محمد معصوم نايب الصدر ثالث و جعلياتي در کتاب طرايق الحقايق

  • 1392/06/25 - 10:38
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به گفته سخنگوي فرقه نعمت اللهيه گناباديه،مصطفي آزمايش، محمد معصوم نايب الصدر شيرازي نويسنده کتاب طرايق الحقايق در کتاب خود دست به جعلياتي زده که بدین جهت نقل قول از کتاب طرائق الحقايق خالي از اشکال نيست.
بررسي صحت مطالب کتاب طرائق الحقايق

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعد از آنکه در مورد عدم امانت داري مصحح کتاب طرائق الحقايق نکاتي منعکس گشت، حال به بررسي چند نکته از نويسنده کتاب طرائق الحقايق مي پردازيم و بدين وسيله قضاوت در مورد عدم اعتبار يا اعتبار مطالب کتاب طرائق الحقايق را بر عهده خواننده عزيز مي گذاريم تا به عدم صداقت و سوء استفاده نويسنده کتاب طرائق الحقايق پي برده و بداند قسمتي از مطالب اين کتاب قابل اعتماد نبوده، بلکه اهل تحقيق بايد به ديگر کتب تاريخي در زمينه تاريخ صوفيه و رويدادهاي آن مراجعه کنند و به بزرگنمايي در مورد اين کتاب که از جانب صوفيه مذکور است، با ديده دقت و نظر توجه نمايند تا جانب حق را گرفته و به بيراهه نروند. 
مطالبي که در اين نوشته بعنوان سند استفاده شده است، منقول از کتاب سخنگوي فرقه صوفيه گناياديه؛ يعني مصطفي آزمايش است و هيچ گونه دخل و تصرفي در آن داده نشده تا موجب اطمينان خواننده قرار گيرد که حتي اهل خانقاه، بلکه بزرگان طراز اولشان از چنين وقايعي آگاهند، اما در عين حال دوباره از صد در صد مطالبي که ذکر مي کنند، هفتاد درصد آن از کتاب طرائق الحقايق است که خود معترف به ناخالص بودن مطالبش هستند.
اما اولين نکته اعتراف صريح به عدم امانت داري و جانبداري نويسنده کتاب يعني محمد معصوم نايب الصدر شيرازي است که مراعات امانت و صداقت را ننموده است.
« از آنجا که صاحب کتاب طرائق الحقايق احاطه اعجاب انگيزي به علوم رسمي عصر خويش از فقه و حديث و منطق و کلام و حکمت و فلسفه و تفسير و ادب فارسي و عربي داشته و همواره براي بيان مقاصد خويش به ماخذ هاي دست اول و امهات کتب هر فن استناد کرده و شواهد بسيار آورده است[1]، اثر وي از هر نظر ارزشمند شده و قابل تامل و تعمق مي گردد. اما صرف نظر از همه وجوهي که بر شمرده شد، اين کتاب از نظر گاه تحولات دروني سلسله نعمت اللهيه قابل توجه بسيار است. چرا که نويسنده ارجمند و دانشمند آن پيش از هر چيز فرزند قطب سلسله نعمت اللهيه حضرت حاج آقا ميرزا زين العابدين شيرازي - رحمت عليشاه - بوده است. نويسنده گرامي درگزارش تاريخي پيرامون رخدادهاي سلسله در برخي موارد از جاده حقيقت گويي خارج شده و جنبه بي طرفي را کنار نهاده و چنانکه ذکر شد در نقل اسناد، مراعات امانت و صداقت را ننموده است.»[2]
دومين نکته در مورد توطئه هايي است که بعد از مرگ رحمت عليشاه اتفاق افتاد و بر سر جانشيني او اختلافات شديد و کودتاهاي درون فرقه اي زبان زدي روي داد. در اين زمينه محمد معصوم نايب الصدر هم بيکار ننشسته و دست به اقداماتي خلاف واقع زد.
« توطئه هاي اشخاص مزبور(نزديکان رحمت عليشاه) عليه جناب سعادت عليشاه و عدوان ريشه دارشان با اساس طريقت و عرفان محدود به جعل فرمان و سند سازي و سوء استفاده از مهر حضرت رحمت عليشاه نشد، بلکه دايره آن تا حد تحذيف و دستبرد و تحريف در نقل فرمان جانشيني مرحوم سعادت عليشاه نيز گسترش يافت. فرزند دوم رحمت عليشاه به نام نايب الصدر ثالث، حاج محمد معصوم در کتاب طرائق الحقائق به نقل فرمان مزبور دست زد، اما آن را به صورتي تحذيف شده و ناقص ضبط نمود که اگر نبود که اصل و عين اين فرمان با دستخط شخص آقاي رحمت عليشاه از تصرف حوادث مصون مي ماند و به ما مي رسيد، تقلب تاريخي بزرگي عليه مرحوم رحمت عليشاه و با سوء استفاده از نام آن بزرگواران صورت تحقق يافته بود.
صاحب کتاب طرائق الحقايق در آن ايام بيش از هشت سال نداشت. اما بعدها که به نگارش اثر خويش پرداخت، کوشيد به سهم خود از حمايت برادرش و عموي پدرش کوتاهي نکند و تا جايي که مي توان به بنيان مستحکم زعامت جناب سعادت عليشاه تزلزل وارد سازد. لهذا دست به تحريف و تحذيف فرمان جانشيني حضرت سعادت عليشاه هنگام نقل آن در کتاب خويش زد. وي مطلب را به صورت مغشوش و نيمه کامل به اين ترتيب آغاز مي کند:
«قدره السالکين و زبده الواصلين و عمده الکاملين العارف بالله سعادت عليشاه نام گراميش حاج محمدکاظم ... آن جناب به فيض شرافت حضور رحمت عليشاه مستفيض و سلوک طريق مستقيم را پيمود و به درجه واصلين رسيد و در اواخر شوال سال 1271 اجازه تلقين ذکر انفاسي و اوراد آن را به طالبين خطه اصفهان مرحمت نمود و در سال 72 ثانيا به اجازه تلقين ذکر حيات و اوراد آن به نهجي که رسيده بود در هر جا مطلبي باشد مفتخر گرديد و در سال 76 به لقب سعادت علي و اجاره تعليم اذکار قلبيه لقب سعادت علي و اجاره تعليم اذکار قلبيه سرافراز شد و صورت اجازه نامه اين است.»[3]
تا همين قسمت قول مرحوم حاجي محمد معصوم مرتکب يک تحريف و يک کتمان حقيقت و قلب واقع شده است که به ترتيب عبادتند از:
الف- سواد فرمان جناب رحمت عليشاه در اين مجموعه عينا درج شده و همه مي توانند مشاهده کنند که لقب ايشان سعادت عليشاه بوده و نه سعادت علي.
از آنجا که پسوند "شاه" داراي دلالت خاصي است و به قطب سلسله اطلاق مي شود، حاج محمد معصوم براي پوشاندن اين حقيقت، اين چنين از ايشان ياد کرده و در توطئه مشارکت ورزيده است.
ب- حضرت سعادت عليشاه در سال 1271 قمري فرمان اجازه تلقين اذکار انفسي دريافت داشته و در سال 1272 قمري فرمان شيخي اش کامل شده و اجازه تلقين اذکار قلبيه به اذکار سابق اضافه شده است. فرمان سال 1276 قمري فرمان جانشيني و خلافت سلسله است و نه فرمان شيخي. اين نکته اساسي را نويسنده عمدا به نحوي مخدوش جلوه داده و به کتمان حقيقت و قلب واقع پرداخته است.
اما دليل محکم مبني بر اين که فرمان صادره در سال 1276 قمري فرمان قطبيت و مطاعيت مطلقه بوده، همان جمله محوري است که حضرت رحمت عليشاه در آن قرار داده و تکليف همه منتسبان به سلسله نعمت اللهيه را در همه زمانها و مکانها روشن ساخته است. جمله اي که پيش از اين درباره آن بحث کافي شد و مفيد اين معناست که هر کسي از زمان صدور آن فرمان به بعد، در هر عصري از اعصار - تا ولايت و خلافت سعادتعليشاه را نپذيرد - در حلقه متصلان سلسله نعمت اللهي پذيرفته نيست و در شمار آنان به حساب نمي آيد و اگر کسي با قطبيت مرحوم حضرت رحمت عليشاه و کليه اقطاب سلسله و ارواح اولياء است، جمله اي که در آن مي فرمايند:« فقراي سلسله عليه نعمت اللهيه هم از اطاعت و انقياد ايشان خود را معاف ندارند و مردود ايشان را مردود فقير و مقبول ايشان را مقبول فقير شمارند.»
اين مطلب چون و چرا و کم و زياد پذير و قابل استثناء نيست و حکم مطلق و کلي است. بدين روي زماني که عده اي برخلاف وصيت و فرمان ايشان داعيه دار جانشيني گشته و در برابر مطاع کل سلسله نعمت اللهيه يعني سعادت عليشاه قد علم کردند و اسباب حيرت خلقي را فراهم ساختند، نه تنها مردود مرحوم حضرت رحمت عليشاه و همه اولياء الله و حضرت الله نيز قرار گرفتند، چرا که با وجود چنان حکم صريح و روشني جايي براي داعيه داري و تفرقه افکني باقي نمي ماند.
در اين جا به نحوي باور ناکردني مرحوم حاج محمد معصوم، صاحب طرائق، سهل ترين طريق يعني عدم صداقت را برگزيده و به منظور هموار کردن مسير آن توطئه، در ضمن نقل فرمان جانشيني  را از آن بريده و حذف کرده و بي هيچ شرمساري و خجالتي اين چنين کودکانه با فرمان صريح قطب منصوص سلسله بازي نموده است. لذا پس از حذف آن جمله اساسي عين عبارت بدين نحو منعکس افتاده است:
« فقراي سلسله عليه نعمت اللهيه هم از اطاعت و انقياد ايشان خود را معاف ندارند و در ليالي متبرکه فقراي صادق را جمع نموده...»[4]
و اما قلب واقع ديگري که توسط حاج محمد معصوم انجام شد، اين بود که صاحب طرائق ضمن شرح حال زندگاني برادرش، از آنجا که فرمان جعلي منورعليشاه به خط برادرش نايب الصدر ثاني، ميرزا محمد حسين بود، به منظور دفاع از عمل برادرش و حفظ حيثيت خانوادگي بيان مي دارد:
« فخر العلماء و المحققين فخر الدين منصور علي ميرزا محمد حسين نايب الصدر طاب ثراه... خط نسخ و نستعليق و ترسلات را خوش نوشتي و غالب جواب مکاتيب را مرحوم والد به او محمول داشتي... و رقم نيابت و نصب مشايخ در هر ولايت به قلم او مقرر فرموده بودند.»[5]
و اين قول کاملا مخدوش مي باشد، زيرا اصولا مرحوم رحمت عليشاه از آنجا که سابقه قديم معاندت خانواده خود را با ارکان فقر و سلسله مي دانستند، لذا کليه اجازات و مراسلات مربوط به سلسله را شخصا مرقوم مي فرمودند و نه شخص ديگري، چنان که در نامه مورخه غره جمادي الاولي سنه هزار و دويست و هفتاد و هفت نيز اشاره مي کنند که « بعض نوشتجات از جانب فقير فرستاده اند که مخالف فقر بوده است و اين مباين راي فقير بوده... و اگر نوشته اي از فقير بفرستند، خلاف است و رضاي فقير نيست و اطلاعي ندارم.» و علي الظاهر فقط مراسلات حکومتي را به فرزند خويش، ميرزا محمد حسين حواله مي فرمودند و دليل بر نقض گفته صاحب طرائق، که « رقم نيابت و نصب مشايخ در هر ولايت به قلم او مقرر فرموده بودند.»[6] اين است که هيچ يک از فرامين طريقتي به خط آقا ميرزا محمد حسين نبوده است و مويد اين مطلب، متن سه فرمان و نامه صادره به مرحوم سعادت عليشاه است که صحت آن  مورد قبول مخالفين آنجناب نيز مي باشد و دليل ديگر فرمان صارده براي مرحوم ملا محمد حسن نطنزي [7] معروف به عبد عليشاه است که هيچ کدام به همان دستخط فرمان آقاي منور عليشاه نمي باشد و فرمان طريقتي ديگري نيز موجود نمي باشد که حتي بتوان يک نمونه خلاف اين مطلب را ذکر کرد. بنابراين تنها فرماني که به خط ميرزا محمد حسين مي باشد همان فرمان جعلي حاج آقا محمد منورعليشاه مي باشد.
با اين تفاسير و اعترافات درباره عدم صحت برخي از مطالب کتاب طرائق الحقايق، جاي هيچ شک و ترديدي را براي خواننده عزيز باقي نمي گذارد که کتاب طرايق الحقايق هم از سوي نويسنده و هم از سوي مصحح دستخوش انحراف و جانبداري گشته، لذا استناد به آن از ارزش و صحت مطلب نزد محققين مي کاهد.

منابع:
1-طرائق الحقايق ج 1 مقدمه صص 3و4
2- درآمدي بر تحولات تاريخي سلسله نعمت اللهيه در دوران اخير پاورقي صفحات 101 الي 103 
3-طرائق الحقايق ج 3 ص 401 
4- طرائق الحقايق ج 3 ص 402 
5- طرائق الحقايق ج 3 ص 395
6- طرائق الحقايق ج 3 ص 395
7-حاج ملا محمد حسن نطنزي کاشاني ملقب به عبد عليشاه فرزند حاج ملا احمد و نوه دختري حاج ملا احمد فاضل نراقي در سال 1232 ه ق در کاشان ديده به جهان گشود و در سال 1302 ه ق در کاشان بدرود حيات گفت و در همانجا مدفون شد. متن فرمان وي عينا در کتاب ديوان عبد عليشاه کاشاني تصحيح حسن عاطفي انتشارات مرسل 1378 صفحه بيست و سه، گراور شده است.

 

 

دیدگاه‌ها

جای تاسف است است که اینقدر سخیف و غیر علمی و کاملا جانبدارانه کتاب را نقد کردید.

سلام من هم نظرم همینه چون ناقد اصلی مصطفی آزمایش از مشایخ صوفیه است. دیدید چقدر سخیف و بی مغز یه مطلب رو که هویت صوفیه از اون گرفته شده به باد انتقاد گرفتن!!!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.