کیسان روایت کرده است. چنان‌که ابن عساکر نیز این روایت را با سند دیگری آورده است.[9]

بنابراین، دست‌کم این روایت با سه سند گوناگون نقل شده که حتّی اگر فرض کنیم همه این اسناد مشکل داشته باشند، باز هم نمی‌توان از حجیّت آن دست برداشت؛ چرا که بر اساس مبانی رجالی مورد قبول وهّابیت، اگر سند روایت از سه عدد گذشت، حتّی اگر همه آن‌ها ضعیف باشند، یک‌دیگر را تقویت کرده و حجیت پیدا می‌کند.[10]

پی‌نوشت:

[1]. «حدّثنا أبو الزّنباع روح بن الفرج المصری ثنا سعید بن عفیر حدّثنی  علوان بن داود البجلیّ عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن صالح بن کیسان عن أبیه قال ذخلت علی أبی بکر أعوده فی مرضه الّذی توفّی فیه فسلّمت علیه و سألته کیف أصبحت فاستوی جالسا فقلت أصبحت بحمد الله بارئا... ثمّ قال أما أنّی لا آسی علی شیء الّا علی ثلاث فعلتهنّ وددت أنّی لم أفعلهنّ و ثلاث لم أفعلهنّ وددت أنّی فعلتهنّ و ثلاث وددت أنّی سألت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عنهنّ فأمّا الثّلاث اللاتی وددت أنّی لم أفعلهنّ فوددت أنّی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته و أن أغلق علیّ الحرب.» المعجم الکبیر، طبرانی، مکتبة الزهرا، موصل، ج 1، ص 62. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. «حدّثنا أبو الزّنباع روح بن الفرج المصری ثنا سعید بن عفیر حدّثنی  علوان بن داود البجلیّ عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن صالح بن کیسان عن أبیه قال ذخلت علی أبی بکر أعوده فی مرضه الّذی توفّی فیه فسلّمت علیه و سألته کیف أصبحت فاستوی جالسا فقلت أصبحت بحمد الله بارئا... ثمّ قال أما أنّی لا آسی علی شیء الّا علی ثلاث فعلتهنّ وددت أنّی لم أفعلهنّ و ثلاث لم أفعلهنّ وددت أنّی فعلتهنّ و ثلاث وددت أنّی سألت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عنهنّ فأمّا الثّلاث اللاتی وددت أنّی لم أفعلهنّ فوددت أنّی لم أکن کشفت بیت فاطمة و ترکته و أن أغلق علیّ الحرب.» تاریخ اسلام، شمس الدین ذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 3، ص 118. 
[3]. «قلت و هذا حدیث حسن عن أبی بکر.» الأحادیث المختازة، محمد بن عبد الواحد الحنبلی المقدسی، مکتبة النهضة الحدیثة، مکه، ج 1، ص 90.
[4]. علوان بن داود البجلیّ من أهل الکوفة یروی عن مالک بن مغول روی عنه عمر بن عثمان الحمصیّ. الثقات، محمد بن حبّان التمیمی البستی، دارالفکر، بیروت، ج 8، ص 526.
[5]. الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، ص 79.
[6]. «و ما ذکر من تساهل إبن حبّان لیس بصحیح.» تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، مکتبة الریاض، ج 1، ص 108.
[7]. «فلو کان کلّ من روی شیئا منکرا إستحقّ ان یذکر فی الضّعفاء لما سلم من المحدّثین أحد لا سیّما المکثر منهم فکان الأولی لا یذکر هذا الرّجل لجلالته.» لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ج 2، ص 307.
[8]. «رواه هکذا و أطول من هذا إبن وهب، عن اللّیث بن سعد، عن صالح بن کیسان، أخرجه کذلک إبن عائذ.» تاریخ الإسلام، شمس الدین محمد الذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 3، ص 118.
[9]. «أخبرنا أبو البرکات عبدالله بن محمّد بن الفضل الفراویّ وأمّ المؤیّد نازیین المعروفة بجملة بنت أبی حرب محمّد بن الفضل بن أبی حرب قالا أنا أبو القاسم الفضل بن أبی حرب الجرجانی أنبأ أبو بکر أحمد بن الحسن نا أبو العبّاس أحمد بن یعقوب نا الحسن بن مکرم بن حسّان البزّاز أبو علیّ ببغداد حدّثنی أبو الهیثم خالد بن القاسم قال حدّثنا لیث بن سعد عن صالح بن کیسان عن حمید بن عبد الرّحمن بن عوف عن أبیه... .» تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، ج 30، ص 417.
[10]. «و قال النوویّ فی «شرح المهذّب»: إنّ الحدیث إذا روی من طرق و مفرداتها ضعاف یحتجّ به علی أنا نقول: قد شهد لمذهبنا عدّة أحادیث من الصّحابة بطرق مختلفة کثیرة یقوّی بعضها بعضا، و إن کان کلّ واحد ضعیفا.» عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بدر الدین محمود بن أحمد العینی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 307.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.