جنبش شيخيه و بابيه

- شكست ايران در جنگ هاى ايران و روس
- از دست دادن سرزمين هاى زيادى از كشور در اثر جنگ
- شكست روحيه سياست مداران و مردم ايران
 اين عوامل موجب وابستگى سياست مداران به دول خارجى و در برخى از مردم سبب پناه بردن به انديشه هاى افراطى شد.همچنين دادن كلمه جهاد در مورد جنگ ايران و روس و شكست در جنگ باعث ترديد برخى دركارايى دين و در وضعيت موجودش شد و عده اى برآن شدند تا به فكر نوآورى در دين و عده ديگر به فكر كنارگذاشتن آن افتادند.
آنان كه دين را كنارگذاشتند به مكتب هاى دنياگرا پناه بردند و نوعى روشنفكرى بيمار را بوجود آوردند و آنان كه گرايش به خرافات داشتند به غلو در دين كه زمينه آن در بين عوام بود مشغول گشتند.
به شهادت تاريخ وقتى سيد محمد نجفى يكى از مراجع تقليد دوره فتحعلى شاه از حوض وضو مى گرفت مردم آب آن را براى تبرك خالى مى كردند همچنين الگار به نقل از ويولك مى گويد مردم خاك غبار زيـر ســم قاطــر او را جــمـع مى كردند. ايــن نوع شيفتگى نسبت به علمـا بـه عنوان نواب امام عصر(عج) مى توانست زمينه را براى جذب عـوام بــه انديشه هاى اغراق آميز در دين فراهم نمايد.
البته بعد از بوجود آمدن شيخيه و بهائى گرى تكفير شيخ احمد توسط شهيد ثالث وديگر علماى آن زمان از همه گير شدن انديشه هاى او پيشگيرى بعمل آمد.
در مقابل كم آوردنهاى مالى سياست ناصرالدين شاه دريافت وام از ديگر كشورها بود.
1- درسال 1318(ه.ق) 5/22 ميليون روبل از طرف روسيه با بهره 5%، بازپرداخت 75ساله
2- پرداخت مبلغ 500 هزار پوند به بانك شاهنشاهى كه متعلق به بريتانيا بود به عنوان غرامت برهم زدن قرارداد تنباكو و وام نگرفتن از هيچ كشور ديگرى تا بازپرداخت اين وام از شرايط اعطاى وام بود.با توضيحاتى كه گفته شد:
1- نفوذ روسيه با اعطاى اين وامها افزايش يافت
2- در زمينه اجتماعى انقلاب مشروطه تضاد بين مردم به رهبرى علما و ساخت سياسى اهميت زيادى در جريان حوادث داشت. نظام سياسى مستبد كشور را درگرو وامهايى گذاشته بودكه نه براى توسعه كشور بلكه براى خوشگذرانى شاه و درباريانش صرف مى شد، ولى مردم خواهان عدالت و اصلاح نظام سياسى بودند.
از طرفى همه جا توسط عوامل حكومتى سركوب مى شدند و هيچگونه حق قانونى و سياسى براى آنان در نظر گرفته نشده بود .به دليل فشارهايى كه بر مردم – روحانيون و حتى تجار وارد شد براى سرنگونى ستمگرى و سركوب مجتهدين عمده پايتخت با تجار عليه استبداد همدست شدند و تلاش نمودند تا ساخت نهايى را تغيير دهند .روشنفكران مدرن نيز پشتيبان اصلاحات بودند. در ميان روشنفكران هم افراد طرفدار بابيه و بهائيّه وجود داشتند برخى عيناً با دين اسلام مخالفت مى كردند.
در كل انقلاب مشروطه نهضتى مبتنى بر ارزشهاى ملى و در جهت حفاظت از كيان اسلامى كشور ايران تحت اقتدار روحانيت آغاز گشت و درصدد محو سلطه حكام جبار و مستبد بود، اما اين انقلاب به سمت ديگرى رفت و نهايتاً به استبداد روشنفكرى منجر گرديد كه رضاخان ميرپنج مجرى آن بود و بدين ترتيب فرقه بابيه و بهائيّه طبق آنچه در طرح اوليه آنان براى ايجاد تفرقه و شكست اقتدار شيعه در كشور اسلامى ما تأسيس شده بود تا زمينه را براى سلطه بيگانگان فراهم نمايد كارايى خود را نشان داد بطوريكه كشور فرانسه را نيز به هوس انداخت تا در تونس و الجزاير با استفاده از مبلغين اين فرقه به مبارزه خود با مسلمانان آن ديار شدت و اثر بيشترى بخشد و بدين ترتيب نهضت مشروطه على رغم اهداف اوليه موجب شد تا اقتدار علماى دين به تدريج كم تر شده و مديريت اجتماعى ظاهراً در دست دولت و در واقع در دست گروههايى كه قدرت اثر گذارى بر دولت را داشتند قرار گيرد. اين ذى نفوذان در درجه اول دولت هاى روس و انگليس و بعد از انقلاب بلشويكى روسيه دولت انگلستان و متعاقباً آن دولت آمريكا مى باشند و وابستگان فرقه بابيه و بهائيّه از جمله نيروهايى بودند كه در اين انتقال قدرت نقش داشتند.
بتدريج حضورآنان در مواضع تصميم گيرى افزايش مى يابد بطوريكه در دوره محمدرضا شاه يكى از منسوبين آنان براى مدتى طولانى در رأس قوه مجريه قرار مى گيرد.