اولین مرتد در اسلام کیست؟

  • 1402/11/18 - 13:40

برای نقض اسلام و قرآن، اشکال کرده‌اند که اولین یار پیامبر (ص) و کاتب وحی، شک کرد و مرتد شد؛ در پاسخ می‌گوییم مشخص نیست وی چه وقتی مسلمان شده و معلوم است که حداقل 15 سال پس از رسالت پیامبر (ص) مشرک بوده است؛ وی ادعای آوردن همانند قرآن داشت و آیه‌ای علیه وی نازل شد و از مدینه گریخت؛ ارتداد چنین شخصی، ضربه‌ای به حقانیت اسلام نمی‌زند.

کتابت قرآن

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که مخالفین اسلام، در فضای مجازی منتشر کرده‌اند، این است که آیا می‌دانید اولین یار محمد (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله)، عبدالله بن ابی‌سرح بود و وقتی دید که محمد (پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله) با تغییر کلمات و مطالبی که او می‌گوید از طرف خداست، موافق است، به او شک کرد و به پیامبر و خدایش ناباور شد![1]

شبهه‌کنندگان قصد دارند با این اشکال، به اسلام خدشه کرده و معجزه و وحی بودن قرآن از طرف خداوند را نفی کنند؛ با بررسی تاریخ و مطالبی که درباره عبدالله بن ابی‌سرح قریشی آمده است، به اشتباه بودن این نتیجه پی می‌بریم.

زمان اسلام آوردن «عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح » مشخص نیست و اولین استدلال این شبهه، نقض می‌گردد؛ زیرا در این اشکال آمده است که اولین یار پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به او شک کرد و مرتد شد. در کتاب‌هایی که شرح حال صحابه را در آن نگاشته‌اند، زمان دقیق مسلمان شدن او نیامده است و قطعاً امیرالمؤمنین علیه‌السلام و حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها، نفرات اولی بودند که به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان آوردند.

ابن‌حجر در شرح حال وی از قول ابن‌عباس می‌نویسد: «ابن ابی‌سرح کاتب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که شیطان او را گمراه کرد و دستور قتل او توسط حضرت در روز فتح مکه داده شد؛ ...».[2] ابن‌عبدالبر هم نوشته است: «قبل از فتح مکه (سال هشتم هجری، یعنی 21 سال پس از بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله) مسلمان شد و به مدینه مهاجرت کرد و کاتب وحی شد؛ سپس به شرک بازگشت و به مکه گریخت؛ ...».[3]

در این گزارشات تاریخی که از زندگی‌نامه ابن‌ابی‌سرح حکایت شده، مشخص می‌گردد، وی مدتی پس از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدینه، مسلمان شده و به مدینه آمده است. اگر قبل از هجرت مسلمان شده بود، باید در شرح حال وی می‌آمد؛ مخصوصاً اگر از نفرات اولی بود که مسلمان شده بود، چنین موردی فضیلت به حساب آمده و باید آن را ذکر می‌کردند؛ بنابراین مشخص نیست که چند سال مسلمان بوده و قطعاً 15 سال پس از بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مشرک بود. مدتی که برای پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کتابت کرده، مشخص نیست و ارتداد چنین شخصیتی، هیچ تزلزلی به اعتبار اسلام و قرآن نمی‌زند.

داستان شک ابن‌ابی‌سرح نیز متفاوت نقل شده است و باید روایات این گزارش تاریخی، از جهت سندی بررسی گردد. این ماجرا اینگونه نقل شده كه وی، گاهی در نگارش قرآن دخل و تصرف مى‌كرد؛ مثلاً پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به او مى‌فرمود: بنويس «سميعاً عليماً»، ابن‌ابی‌سرح «عليماً حكيماً» مى‌نوشت و مى‌فرمود: بنويس «عليماً حكيماً» او «غفوراً رحيماً» مى‌نوشت؛ از اين‌رو پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله او را از كتابت و نوشتن وحى بر كنار كرد. وى سرانجام از مدينه گريخت و به مشركان پيوست و پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نيز خونش را مباح شمرد؛ نقل است كه پس از ارتداد و فرار به مكه مى‌گفت: من نيز مثل آنچه بر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده، مى‌آورم؛ همچنين مى‌گفت: اگر نبوت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله راست است، بر من هم مانند آنچه بر او وحى شده، نازل مى‌شود و اگر خداوند، قرآن را بر او نازل كرده است، من هم مانند آن را آورده‌ام.[4]

در اين حال، آيه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ ...»؛[5] «چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل می‌کنم»؟! ...» درباره وى نازل شد.

فیض کاشانی نیز از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند: «ابن‌ابی‌سرح، برادر رضاعی عثمان، وقتی وحی نازل می‌شد، او را فرا می‌خواندند و او می‌نوشت؛ اما او به جای «سمیع بصیر»، «سمیع علیم» و به جای «بما تعلمون خبیر»، «بما تعملون بصیر» می‌نوشت و «یا» را عوض «تا» و «تا» را عوض «یا» کتابت می‌کرد؛ با این حال، حضرت می‌فرمود «هو واحد»؛ «فرقی نمی‌کند، اینها یکی است». عاقبت، این شخص مرتد شد و به مکه گریخت و به قریش گفت: به خدا قسم! محمد نمی‌داند چه می‌گوید؛ من هم قادرم مثل او بگویم و به مانند او، آیه نازل کنم».[6]

شیخ صدوق درباره عبارت «هو واحد» در کلام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌نویسد: «یعنی چه تغییر بدهد و چه تغییر ندهد، آنچه من املا می‌کنم، نوشته می‌شود نه آنچه را که او تغییر می‌دهد».[7] این توجیه در واقع، مطابق آیات قرآن است که می‌فرماید: «قرآن قابل تغییر و تحریف نیست» و موافق آیاتی است که بیان کرده، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مقام دریافت، نگهداری و ابلاغ وحی، معصوم بوده و اشتباه نمی‌کند.

پی‌نوشت:
[1]. منتشر شده در فضای مجازی.
[2]. الإصابة فی تمييز الصحابه، ابن‌حجر عسقلانی، ج4، ص95.
[3]. الاستيعاب فی معرفة الأصحاب، ابن‌عبدالبر، ج3، ص918.
[4]. مجمع البيان، طبرسی، ج4، ص518؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج22، ص34.
[5]. سوره انعام، آیه 93.
[6]. تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج2، ص140.
[7]. معانی الأخبار، شيخ صدوق، ص347.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.