حكم قرائت قرآن بر مردگان‌

ابن قيم جوزيه مي‌گويد: «از جماعتي از سلف نقل شده كه آنان وصيت مي‌كردند هنگام دفن، كنار قبرشان قرآن بخوانند».(222)
روايت شده كه عبدالله بن عمر وصيت كرد كه كنار قبرش سوره بقره بخوانند. احمد بن حنبل در ابتدا منكر اين مطلب بود، ولي از انكار خود برگشت.
خلال در كتاب «القرايه عند القبور» به سند خود از علاء بن لحلاج نقل كرده كه پدرم وصيت كرد: هنگامي كه مردم مرا در قبر گذاردند، بگو: «بسم الله و علي سنه رسول لله» آن‌گاه بر روي من خاك بريز و بر بالاي سرم سوره بقره بخوان؛ زيرا شنيدم كه عبدالله بن عمر چنين مي‌گفت.(223)
حسن بن صباح زعفراني مي‌گويد: از شافعي درباره قرايت قرآن كنار قبر مرده سوال كردم، گفت: اشكالي ندارد.(224)
خلال از شعبي نقل مي‌كند: هر گاه يكي از انصار از دنيا مي‌رفت بر قبر او رفت و آمد مي‌كردند و قرآن مي‌خواندند.(225)
حسن بن جروي نقل مي‌كند: بر قبر خواهرم گذر كردم و در آنجا سوره تبارك را خواندم. شخصي نزد من آمد و گفت: خواهرت را در عالم رويا ديدم كه گفت: خدا برادرم را جزاي خير دهد، من به آنچه او قرايت كرد نفع بردم.(226)
شخصي هر روز جمعه بر سر قبر مادرش سوره ياسين مي‌خواند. يك روز بعد از قرايت ياسين ثوابش را به اهل قبور هديه كرد. شخصي نزد او آمد و گفت: تو فلان شخص هستي؟ گفت: آري، آن شخص خطاب به او كرد و گفت: من دختري داشتم كه از دنيا رفته است، او را در خواب ديدم كه بر بالاي قبرش با خوشي نشسته بود و مي‌گفت: ما به بركت سوره ياسيني كه فلان شخص بر اهل قبور خواند، نجات يافتيم.(227)
نسايي به سندش از پيامبر اكرم‌صلي الله عليه وآله نقل مي‌كند كه فرمود: سوره يس را بر اموات خود بخوانيد... .(228)
مفضل بن موفق مي‌گويد: من مكرر به زيارت قبر پدرم مي‌آمدم، روزي به دليل كاري كه داشتم موفق نشدم كه به زيارت قبرش بروم. شب همان روز او را در عالم رويا ديدم كه مي‌گفت: اي فرزندم! چرا به زيارت من نيامدي؟ به او عرض كردم: هر گاه به زيارت تو مي‌آيم مي‌داني؟ پدر گفت: آري، به خدا سوگند، از هنگامي كه از خانه حركت مي‌كني تا بر قبرم مي‌نشيني دايما تو را نظاره مي‌كنم تا برگردي.(229)
به سند صحيح از مجاهد نقل شده كه فرمود: «بشارت صلاح فرزند را در قبر به انسان مي‌دهند».(230)
ابن قيم جوزيه مي‌گويد: «شاهد اين مطلب آن است كه از روزگاران قديم تا كنون مردم بر مردگانشان در قبر تلقين مي‌خوانند، و اگر مردگان صداي آنان را نمي‌شنيدند و از آن نفع نمي‌بردند، اين تلقين عبث بوده و بر آن فايده‌اي مترتب نمي‌شد.(231)
از احمد بن حنبل در اين باره سوال شد: او اين عمل را تحسين كرده و به آن دستور داد.(232)
سيوطي در كتاب «شفاء الصدور» مي‌گويد: «در اين‌كه آيا ثواب قرايت قرآن به مرده مي‌رسد يا خير اختلاف است. جمهور سلف و سه نفر از ايمه فقه قايل‌اند به اين‌كه ثواب قرايت قرآن به مرده مي‌رسد، بر خلاف امام شافعي كه با اين مسيله مخالفت كرده است؛ به دليل اين‌كه قرآن مي‌فرمايد: «وانْ ليْس للْانْسان الا ما سعي .
ولي ديگران در جواب اين استدلال مي‌گويند:
اولا: آيه منسوخ است به آيه: «والذين آمنوا واتبعتْهمْ ذريتهمْ»؛(233) زيرا فرزندان به تبع پدران وارد بهشت مي‌شوند.
ثانيا: آيه مخصوص قوم ابراهيم و قوم موسي‌عليهما السلام است.
ثالثا: مراد از انسان در آيه كافر است، اما مومن آنچه كوشش كرده و آنچه برايش فرستاده مي‌شود، به او مي‌رسد.
رابعا: مقصود آيه اين است: به عدالت نيست براي انسان مگر آنچه سعي و كوشش كرده، ولي ممكن است خداوند متعال از باب تفضل از راه‌هاي ديگر به مرده عنايت كند.
خامسا: لام در «للانسان» به معناي «علي است، كه شامل ضرر مي‌شود نه نفع.(234)