گفتاردوم: دولت و بهائيان

در دوران پهلوى به ويژه در دوره پهلوى دوم به علت مساعد شدن شرايط حضور بهائيان در صحنه هاى اجتماعى و بخصوص سياسى، شاهد حضور گسترده و فعال آنان در مناصب كليدى هستيم. آغاز حكومت رضاخان با ابتداى رهبرى شوقى افندى جانشين عباس افندى همراه است. در دوران پهلوى شاهد اين هستيم كه بهائيت در پناه دولت خود را حفظ كرده بر پيروان خود مى افزايد و در اين دوران ايران به پناهگاه امنى براى بهائيان تبديل مى گردد. لازم به ذكر است كه در دوران پهلوى سران اصلى بهائيت در خارج از كشور (عمدتاً در اروپا و آمريكا) به سر مى بردند و امور بهائيان ايـران بــه دستور شوقى افندى و بعدها بيت العدل اعظم كه مركزيت آن در اسرائيل مى باشد از مجارى محافل ملى داخل كشور اداره مى شد.
به نظر مى رسد رضاخان نسبت به بهائيان بسيار خوش بين بوده است، چنان كه يكى از افسران بهائى را به عنوان آجودان مخصوص فرزند خود وليعهد انتخاب مى كند. به گفته فردوست اين شخص كه سرگرد صنيعى نام داشت، بعدها سپهبد مى شود و به وزارت جنگ و تصدى يكى ديگر از وزارتخانه ها منصوب مى گردد و اين مثال خود حاكى از احترام و اعتماد رضاخان به بهائيان و ميزان نفوذ آنان در دستگاه دولتى مى باشد.
جنبش بهائيت در دوران پهلوى يكى از شاخه هاى بسيار مؤثر و با نفوذ در تشكيلات سياسى دولت و به تبع آن ساختارهاى فرهنگى و اقتصادى كشور بوده است. در دوران پهلوى اول سياست دين و روحانيت زدايى او مطابق ميل وهدف بهائيان بود. بنابراين مقابله آنان با دولت از ميان رفت و برعكس نوعى همكارى با آن داشتند. آنها با همكارى دولت به مقابله با نهاد دين پرداختند. اين مقابله تا حد كشف حجاب كه از احكام ضرورى دين مبين اسلام است، پيش رفت. براى اين كه جريان جنبش بهائيت را در دوران پهلوى بخصوص پهلوى دوم پيگيرى كنيم و دريابيم تا چه ميزان فعاليت داشته و در سرنوشت سياسى و اجتماعى اين كشور نفوذ و تأثير داشته است در اين قسمت به معرفى برخى از عناصر بهايى كه از ديگران تأثير گذارتر و مهمتر بوده اند مى پردازيم.
عناصر بهائى زيادى به خصوص بعد از نهضت 15خرداد 1342 در بخشهاى مختلف سياسى اقتصادى، فرهنگى و هنرى كشور حضور داشتند. افرادى همچون هژبر يزدانى سرمايه دار معروف،‌ثابت پاسال رئيس راديوتلويزيون ،عهديه خواننده زمان شاه، فرخ رو پارسا وزير آموزش وپرورش كابينه هويدا، دكتر شاهقلى وزير بهدارى كه پسر سرهنگ شاهقلى مؤذن بهائى ها بود، مهندى از بهائيان كاشان شاغل در دفتر مخصوص فرح پهلوى، مهدى ميثاقيه سرمايه دار و صاحب استوديو ميثاقيه و صدها نفر بهايى متنفذ ديگر. به طور كلى بهاييان يكى از اركان اداره كشور بودند. در اين قسمت مختصراً به شرح احوال عوامل عمده بهائيت در ايران و عملكرد آنان در اين دوره مى پردازيم.
الف- تيمسار ايادى:
«پدر ايادى از رهبران مذهبى بهائى ها بود و اين سمت به ايادى به ارث رسيده بود، لذا بدون ترديد بايد گفت كه او از آغاز توسط سرويس انگليس نشان شده بود و واجد شرايط يك جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفى كردند. نقشى را كه ايادى تا انقلاب براى غرب داشت مجموع مهره هاى غرب روى هم نداشتند.» فردوست او را به عنوان پزشك ارتش، پزشك عليرضا پهلوى برادر شاه و پزشك خود شاه معرفى مى كند. او هر روز دراوقات فراغت، شاه را مى ديد و متجاوز از هشتاد شغل داشت. مشاغل او به گفته فردوست همه مهم و پولساز بودند: او رئيس بهدارى كل ارتش بود كه در اين پست، ساختمان بيمارستانهاى ارتش، وارد كردن وسايل آنان و وارد كردن داروهاى لازم به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهدارى ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هيچ پزشك سرهنگى بدون امر او سرتيپ نمى شد. ايادى رئيس «اتكا» يعنى فروشگاههاى زنجيره اى ارتش و نيروهاى انتظامى بود. سازمان دارويى كشور تماماً تحت امر ايادى بود و وارد كردن اقلام دارويى بنابر صلاح ديد اين مبلغ بهائيت بود. شيلات جنوب و تعيين اين كه به كدام كشورها و شركتها اجازه صيادى داده شود نيز دراختيار اوبود.مشاغل فوق ميزان نفوذ ايادى دردولت و ارتش شاهنشاهى را كه در آن زمان مقتدرترين ارتش خاورميانه خوانده مى شد نشان مى دهد.فــردوست در ادامـــه مى گويد:«دردوران هويدا ايادى تا توانست وزير بهائى وارد كابينه كرد و اين وزرا بدون اجازه او حق هيچ كارى نداشتند.» همچنين فردوست با توجه به نفوذ ايادى مى گويد نمى دانم در اين دوران «آيا ايادى بهائى بر ايران سلطنت مى كرد يا محمدرضا پهلوي؟» در دوران قدرت ايادى تعداد بهائيان ايران به سه برابر رسيد و درايران بهائى بيكار وجود نداشت.فردوست مى گويد ايادى كه همسرى اختيار ننموده بود، مشهور به راسپوتين ايران بود و او را جاسوس بزرگ غرب و مطلع ترين منبع اطلاعاتى سرويسهاى آمريكا و انگليس در دربار و كشور معرفى مى نمايد به عقيده فردوست ايادى در رساندن هويدا به نخست وزيرى نقش اصلى را داشت»
در حقيقت ايادى به علت نفوذ و مديريتى كه در فرقه بهائيت داشت با تشكيلات بهائيت در خدمت شاه بود و امور مختلفى را كه برخى از آنان در فوق نامبرده شد مى گرداند. از اين رو بود كه در اين دوره بهائى بيكار يافت نمى شد و هر كدام به كمك ايادى،هويدا و امثال آنان در پستى مشغول به كار بودند.
پروين غفارى نيز در كتاب «تا سياهى در دام شاه» درباره ايادى مى نويسد: «…ايادى پزشك معتمد اوست(شاه) و به دليل اين كه بهائى است مورد توجه خاص شاه است. درمدتى كه در دربار رفت و آمد داشتم احساس كردم كه شاه به دوستان بهائى اش بيشتر اهميت مى دهد كه ايادى نيز از آن جمله است.» وى در جاى ديگرى مى نويسد: «ايادى نيز چون از متنفذين فرقه بهائيت بود و به محافل بهايى نزديك بود، موقعيت مهمى داشت و در تمام دشواريها با يارى هم مسلكان بهايى اش مشكلات را مرتفع مى كرد. من نيز به همراه او در محافل و مجالس بهائيان شركت مى كردم  وبعينه مى ديدم كه اكثر دولتمردان و صاحبان نفوذ درصنايع و پستهاى مهم كشور از اين فرقه هستند.»
ب- اميرعباس هويدا:
پدرش كارمند وزارت امور خارجه بود. وى نيز در شهريور 1322 به استخدام وزارت امورخارجه درآمد. در اول مهر ماه1323 از سربازى به وزارت امورخارجه بازگشت و به عضويت در اداره اطلاعات اين وزارتخانه درآمد و در بهمن همان سال به اداره سوم سياسى انتقال يافت. در تاريخ 1/5/1324 وابسته سفارت ايران در پاريس شد و از تاريخ 1/8/1325 كارمند اداره حفاظت منافع ايران در آلمان گرديد. از 1/1/1328 سركنسول ايران در اشتوتگارت شد و در اسفند ماه 1329 وزير امور خارجه گرديد. وى در دولت دكتر مصدق معاونت اداره سوم سياسى وزارت امور خارجه را داشت. او از 29/7/1330 مأمور به كار در كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل و چهارسال و نيم بعد يعنى از 13/12/1335 رايزن سفارت ايران در آنكارا و شش ماه بعد در آبان و دى ماه 1336 سرپرست سفارت ايران در تركيه شد. اواخر سال 1336 به عنوان كادر مأمور وزارت امورخارجه گرديد. وى در دولت دكتر مصدق معاونت اداره سوم سياسى وزارت امور خارجه را داشت. اواز 29/7/1330 مأمور به كار در كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل و چهارسال و نيم بعد يعنى از 13/12/1335 رايزن سفارت ايران در آنكارا و شش ماه بعد در آبان و دى ماه 1336 سرپرست سفارت ايران در تركيه شد. اواخر سال 1336 به عنوان كادر مأمور وزارت امورخارجه در شركت نفت اشتغال داشت. سپس وزير دارايى در دولت حسنعلى منصور شد. از 6/6/1338 به عضويت در ساواك درآمد و در3 همان سال به انتشار نشريه كاوش دست زد. او از مؤسسان كانون مترقى به رياست منصور درسال 1340 بود و از بهمن 1343 تا مرداد ماه 1356 در سمت نخست وزيرى ايران قرار داشت.
در مورد بهائى بودن هويدا بهترين و گوياترين سند، نامه اى است با امضاى اسكندر كه در مهرماه 1343 به وسيله پست براى اكثر مقامات دولتى آن زمان ارسال شد كه به افشاى سوابق او مى پردازد. گويا اين نامه توسط منوچهر اقبال تنظيم شده است. متن اين نامه در جلد دوم از خاطرات فردوست از صفحه 377-375 آمده است. در اين نامه سوابق خدمتگزارى پدر هويدا به بهائيت و برخى از تخلفات خود او در مناصب قبلى كه داشته آمده و از برخى دوستان بهائى او نام برده شده است. دو سند ديگر كه بهائى بودن هويدا را مورد تأييد قرار مى دهد، يكى نامه اى است كه يكى از سران جامعه بهائيت به نام قاسم اشرافى در تاريخ 12/6/1343 به مناسبت تصادف هويدا در جاده شمال و شكسته شدن پاى او، براى فرهنگ مهر ارسال داشته است و سند دوم گزارش ساواك از جلسه بهائيان ناحيه 2شيراز به تاريخ 19/5/1350 مى باشد.
انتصاب هويدا به صدارت نه تنها اعتراض عامه مردم بلكه حتى اعتراض «خواص» رژيم پهلوى را نيز برانگيخت. به طورى كه در يكى از گرارشهاى ساواك در دوران نخست وزيرى هويدا دست اندازى بهائيان به مراكز حساس مملكت به شدت فزونى يافت (مراجعه به جلد دوم خاطرات ارتشبد فردوست)
پرويز ثابتى:
وى معاون ساواك و سازمان اطلاعات و امنيت مخوف شاه) نيز به گفته خودش بهائى بوده است. او در شرح زندگى خود مى گويد«بنده از بدو تولد در يك خانواده بهائى مى زيسته و پدرم و مادرم بهائى بوده اند . لازم به يادآورى است كه در آن دوره استخدام بهائيان قانوناً ممنوع بوده است، به اين علت استناد ثابتى به بهائيت پدر و مادرش است نه خودش.
-پس از قيام 15خرداد نفوذ بهائيان در ايران افزايش مى يابد و در دانشگاه و ارتش و نيز عرصه هاى اقتصادى و فرهنگى افراد پرقدرتى از بهائيان بوده اند.
محمدرضا پهلوى معتقد بود كه بهائيان عليه او توطئه نمى كنند بنا بر اين وجودشان در مناصب دولتى براى او مفيد تلقى مى شد. آنان هم از اين موقعيت براى ثروتمند شدن و در دست گرفتن اقتصاد كشور سود مى جستند. آنان با استفاده از نفوذ سياسى خود در غصب اموال ديگران نيز كوشا بودند. به نظر فردوست كسب ثروت هاى فراوان به دست هژبر يزدانى همه متعلق به جامعه بهائيّت مى باشد و نام هژبر در حقيقت پوششى براى كسب قدرت اقتصادى توسعه اين فرقه بوده است.