امیرالمومنین

مفتیان وهابی از شیعیان می پرسند اگر امیرالمؤمنین (ع) خلیفه است، چرا در شورای شش نفره ای که توسط خلیفه دوم اهل سنت تشکیل شد، کاندید شدند؟! در پاسخ باید گفت که حضور حضرت در این شورا، فرصت مغتنمی بود تا به الهی نبودن سنت خلفای قبلی اشاره داشته باشند؛ همچنین امت خوابیده در غفلت را بیدار و به سمت فرمان پیامبر (ص) هشیار و آگاه سازند.

عدم مشروعیت خلافت خلفای اهل سنت، از مهمترین بحثهای شیعیان با مفتیان وهابی است. وهابیون با استناد به شرکت امیرالمؤمنین (ع) در نمازهای یومیه خلفای سه گانه اهل سنت، ادعا دارند امیرالمؤمنین (ع) قائل به مشروعیت حکومت آنان بوده، در حالی که بنا بر روایات، ترس از ایجاد تفرقه توسط دشمنان و انشقاق دین و تقیه کردن امیرالمؤمنین (ع) از مهمترین دلایل حضور حضرت در مسجد بوده است.

امیرالمؤمنین (ع) مظلوم تنهایی است که در حق ایشان بارها ظلم شده است. تظلم خواهی حضرت به دفعات در طول حیات طیبه شان بیان شده است و بر همگان مظلومیت ایشان محرز و مشخص بوده و هست. علاوه بر محدثین سرشناس شیعه، علمای مشهور اهل سنت نیز به این مظلومیت اذعان کرده اند.

27 رجب مصادف با مبعث رسول گرامی اسلام (ص) است. با بررسی در منابع شیعه و اهل سنت مشخص میشود اهمیت این روز مهم علاوه بر ابلاغ رسالت، به جهت ابلاغ ولایت نیز بوده است. ابن عساکر به نقل از رسول خدا (ص) هدف رسالت انبیای الهی را قبول و تبعیت ولایت پیامبر خاتم (ص) و همچنین پذیرش ولایت امیرالمومنین (ع) میداند.

کعبه به عنوان قبله مسلمانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این مکان به عنوان اولین مکان برای عبادت یاد شده است. اما وهابیون معتقدند، به دلیل حضور بتها درون کعبه، تولد امیرالمومنین (ع) در این مکان مهم نیست؛ زیرا این مکان بتکده بود. این ادعا در حالی بیان میشود که قرآن کریم در سوره فیل به لشکرکشی سپاه ابرهه به جهت تخریب کعبه و نابودی آنان توسط پرندگان ابابیل اشاره می کند.

دشمنی وهابیون با اهل بیت (ع) واقعیتی است که نمیتوان منکر آن شد. مفتیهای وهابی معتقدند، امامان شیعه (ع) در دوران زندگانی خود موفق به انجام یک کار موفقیت آمیز نشدند. این ادعا در صورتی بیان میشود که منابع اهل سنت شاهد شکستهای مکرر خلفای آنان در نبردها و فرار آنان از میدان جنگ و دفاع از رسول خدا (ص) است.

ابراز دشمنی علنی وهابیون با اهل بیت (ع) واقعیتی است که نمیتوان منکر آن شد. مفتیهای وهابی میگویند، ائمه معصومین (ع) در دوران حیاتشان موفق به انجام حتی یک کار موفقیت آمیز نشدند. این ادعا در صورتی بیان میشود که در منابع اهل سنت به شکست خلفای اهل سنت در فتح خیبر و در نهایت، فتح خیبر توسط حضرت علی (ع) اشاره شده است.

مدارای امیرالمومنین علی (علیهالسلام) با جریان فتنه و عاملان غصب خلافت، نه از روی ترس و نه تأیید و موافقت با اعمال آنان بوده است، بلکه هیچگاه سکوتی صورت نگرفت و امیرالمومنین (علیهالسلام) بر اساس مصلحت حفظ اسلام و نگاه داشتن دین مبین، مجبور به مدارا شدند.

دراویش نعمت اللهی گنابادی همواره از مدافعین مذهب شاه نعمت الله ولی بوده و نه تنها شاه نعمت الله ولی بلکه تمام اقطاب ذکر شده در سلسله خویش را از مذهب تشیع میدانند، درحالیکه شاه نعمت الله ولی برادری و عقد اخوت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) را منکر میشود و خلفا را بهعنوان برادر رسول خدا (ص) در دنیا و آخرت، معرفی میکند.

در یکی از مقالات، اشعاری از مولوی منتشر شد که واکنشهای مختلفی را به همراه داشت. برداشت برخی از این شعر این بود که مولوی مقام حضرت موسی (علیه السلام) را برای حضرت علی (علیه السلام) در مقابل خضر قائل شده است. برخی هم برداشتشان این بود که مولوی از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حال نصیحت حضرت هستند و منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از پیر عاقل خودشان هستند.

روایاتی در سفارش به محبت امیرالمومنین علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در منابع روایی اهل سنت موجود است. این روایات به نقل از پیامبر میگویند: هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست دارد و هر کس علی را دشمن دارد، مرا دشمن داشته است و هر کس علی را اذیت کند، مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است.

اصحاب پیامبر به دو صنف تقسیم میشوند، گروهی مخلصانه در کنار پیامبر و اهل بیت ایشان قرار گرفته و تا آخرین دقایق عمرشان از آنان حمایت کردند که جایگاهشان بهشت برین است و با پیامبر محشور میشوند. اما دسته دیگر کسانی هستند که موجبات آزار آن حضرت و اهل بیت او را فراهم نمودند، اما طبق حدیث جعلی هر دو گروه بهشتی هستند.

در میان صحابه احدی مانند امیرالمؤمنین مظلوم و غریب نبود، چرا که او دارای فضایلی بود که هیچیک از اصحاب پیامبر نداشتند، اما مخالفان به ایشان حسادت کرده و قربة الی الله او را سب و لعن میکردند و به دیگران هم سفارش مینمودند تا از فیض این جسارت عقب نمانند و ریشه این کینه از بنیامیه شروع شد و تا سالها ادامه پیدا کرد.

بیعتی که پیامبر و امیرالمومنین برای حکومتشان از مردم ستاندند، به معنای این نیست که مردم ایشان را به عنوان حاکم انتخاب کنند، بلکه بیعت تنها به معنای تنفیذ، و فعلیت و عینیت بخشیدن به حکومت حاکم بر مردمی است که میخواهد بر آنان حکومت کند و مردم نیز با بیعتشان، پذیرش حکومت حاکم و ولایتپذیری خویش را اعلام مینمایند.