ملاک عرفان، مبانی اسلام یا بزرگان صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آیا ممکن است تصوف انسان را به گناه بکشاند. درحالیکه عرفای زیادی که اکثرشان هم ایرانی بودن همچون شمس و مولوی پرورش یافته همین تصوف هستند؟
باید گفت که داشتن حس ناسیونالیستی در مسائل معنوی و عرفانی حکم سرکهای را دارد که آن را در ظرف عسل بریزید! ایرانی بودن برخی صوفیان باعث عوض شدن قواعد عرفان ناب اسلامی نمیشود. عرفان اصیل که برگرفته از نص رفتار و گفتار نبوی و سیره خاندان پاک ایشان است، تنها ملاک برای راه و روش عرفان خواهد بود و کسانیکه خارج از این عقایدند، اساساً بهعنوان عارف شناخته نمیشوند، بلکه دغلبازان صوفی مسلکی هستند که سرمایه عمر خود را به باد فنا داده و باعث گمراهی قلوب خداجو نیز شدهاند. چنانچه همین مولوی که بهعنوان عارف شناخته میشود معتقد است که در هر دورهای باید یک ولی باشد ولی فرقی ندارد که از نسل امام علی (علیه السلام) باشد یا از نسل عمر. [1] یا اینکه بهمانند دیگر بزرگان صوفیه قائل به اسقاط تکلیف بوده و معتقد است که شریعت بهمانند شمع است و راهی که با آن شمع پیموده میشود طریقت است و مقصدی که به آن میرسیم همان حقیقت است. لذا معتقد است که سالک بعد از طی طریق و رسیدن به مرحله حقیقت، دیگر به آن شمع و راه، که همان شریعت و احکام اسلامی است نیازی ندارد و میگوید: «اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع». [2]
در مورد جناب شمس که از وی بهعنوان عارف نام بردید! وی دارای شخصیتی بوده که کمترین توجه را به قرآن داشته است! شمس میگوید: «مرا رسالهٔ محمد رسولالله سود ندارد! مرا رسالهٔ خود باید! اگر هزار رسالهٔ غیر بخوانم تاریکتر شوم! خداست که خداست، هر که مخلوق بود خدا نبود، نه محمد نه غیر محمد.» [3] شما شخصی را عارف میخوانید که با اهانت به کلام الهی، که کتاب راهنما و هدایت بشر است، آن را بدون سود میداند! از سخنان شمس و مولوی مشخص است که هر دو آنها هدایت را از راهی غیر از قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام) میدانند. زیرا یکی قائل به ولایت غیر معصوم نیز میشود و یکی دیگر قرآن را زیانبخش میداند.
پس شمس تبریزی و شاگردانش در قالب کدام دین میخواهند به مقامات عالیه و کمال انسانی برسند؟ به نظر میرسد تعصب نسبت به نام اشخاص، چشم ما را از قدم زدن در راه صحیح عرفان که همان شریعت و طریقت ناب نبوی و اهل بیت ایشان است، خواهد بست.
پینوشت:
[1]. مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش سبحانی، نشر روزنه، تهران، 1378، ج 2، صص 816- 819
[2]. مولوی جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، هرمس، تهران، 1382، مقدمه دفتر پنجم، ص 719
[3]. شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس، مصحح احمد خوشنویس (عماد)، انتشارات عطائی، تهران، 1349 شمسی، ص 270
دیدگاهها
قنبری
1396/08/10 - 09:30
لینک ثابت
سلام. ممنون از مطالب خوب شما.
mahdi121
1396/09/12 - 11:32
لینک ثابت
سلام ممنون از حسن نظر شما
افزودن نظر جدید