توهین به حضرت علی، همان توهین به پیامبر است...

  • 1393/09/30 - 13:02
دشمنى با اميرمؤمنان (عليه السلام) و سب آن حضرت توسط صحابه، از چيزهايى است كه هيچ شك و ترديدى در آن وجود ندارد. در حالیکه روايت «من سب عليا فقد سبني» با چندين سند در منابع اهل سنت نقل شده است كه لا اقل دو سند‌ آن صحيح است و اشكالى در آن نيست. حال کدام را باور کنیم؛ حدیث صحیح را یا عدالت جمیع صحابه را ؟

آيا روايت «مَن سَبَّ عَليّاًَ فَقَد سَبَّني (هرکه به علی فحش دهد، به من فحش داده است)» با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟ دشمنى با اميرمؤمنان (عليه السلام) و سبّ آن حضرت توسط بسیاری از صحابه، از چيزهايى است كه هيچ شک وترديدى در آن وجود ندارد. حتى ابن تيميه حرانى نيز به اين مطلب اعتراف كرده است: «...ولم يكن كذلك علي، فَان كثيرا من الصحابة والتابعین كانوا يبغضونه ويسبونه ويقاتلونه.[1] اما درباره على اين چنين نبود؛ زيرا بسيارى از صحابه و تابعين بغض على را در دل داشتند، او را سبّ مى‌كردند و با او مى‌جنگيدند.»

در جاى ديگر در مقام قياس بين مخالفان اميرمؤمنان (عليه السلام) و مخالفان عثمان مى‌گويد: «فمعلوم أن الذين قَاتلوه ولعنوه وذموه من الصحابة والتابعين وغيرهم هم أعلم ودين من الذين يتولونه و يلعنون عثمان.[2] پس روشن است، كسانى از صحابه و تابعين و ديگرانى كه با على جنگيدند، او را لعن كردند، از او بدگويى كردند، آن‌ها عالم‌تر و متدين‌تر از كسانى بودند كه على را دوست داشتند و عثمان را لعن مى‌كردند».

از اين سخن ابن تيميه استفاده مى‌شود كه كسانى از اصحاب بودند كه با على (عليه السلام) جنگيدند و آن حضرت را لعن مى‌كردند و باز ابن تيميه در جاى ديگر در رد اين روايت كه «ما منافقان را با بغض على بن أبى‌طالب (عليه السلام) مى‌شناختيم»، مى‌گويد: «أن يقال لو ثبت انه قاله فمجرد قول أبي سعيد قول واحد من الصحابة و قول الصاحب إذا خالفه صاحب آخر ليس بحجة باتفاق أهل العلم وقد علم قدح كثير من الصحابة في علي.[3] حتى اگر پذيرفته شود كه اين روايت ثابت است، اما مجرد سخن ابو سعيد خدرى كه يكى از اصحاب است اگر صحابه ديگرى با او مخالفت كرده باشد، به اتفاق اهل علم حجت نيست، و روشن است كه بسيارى از صحابه به على بدگويى كرده‌اند.» حال كه ثابت شد، تعداد زيادى از اصحاب به اميرمؤمنان (عليه السلام) فحش داده‌اند، به سراغ رواياتى مى‌رويم كه در كتاب‌هاى اهل سنت درباره حكم سب اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده است. روايت «مَن سَبَّ عَليّاً فَقَد سَبَّني» با چندين سند نقل شده است كه لا اقل دو سند‌ آن صحيح است و اشكالى در آن نيست.

روايت اول: عبد الله الجدلي از ام سلمة؛ احمد بن حنبل و ديگر بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند: «...عن عبد الله الجدلي قال دخلت على أم سلمةَ فقالت لي أيسب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم )فيكم قلت معاذ الله أو سبحان الله أو كلمة نحوها قالت سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) يقول من سب عليا فقد سبني.[4] عبدالله جدلى مى‌گويد که بر امّ سلمه وارد شدم، به من فرمود: آيا كسى در  ميان شما هست كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) را سبّ كند؟ گفتم: پناه بر خدا... فرمود: از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود: هر كس على (عليه السلام) را سب  كند، به درستى كه مرا سبّ كرده است.» حاكم نيشابورى بعد از حديث مى‌گويد: «هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه .[5] سند اين حديث صحيح است؛ ولى بخارى و مسلم آن را نياورده‌اند.»  هيثمى نيز مى‌گويد: «رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير أبى عبد الله الجدلي وهو ثقة.[6] احمد آن را نقل كرده و راويان آن، راويان صحيح بخارى هستند، غير از أبى عبد الله الجدلى كه او مورد اعتماد است.»

ابويعلى موصلى و برخى از بزرگان اهل سنت،‌ همين روايت را با سند صحيح و عبارت ديگرى نقل كرده‌اند: «...عن أبی عبد الله الجدلي قَال: قَالت أم سلمةَ: أيسب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) على المنابر؟ قلت: وأنى ذلك؟ قَالت: أليس يسب علي ومن یحبه؟ فأشهد أن رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم )كان يحبه.[7] ابوعبد الله جدلى گويد: ام سلمه گفت که آيا كسى رسول خدا را بر فراز منابر سبّ مى‌كند؟ گفتم: چگونه چنين چيزى ممكن است؟ گفت: مگر نه اين كه آن‌ها على و دوستدارانش را سب مى‌كنند، شهادت مى‌دهم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) على را دوست داشت.»

هيثمى در تصحيح اين روايت مى‌گويد:«رواه الطبراني في الثلاثة و أبو يعلى و رجال الطبراني رجال الصحيح غير أبي عبدالله و هو ثقة وروى الطبراني بعده بإسناد رجاله ثقات إلى أم سلمة عن النبي (صلى الله عليه و آله و سلم) قال مثله.[8] طبرانى اين روايت را در هر سه كتابش نقل كرده‌، تمام راويان طبرانى راويان صحيح بخارى هستند؛ غير از ابو عبد الله كه او نيز ثقه است. همچنين طبرانى بعدى را با سندى كه تمام راويان آن ثقه هستند از ام سلمه نقل كرده‌اند.»

روايت دوم: قيس بن حازم از ام سلمة؛ « ...قَال قَیس بن أبي حازم: سمعت ام سلمةَ زوج النبی صلی الله علیه وآله وسلم تقول: من سب عليا و أحباءه فقد سب رسول الله (صلی الله وعلیه وآله وسلم) و أشهد أن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم كان يحبه).[9] قيس بن حازم گفت: از ام سلمه شنيدم كه مى‌گفت: هركس على و دوستدارانش را سب كند، به درستى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله )را سب كرده است، و من شهادت مى‌دهم كه رسول خدا او را دوست داشت.»

روايت سوم: عبد الله بن عباس؛ شجرى جرجانى در كتاب الأمالى، محب الدين طبرى در ذخائر العقبى و أبوسعد آبى در نثر الدر،‌ همين مطلب را از عبد الله بن عباس نقل كرده‌اند: «از سعيد بن جبير نقل شده است: به ابن عباس خبر دادند كه گروهى به على (عليه السلام) جسارت مى‌كنند. ابن عباس به پسرش گفت: دستم را بگير و مرا پيش آن‌ها ببر. وقتى پيش آن‌ها رفتند،‌ ابن عباس گفت: كدام يك از شما به خداوند فحش داده است؟ گفتند: سبحان الله ! هر كس به خداوند فحش بدهد، مشرك شده است. پس گفت: كدام يك از شما به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فحش داده است؟ گفت: هر كس به رسول خدا فحش بدهد، كافر شده است. پس گفت: كداميك از شما به على فحش داده‌ايد؟ گفتند: بلى، ما اين كار را كرده‌ايم. ابن عباس گفت: شهادت مى‌دهم كه به راستى از رسول خدا شنيدم كه مى‌فرمود: هر كس به على فحش بدهد، به من فحش داده است، هر كس به من فحش بدهد، به خداوند فحش داده است و خداوند او را با صورت به آتش جهنم خواهد انداخت».[10]

نتيجه: اين روايت حداقل با دو سند صحيح و چندين سند ديگر نقل شده است؛ بنابراين در صحت اين روايت ترديدى نيست. طبق اين روايت،‌ هركس به على بن أبى طالب (عليه السلام) فحش دهد،‌ به رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و در حقيقت به خداوند فحش داده است و فحش به خداوند قطعاً كفر است. ازطرف ديگر، طبق گفته ابن تيميه حرانى، بسيارى از صحابه به على بن أبى طالب (عليه السلام) فحش مى‌داده‌اند.  پس كجاست آن عدالت مطلقى كه اهل سنت براى تك تك اصحاب قائل هستند؟ و کجاست آن مقام والایی که ابن تیمیه برای مخالفان علی (علیه السلام) ادعا دارد؟

پی‌نوشت:

[1]. ابن تيميه حراني حنبلي، منهاج السنة النبوية، ج7، ص 137-138، تحقيق: محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، چاپ اول، 1406هـ.. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. منهاج السنة النبوية، ج 5، ص10. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. منهاج السنة النبوية، ج 7، ص146
[4]. شيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص323، ح 26791، ناشر: مؤسسة قرطبة، مصر؛ همو: فضائل الصحابة، ج 2، ص594، ح1011، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة ،بيروت، 1983م؛ نسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي، خصائص اميرمؤمنان علي بن أبي طالب، ج 1، ص111، ح91، تحقيق: أحمد ميرين البلوشي، ناشر: مكتبة المعلا، كويت، 1406هـ؛ حميري، علي بن محمد، جزء الحميري، ج2، ص80-81، تحقيق: عبد العزيز سليمان إبراهيم البعيمي، ناشر: مكتبة الرشد، رياض.
[5]. حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص130، ح 4615، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1990م.
[6]. هيثمي، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص130، ناشر: دار الريان للتراث، دار الكتاب العربي، قاهرة، بيروت ، 1407هـ.
[7]. أبو يعلي موصلي تميمي، مسند أبي يعلي، ج 12، ص444، ح7013، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث، دمشق، 1984م ؛ طبراني، الروض الداني (المعجم الصغير)،  ج 2، ص83، تحقيق: محمد شكور محمود الحاج أمرير، ناشر: المكتب الإسلامي، دار عمار ،بيروت، عمان، چاپ اول، 1985م ؛
طبراني، المعجم الكبير، ج 23، ص322، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء، الموصل، 1983م ؛ جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
طبراني، المعجم الأوسط، ج 6، ص74، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد،‏عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين، القاهرة 1415هـ ؛ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج 7، ص401، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت/ ابن عساكر دمشقي شافعي، تاريخ مدينة دمشق و ذكر فضلها و تسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص266، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر، بيروت، 1995./ ابن كثير دمشقي، البداية و النهاية، ج 7، ص355، ناشر: مكتبة المعارف، بيروت.
[8]. هيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص130، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي، القاهرة، بيروت، 1407هـ.
[9]. ابن عساكر دمشقي شافعي،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص267، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر، بيروت، 1995.
[10]. شجري جرجاني،(متوفاى499 هـ)، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية، ج 1، ص178، تحقيق: محمد حسن اسماعيل، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، الطبعة: الأولى، 2001م./ طبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، ج 1، ص66، ناشر: دار الكتب المصرية، مصر./ الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاى421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 1، ص286، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 2004م.

برچسب‌ها: 
بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.