شارب گنابادیه، وجه امتیاز تصوف قدیم و جدید

  • 1393/03/25 - 12:30
اهل تصوف از کسانی‌اند که در مواردی شریعت را ترک کرده و به این مهم را بی‌اعتنایی کرده‌اند. این امر مشترک بین تصوف قدیم و مدعیان صوفیه در عصر حاضر است که در جایی آن‌ها از صراط شریعت گریخته‌اند مانند تمسک و اقدام به رقص و سماع که حرمت آن در دین واضح و مبرهن است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اهتمام به شریعت از ارکان مهم دین مقدس اسلام است که یک مسلمان بنابر آموزه‌های دینی و عقیدتی، خود را ملزم به رعایت شرعیات و احکام اسلامی می‌داند و کاهلی در آن را به درستی، گناه می‌پندارد.

اهل تصوف از کسانی‌اند که در مواردی شریعت را ترک کرده و به این مهم را بی‌اعتنایی کرده‌اند. این امر مشترک بین تصوف قدیم و مدعیان صوفیه در عصر حاضر است که در جایی آن‌ها از صراط شریعت گریخته‌اند مانند تمسک و اقدام به رقص و سماع[1] که حرمت آن در دین واضح و مبرهن است و در جایی فرقه‌ی صوفیه‌ی فعلی از خط قرمزهای شریعت گذشته است، مثل ترک خمس و جایگزینی عشریه[2] به ازای آن که این نیز بدعتی در دین به شمار می‌رود.

اما با این حال تفاوت‌هایی بین تصوف اصیل قدیم با مدعیان تصوف زمان ما هست که نشان‌گر تمایز بین تصوف قدیم و فرقه‌ی صوفیه‌ی جدید است و همین امور صف ایشان را از هم جدا می‌کند و انتسابی را که صوفیان فعلی قائل به آن هستند را در عمل قطع می‌نماید.

یکی از این تفاوت‌ها در مسأله‌ی گذاشتن شارب است که اقطاب فرقه‌ی گنابادی با روایاتی جعلی[3] آن را به صورت بدعتی در شریعت صوفیانه! به وجود آوردند. رساله‌ی رفع شبهات، مهم‌ترین دلیل بر گذاشتن شارب در تصوف را تمایز بین شیعه و سنی معرفی می‌کند و می‌نویسد: شیعه در اوائل غیبت برای امتیاز از اهل سنّت شارب را نمي‌‏زدند و حكایت آن به ‏طور خلاصه این است كه احمد بن مفلح طرابلسی معروف به ابن منیر كه از شعرا و دانشمندان معروف اواخر قرن پنجم و اوائل قرن ششم هجری بوده، به دست سید ابوالرضا موسوی نقیب الاشراف كه مرجع شیعه در زمان خود بود، تشیع اختیار نمود و گاهی هدایایی نزد سید می‏‌فرستاد. از جمله یك مرتبه هدایایی با غلام خود تَتَر نام، كه مورد علاقه كامل او بود فرستاد و سید به گمان آنكه غلام هم جزو هدایاست، او را نگاه داشت. ابن منیر به كنایه و اشاره و بعداً به وسائل دیگری فهمانید كه تَتَر(غلام) جزو هدایا نبوده ولی مؤثّر واقع نشد. بالاخره حیلتی اندیشید و قصیده‏‌ای گفت مشعر بر اینكه اگر سید غلام را بازنگرداند، من از تشیع برگشته به تسنّن خواهم گرایید و عقائد و علائم تشیع را ذكر كرده و گفته كه با همه آنها مخالفت خواهم كرد و به عقائد و رسوم اهل سنّت بر خواهم گشت. از جمله مي‏‌گوید: و وَقَفْتُ فِی وَسَطِ الطَّریق اَقُصُّ شارِبَ مَنْ عَبَر، كه معلوم مي‏‌شود زدن شارب از رسوم اهل سنّت بوده و در میان شیعه برای امتیاز از اهل سنّت معمول نبوده است.[4]

در حالی که این امر سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوده و ربطی به مذهب ندارد. در کتب معتبر شیعه نیز روایاتی بر کوتاه کردن شارب ذکر شده[5] که حضرت دلیل آن را مخالفت با مجوس ذکر کرده‌اند.[6] گذشته از این مطلب، صوفیان قدیم نیز به درستی بر کوتاه کردن شارب اهتمام داشته‌اند چنان‌که یحیی باخرزی در آداب صوفیانه می‌نویسد: و در هفته یک بار موی لب را ببُرد.[7]

این تعارضات شاید در رابطه با عوام اهمیتی نداشته باشد اما در مورد فرقه‌ی صوفیه که سعی زیادی دارند تا حتی با مویی خود را به گذشتگان و اسلاف خود متصل کنند و بحث سلسله و غیره را مهم می‌شمارند، عنایت ویژه‌ای می‌طلبد.

منابع:

1- کشف المحجوب، ابوالحسن علی بن عثمان هجویری، تصحیح عابدی، ص ۵۷۶ (مراجعه شود به http://www.adyannet.com/news/11033)
2- نابغه علم و عرفان ص ۲۰3
3- رساله رفع شبهات، تالیف حسین تابنده، انتشارات حقیقت، ص ۶۲
4- همان، ذیل بحث شماره 26 در باب شارب
5- من لایحضره الفقیه ج۱ ص۱۷۲
6- مکارم الاخلاق ج۱ ص۱۲۸
7- اورادالاحباب، چاپ دانشگاه تهران ص 97

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.