کلمه‌ی امر به معنی فرمان آفرینش است یا دین و مذهب؟

  • 1395/04/16 - 15:51
میان ظهور حضرت نوح با حضرت ابراهیم 1600 سال فاصله و بین حضرت ابراهیم با حضرت موسی کمتر از 500 سال و فاصله حضرت موسی با مسیح بیش از 1500 سال و البته فاصله میان حضرت مسیح واسلام 570 سال بوده و حتی برای نمونه هم یک فاصله 1000 ساله یافت نمی‌شود و این نشان از عدم آگاهی بهائیت و القاء آن به پیروان خود، ضاله بودن این فرقه سیاه مشخص می‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیت همیشه در پی تفسیر به رای تمام استدالات برای اثبات حقانیت پوشالی خود هستند، از جمله این استدلال‌های خود پسندانه اشاره می‌کنیم به آیه‌ی 5 سوره‌ی مبارکه‌ی سجده: «يُدَبِّرُ ٱلْأَمْرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِى يَوْمٍۢ كَانَ مِقْدَارُهُۥٓ أَلْفَ سَنَةٍۢ مِّمَّا تَعُدُّونَ[سجده/5] امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیرمی‌کند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما می‌شمرید بسوی او بالا می‌رود (و دنیا پایان می‌یابد). » بهائیان این آیه را طبق میل خود تفسیر کرده و می‌گویند: «منظور از امر در این آیه، دین و مذهب  و تدبیر به معنای فرستادن دین و عروج به معنای برداشتن و نسخ دین است. بنا بر یان هر مذهبی بیش از هزار سال نمی‌تواند عمر کند و باید بجای خود را به مذهب دیگر بسپارد و طبق قرآن پس از گذشتن هزار سال، مذهب دیگری خواهد آمد».[1]
در پاسخ به این گزافه گویی باید عنوان کنیم که کلمه امر به معنای دین و مذهب نیست، چرا که به معنای فرمان آفرینش است. همانطور که در آیه‌ی دیگری از قرآن کریم اینگونه بیان شده که: «إِنَّمَآ أَمْرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيْـًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ [یس/82] فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!» همچنان در آیات مختلف نیز با همین مفهوم استفاده شده است، مانند: آیه‌ی 50 سوره‌ی قمر و 27 سوره‌ی مؤمنون و 12نحل و آیات متعددی که در این مجال نمی‌گنجد که در همه این آیات مبارکه به معنای امر تکوینی استعمال شده‌است نه به معنای تشریع دین.
جدای از بیان تفاسیر گوناگون به فاصله ادیان گذشته اشاره می‌کنیم تا شفاف‌تر نتیجه‌گیری کنیم، با نگاه به تاریخ فاصله هیچ دین با دین قبل و بعد خود 1000 سال فاصله نداشته است و عدد آن یا بیشتر یا کمتر از آن بوده است.[2]
برای مثال میان ظهورحضرت نوح با حضرت ابراهیم 1600 سال فاصله و بین حضرت ابراهیم با حضرت موسی کمتر از 500 سال و فاصله حضرت موسی با حضرت مسیح بیش از 1500 سال و البته فاصله میان حضرت مسیح وحضرت ختمی مرتبت 570 سال بوده و حتی برای نمونه هم یک فاصله 1000 ساله یافت نمی‌شود و این نشان از عدم آگاهی بهائیت و القاء آن به پیروان خود بوده و با کمی مطالعه و بررسی ضاله بودن این فرقه سیاه مشخص می‌شود.
البته اگر در فرض محال اگر تفسیر بهائیان را هم بپذیریم به تولد باب در سال 1235 هجری قمری می‌رسیم که البته در تاریخ 1260 ادعایش را آغاز کرد و با توجه به آغاز دعوت پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فاصله میان این دو 1273 سال می‌شود: یعنی 273 سال بر 1000 سال افزون است و از قاعده خود بهائیان نیز خارج می‌شود.
باز اگر از این هم چشم بپوشیم اگر بهائیت مبداء را پایان دوران ائمه اطهار علیم السلام به حساب می‌آورد، باید توجه داشت که امامان اسلام 12نفر هستند، نه 11 نفر و اگر امام دوازدهم طبق یکی از ادعاهای آنها! علی محمد شیرازی[3] است: پس باید مبداء این هزار سال را از سال 1266 هجری قمری بگیریم که در نتیجه سال میعاد مورد نظر آنها برای دین جدید برابر سال 2266 هجری قمری خواهد بود که باید فعلا منتظر بمانند تا برسد!

پی‌نوشت:

[1]. علیرضا روزبهانی، در جستجوی حقیقت، ص263.
[2]. همان 265.
[3]. سید علی‌محمد شیرازی ملقب به باب، در ۱ محرم ۱۲۳۵ (قمری) در شیراز زاده شد.

تولیدی

دیدگاه‌ها

در این که بهائیت بر باطل است شکی نیست اما برای من جای سوال هست که این کدام امر است که باید در دقیقاً 1000 سال قمری به سوی خداوند عروج کند و این قدر مهم باشد که خداوند آنرا در قرآن مطرح فرماید؟ این امر کدام امر است که خداوند آنرا تدبیر می کند و پس از تدبیر باید به سوی او عروج کند؟ من تفسیر مرحوم علامه رو خوندم ولی توجیه نشدم

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.